< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

93/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ما یتمسک به لرفع التهافت بین اصاله الوجود وکون الوجود معقولا ثانیا.

خلاصه: درچند جلسه قبل استاد یک وجه برای رفع تهافت بین وجود که معقول اولی واصیل است ووجودی که معقول ثانی است را از کلمات اخوند ارایه کردند به این نحو که: معنای مصدری معقول اولی است و معنای اسم مصدری، معقول ثانیه است ودر این جلسه یک وجه رفع تهافت دیگری را از کلمات اخوند میفرمایند که مفهوم وجود،عقلی اعتباری است و وجودی که عین تشخص است و در خارج موجود است ومحال است در ذهن بیاید این امر حقیقی است که مورد بحث اصاله وجود است.
قوله: الوجودات الخاصه امور حقیقیه والوجود العام امر عقلی(اعتباری)
هذا ما یتمسک به لرفع التهافت بین اصاله الوجود وکون الوجود معقولا ثانیا وهذا المعنی موجود فی کلمات الشیخ والاخوند [1]
ومبنی هذا الکلام
اولا ما ادعوه فی الوجود الذهنی من ان الحاضر فی الذهن من الاشیاء ماهیاتها، حیث ان ما فی الذهن لابد ان یکون عین ما فی الخارج والا لکان علم الحصولی جهلا[2] والماهیه لما کان لابشرط بالنسبه الی ترتب الاثار وعدمه امکن ان توجد فی الخارج ویترتب علیها اثارها وتوجد بعینها فی الذهن ولا یترتب علیها الاثار واما الوجود وصفاته لما کان عین الخارجیه وترتب الاثار امتنع حصولها فی الذهن.
وثانیا ان الکلیه من صفات الوجود الذهنی.
وعلیه فمفهوم الوجود العام او فقل الوجود العام اعنی الکلی[3] امر اعتباری.
وهذا الوجه فی مقام رفع التهافت بین القول باصاله الوجود وبین کون الوجود معقولا ثانیا ممنوع[4] لان کلا المبنیین ممنوع[5].
اولا: لأنّ الحاضر في الذهن من المعاني إنّما هو مفاهيمها، لا حقائقها و معانيها(والحکایه ذاتیه للمفهوم ولا حاجه الی عینیه بل هی صرف الحکایه).
و ثانیاً: أنّ كلّية المعنى في الوجود الذهنيّ ليست إلاّ قابليّته للحكاية عن كثيرين، و هو المعنى الصحيح لعدم منع نفس تصوّره من الشركة بين كثيرين؛ و هذا المعنى غير المعنى المصطلح للكلّيّ، الذي هو قابليّة الصدق و الحمل على كثيرين، و لا تتّصف به المعنى في الوجود الذهنيّ؛ فإنّ المحمول في حمل كلّ كلّيّ على‌ فرده هو معنى الكلّيّ و واقعه، لا مفهومه. ففي قولنا: زيد إنسان، المحمول ليس إلاّ الإنسان بالحمل الشائع؛ إذ لا ريب أنّ زيداً ليس مفهوم الإنسان، الذي هو الإنسان بالحمل الأوّليّ. فالكلّيّ مشترك لفظاً بين المعنيين.




[1] المباحثات، ص168 (الوجود من حیث هو عام... معقول لا وجود له فی الاعیان)
اسفار، جلد 1، ص305 (فانظر ما اعجب حال الوجود ....)
اسفار، جلد 2،(فاعلم ان الوجود غیر الوجود...العام المتصور الذهنی-روشن است که تاکید میکند بر وجود متصور وذهنی که معقول ثانی است وحرفی از اسم مصدری واسم مصدری نمیزند واینجا طور دیگر میفرماید.
ایقاظ النایمین، ص14
شرح هدایه اثیریه، ص353و354(الممتنع اتصاف الشیئ الی نقیضه _یعنی محال این است که بگوییم: وجود عدم است اما وجود معدوم است که محال نیست مثلا صدسال پیش وجود خودکار معدوم بود_)
[2] چون وجود که محال است به ذهن بیاید چون عین خارجیه است حال اگر ماهیه هم عینش نیاید هرچه ما میدانیم جهل است- البته بر تفسیر استاد کلام اخوند را-.
[3] طبق نظر ملا صدرا کلیه صفه مفهوم است و هر وقت کلی گفتیم حتما مفهوم منظوراست .
[4] البته روی مبانی اخوند درست است اما اشکال مبنی ای است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo