درس اسفار استاد فیاضی

92/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل 11 في أن العدم الخاص بنحو هل يجوز اتصاف الواجب بالذات به/ امکان سلب بعضی از وجودات از واجب /نقد و تلویح/ بحث امتناع بعضی از اعدام برای ممتنع/ اسفار/ ج1/ ص380
 خلاصه جلسه قبل:
 (مرحوم آخوند: همانطور که از ممکن وجود واجب سلب میشود از عرض وجود جوهر سلب میشود، اگر وجود ثابت است وجود متغیر از آن سلب میشود و اگر وجود خارجی است وجود ذهنی از آن سلب میشود و... ، ولی از وجود واجب چیزی سلب نمیشود و برای آن سه دلیل اقامه کرد که بررسی کردیم. ممکن در ظرف وجودش نمیتواند وجود از آن سلب شود پس عدم در حال وجود ممکن برای ممکن ممتنع است.از ممتنع هم بعضی عدم ها سلب میشود مثلا عدم حادث از ممتنع که عدم ازلی است سلب میشود. «ممکن موجود وجودهایی میشود که از آن سلب شود» از بین اقوال گذشته فقط این درست است.)
 و اما ما ذکره الجمهور من أن بعض الأعدام یمتنع علی الممکن أو علی الممتنع حیث قالوا إن الممکن یمتنع علیه العدم حال وجوده و الممتنع یمتنع علیه العدم الحادث.
 ففیه أن العدم لا تمایز فیه فلا معنی لإمکان عدم للممکن و امتناع عدم آخر علیه و کذا لا معنی لضرورة عدم للممتنع و امتناع عدم آخر علیه.
 إن قلت: لو لا التمایز فکیف نقول العدم الحادث و العدم الأزلی أی نصف العدم بأوصاف غیر عامة.
 قلت: الأوصاف الوجودیة کالحدوث و العدم أوصاف للوجود و کذا الامتناع و إنما یتصف بها الأعدام علی سبیل المجاز و ذلک أن الوجود المتقدم ممتنع علی الممتنع و إذا امتنع السابق أعنی الوجود المتقدم امتنع اللاحق و هذا العدم الحادث. فهذا الامتناع العارض للعدم الحادث فی الحقیقة وصف للوجود المتقدم و لما کان السابق و اللاحق متضایفین متلازمین سری الحکم بالامتناع من السابق إلی اللاحق.
 (لا میز فی الأعدام من حیث العدم. اما تمایز در اعدام راه دارد که تمایز تحلیلی است. در علم اصول هم هست مثل استصحاب عدم حادث و یا استصحاب عدم ازلی. «عدم، باطل است»، وصف عام برای همه اعدام است اما «حادث» و «ازلی» وصف عام نیستند برای عدم. اما آخوند میگوید از باب «جری المیزاب» است و اوصاف برای عدم نیست. مثلا دور ممتنع است و دیروز هم ممتنع بود. یعنی وجود دور در زمان لاحق و سابق محال است. برای عدم حادث باید وجود سابقی فرض شود که عدم لاحقی که بدنبال آن می‌آید، عدم حادث شود. متقدم اگر محال شد متأخرش هم محال میشود زیرا تلازم و تکافؤ دارند. یعنی آن حقیقت یک مجازی بدنبالش دارد. پس مصحح مجاز این است که امتناع برای سابق است و به لاحق سرایت کرده است.)
 و أما كون بعض أنحاء العدم ممتنعا للممكن بالذات أو للممتنع بالذات فهو أيضا محل بحث فإن العدم مما لا امتياز فيه حتى يمتنع بعضه دون بعض آخر كما مر- بل [1] ربما كان هذه الأوصاف العدمية مما يستتبعها بعض الأوصاف الوجودية على سبيل الاستتباع و الاستجرار.
 فالحق أن امتناع العدم المسبوق بالوجود للممتنع بالذات يرجع إلى امتناع ذلك الوجود السابق عليه فإنه إذا امتنع السابق على شي‌ء امتنع اللاحق أيضا باعتبار كونه لاحقا به إذ اللاحقية لا تنفك عن السابقية و إذا اتصف اللاحق بالشي‌ء بالامتناع لا بالذات بل باعتبار اللحوق كان امتناعه تابعا لامتناع الملحوق به فيكون امتناع العدم أي عدم كان للمتنع بالذات امتناعا بالعرض.
 (اوصافی هستند که مال عدم است اما بتبع وجود آنها را به عدم نسبت میدهیم یعنی اوصاف بالأصالة برای وجود است واز باب تبعیت مجاز از حقیقت است که عدم هم متصف به آن اوصاف میشود. وجود سابق اگر ممتنع باشد عدمی که بدنبال آن است هم از طفیل آن، ممتنع میشود.)
 أقول: قد تقدم أن فی تمایز الأعدام خمسة أقوال.
 1 أن الأعدام تتمایز فی تحلیل العقل و إن لم تتمایز فی الخارج و هو الحق المشهور بین الحکماء و المتکلمین و استدلوا علی ذلک بوجوه [2] .
 (عقل میفهمد که علت عدم گرما، عدم آتش است اما هردو به یک عدم معدومند. مثل علم و قدرت الهی که هر دو به یک وجود موجودند و در خارج تمایزی ندارند اما در تحلیل عقل دو صفت اند. ما قبلا گفتیم که علیت یا خارجی است یا تحلیلی که بستگی به طرفین آن دارد که در خارج اگر واقعا دو تا باشند خارجی میشود و اگر در خارج یک چیز باشند و در تحلیل عقل دو چیز باشند علیت تحلیلی است. که ما 9 تا دلیل جمع کردیم. مثال: عدم زید تقیض زید است نه نقیض عمر، پس اعدام تمایز دارند.)
 2 أن الأعدام تتمایز فی الذهن بناءا علی انکار الوجود الذهنی.
 (اگر وجود ذهنی را انکار نکنند تمایز وجودات میشود. اما میگویند که در ذهن شبحی است که با هم متمایز اند و وجود ذهنی هم نیستند.)
 3 أن الأعدام تتمایز فی الذهن بناءا علی القول بالوجود الذهنی.
 (تصور ما از عدم زید با تصور ما از عدم عمر فرق دارد.)
 4 أن الأعدام تتمایز فی العقل سواء قلنا بالوجود الذهنی أم لا.
 (علم به نحو اضافه است و وجود ذهنی نداریم اما فهم که داریم و میفهمیم که اعدام با هم تمایز دارند.)
 5 الأعدام لا تتمایز أصلا إلا علی سبیل المجاز [3] .
 (تمایز، حکمی است که از وجود به عدم سرایت کرده است و اعدام تمایز ندارند.)
 جمع بندی:
 اگر قول اول را قبول کنیم دیگر پایه ای برای صحت حرف مرحوم آخوند باقی نمی‌ماند چون اساس فرمایش ایشان این بود که اعدام تمایز ندارند.


[1] جواب اشکال است.
[2] مرحوم خواجه و لاهیجی و ... بسیاری از فلاسفه من جمله استاد فیاضی دام ظله از این نظر دفاع کرده اند.
[3] آیت الله جوادی دام ظله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo