درس اسفار استاد فیاضی

92/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/ استدلال قائلین به قول دوم در مورد قاعده ی «واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات» و نقد آن و اقسام مرکب/ اسفار/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:
(عرض شد که در قاعده «واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات» دو قول داریم که قولی میگوید اختصاص به صفات ذاتی دارد و قول دوم میگوید هم صفات فعل و هم صفات ذات را شامل میشود. اما استدلال قائلین به قول دوم: )
استدل القائلون بعموم القاعدة للصفات الفعلیة بوجوه منها أنه لو لم یکن کذلک لکان مرکبا.
فراجع:
الأفق المبین/ ص195-196
الأسفار/ ج1/ ص156 چاپ کنگره
شرح هدایة أثیریة/ ص346
شواهد الربوبیة/ ص51
تعلیقه حکیم سبزواری بر شواهد الربوبیة/ ص443 چاپ مشهد
تقریر استدلال:
1 لو لم یجب له تعالی کل ما أمکن له بالإمکان العام لکانت له تعالی بالقیاس إلی صفة جهة امکانیة بالإمکان الخاص.
2 و لو کانت له تعالی بالقیاس إلی صفة جهة إمکانیة بالإمکان الخاص[1] لکان [فی ذاته جهتان جهة وجوبیة و جهة إمکانیة] فاقدا لتلک الصفة بحسب ذاته لأن ذلک مقتضی الإمکان الخاص
3 و لو کان تعالی فی ذاته جهتان فاقدا لتلک الصفة بحسب ذاته لترکبت ذاته [من جهتین وجوبیة و إمکانیة] و هی موجودة من جهة وجودیة هی وجود و من جهة عدمیة هی عدم تلک الصفة.
4 و لو ترکبت ذاته تعالی من جهة وجودیة و جهة [امکانیة] عدمیة لکان ممکنا، لأن کل مرکب ممکن.
(بیانات فرق میکند یکی مثل میرداماد از راه بساطت نفی میکند امکان را و یکی از راه عدم ترکیب، وگرنه روش یکی است.)
5 لکن التالی باطل للزوم الخلف.
نقد:
و فیه أن هذا الدلیل و إن کان تاما فیما إذا کانت الصفة کمالیة لأن الترکب من جهة وجودیة و جهة عدمیة عند ذاک یستلزم کون وجوده تعالی محدودا و کل محدود ممکن. کما مر فی الاستدلال علی القول الأول.
و أما إذا لم تکن الصفة کمالیة فلا یتم الاستدلال إلا بعد تسلیم أن کل مرکب ممکن و قد مر مرارا أن الترکیب علی 14 قسماً هی:
(صفات فعل کمالی برای ذات نیست و لو اینکه منشأ در ذات دارند که کمال است مثل قدرت.)
اقسام ترکیب:
1 الترکیب من المادة و الصورة کما ینسب إلیه المشاؤون.
(ترکیب اتحادی: دو معنا به یک وجود موجودند اما وحدت در یک معنا است. آخوند میگوید الاتحاد أی العینیة. آخوند که میگوید ترکیب ماده و صورت اتحادی است برای اینکه شیئی که بالفعل است نسبت به ابعاد ثلاثه اشکالی ندارد بالقوه باشد نسبت به چیز دیگر. یعنی مشائین دو جزء خارجی را قائلند. علامه هم اتحاد را قائل است هم اجزاء خارجی که جمع نمیشوند. ما میگوییم در خدا میشود نمیشود.)
2 الترکیب من المادة و الصورة الذهنیتین
(علامه مخالف است چون میگوید یک چیزی که مرکب ذهنی است باید حتما مرکب خارجی هم باشد اما آخوند میگوید که یک چیز بسیط خارجی میتواند مرکب ذهنی باشد.
ما معتقدیم که در خدا میشود چون میگوییم که ماهیت دارد.)
3 الترکیب من الجنس و الفصل
( ما میگوییم این هم میشود)
4 الترکیب ما به الاشتراک و ما به الامتیاز الذاتیین غیر الجنس والفصل. کما فی الواجبین المفروضین علی القول بأنه لا ماهیة له.
(در بحث توحید فرض میشود که اگر دو واجب داشته باشیم در وجوب مشترکند حال امتیازشان به تشخصشان است که عین ذاتشان است.
ما میگوییم نمیشود.)
5 الترکیب من الجوهر و العرض
(ما میگوییم میشود. خدا جوهر است و عرضش معبود و قریب و .... است. قرب از مقوله ی اضافه است به هر قسمش که باشد وجودی زمانی مکانی ...)
6 الترکیب من الذاتی و العرضی
( ما میگوییم در خدا میشود مثل صفات ذات که ذاتی است وصفات فعل که عرضی است.)
7 الترکیب من الذات و الصفة
(ما میگوییم در خدا میشود مثل ترکیب ذات خدا و علمش و قدرتش و حیاتش و... که تحلیلا دو تا اند اما در وجود خارجی یکی اند مثل تمام موارد بالا)
8 الترکیب من الماهیة و الوجود
(ما میگوییم در خدا میشود و ماهیت بمعنای "ما یقال فی جواب ما هو" است. ما شاید نفهمیم اما خدا خودش میفهمد ماهیتش را.)
9 ترکیب الموجود من وجوده و عدمه المجاور له
(ما میگوییم در خدا نمیشود چون خدا عدم مجاور ندارد و نامحدود است.)
10 ترکیب الموجود من وجوده و عدم غیره
(ما میگوییم در خدا میشود مثل وقتی که خدا باشد و من نباشم. باید باشد زیرا اگر نباشد خدا ترکیب خارجی پیدا میکند یعنی خدا میشود مجمع وجودات.)
11 الترکیب من الأجزاء المقداریة
(ما میگوییم در خدا نمیشود چون باید جسم باشد)
12 الترکیب من الأعضاء
(ما میگوییم در خدا نمیشود مثل انسان که سر و دست دارد)
13 الترکیب الصناعی
(ما میگوییم در خدا نمیشود مثل هواپیما که اجزائی دارد)
14 الترکیب الاعتباری
(ما میگوییم در خدا نمیشود، مثل لشگر و سپاه و ...)


[1] مثل خالق زید بودن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo