درس اسفار استاد فیاضی

92/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ الفصل 12 فی أن المتوقف علی الممتنع بالذات لا یلزم أن یکون ممتنعا بالذات/ وهم و إزاحة/ ادامه بحث بررسی دلیل تناهی زمان مستلزم عدم تناهی زمان بودن/ الاسفار/ ج1/ ص386
 خلاصه جلسه قبل:
 (مرحوم آخوند : بین شیء و نقیضش استلزام نیست. بنظر ما این حرف تمام است و اشکال قیاس خلف وارد نیست زیرا در آنجا استلزام است بین شیء و بطلان نقیض است. سپس مثالهایی مثل تناهی زمان مطرح شد که گفتیم که عدم زمانی نمیتواند سابق و مسبوق از زمان باشد، اما این، استلزام بین شیء و نقیضش را نتیجه نمیدهد چون عدم زمان مستلزم زمان نیست بلکه عدم زمانی زمان مستلزم زمان است. مثل زیدِ با لباس که همیشه با لباس است. پس زمان مستلزم زمان شد و از باب استلزام شیء نقیضش را، نشد.)
 فقد تبین أن القیاس الذی أقیم علی عدم تناهی الزمان لیس من استلزام شیء لنقیضه فی شیء
 مع أنه غیر تام
  و القیاس الذی أقیم علی استحالة مسبوقیة الزمان بعدمه الزمانی و استحالة ملحوقیته بعدمه الزمانی و إن کان تاما إلا أنه أیضا لیس من استلزام شیء لنقیضه فی شیء.
 و أما ما استدلوا به علی تناهی الأبعاد [1] و توهّم أن فی الاستدلال یتبین أن عدم تناهی الأبعاد یستلزم تناهیها من البرهان السلمی الذی صورته:
 1 لو کان هناک جسم غیر متناهی الأبعاد لامکن أن یخرج من نقطة منه خطان مستقیمان کأنهما ساقا مثلث
 2 و لو خرج من جسم واحد خطان مستقیمان کأنهما ساقا مثلث، فکلما امتد الخطان ازداد البعد بینهما
 3 و إذا کان کلما امتد الخطان ازداد البعد بینهما فلو امتدا إلی غیر النهایة وجد بینهما بعد غیر متناه
 4 و إذا کان البعد بینهما غیر متناه کان ذلک البعد غیر محصور مع أنه محصور
 5 لکن التالی محال [2]
 ففیه أن عدم تناهی أبعاد الجسم لم یستلزم تناهیها [3] و إنما استلزم عدم تناهی الجسم عدم تناهی الخطین الذین هما کساقی مثلث و استلزم عدم تناهی الخطین عدم تناهی البعد بینهما فی اللا یتناهی.
 فعدم تناهی الجسم استلزم عدم تناهی البعد بین الخطین فأین هذا من استلزام عدم التناهی للتناهی. و تناهی البعد بین الخطین من لوازم کونه بین الخطین و لیس من لوازم عدم تناهی الجسم.
 فلیس هذا المثال أیضا من استلزام الشیء لنقیضه فی شیء
 جمع بندی:
 (ما -استاد فیاضی- اصل مدعا را پذیرفته ایم و در مثال زمان و ابعاد هم نشان دادیم که نه خیر استلزام شیء لنقیضه نیست. اما جواب آخوند که اصل استلزام را قبول کرده و فرموده استلزام واقع نقیض را، است نه خود شیء نقیضش را، را در جلسه بعدی إن شاء الله بررسی میکنیم.)


[1] احکام این مثال کاملا مقابل مثال عدم تناهی زمان است. در ابعاد در صدد اثبات تناهی ابعاد هستیم بالعکس در زمان در صدد اثبات عدم تناهی زمان هستیم.
[2] بینهایت در اینجا بالفعل است نه لا یقفی.
[3] از فرض عدم تناهی جسم لازم آمد که فاصله دو خط بی نهایت باشد. از فرض عدم تناهی، عدم تناهی لازم آمد نه تناهی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo