< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

93/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مروری واضافاتی بر مطالب ما سبق
حق این است وجود مجعول است و ماهیات مرتبط به عله نیستند
الماهیات فی حد نفسها لیست مرتبطه الی الجاعل لانها من حیث هی لیست الا هی
والمجعول مرتبط الی الجاعل
_فاذن الماهیات لیست مرتبط الی العله_

وفیه ان صدق مقدمه الاولی منوطه بکون المراد من الماهیه فی حدنفسها اعنی الماهیه فی حد نفسها اعنی الماهیه بشرط لا،[1]لاالماهیه لابشرط لانها مرتبطه الی الجاعل بالذات عند القائل باصاله الماهیه وبالتبع عند القائل باصاله الوجود
واین مطلب روشن است مثل علم،قدره،حیاه من حیث هی لیست الا هی واین بدیهی میباشد ویعنی با قطع نظر از خودش هیچ چیز دیگری نیست
ویرد علیه اولا ان الدلیل منقوض بالوجود لان الوجود من حیث هو ای بشرط لا لیس الا هو فان کل شیئ من حیث هو لیس الا هو
وثانیا ان الذی ینتج من الدلیل ان الماهیه بشرط لا لیست مجعوله بینما المطلوب هو ان الماهیه لا بشرط لیست بمجعول فالنتیجه غیر المطلوب
یعنی جاعل السماوات یعنی وجود مجعول است اما سماوات هم ای ماهیه لابشرط که با شرط وجود جمع میشود هم مجعول است
قوله او لم یکن[2] . هذا مبنی علی ما یظهر منهم بل یصرح به بعضهم من ان الوجود الرابط لا ماهیه له [3]
فانهم یستدلون علی ذلک :
بان الرابط لیس له مفهوم مستقل [4]
والماهیه مفهوم مستقل لانه مفهوم حیث یحمل فی جواب ماهو [5]
وقد مر مرارا ان المفهوم لیس بتابع للمصداق فی الاستقلال وعدم[6]ه[7][8]فان الوجود الرابط [9]و النسبه مفهومان مستقلان یحکیان ما هو رابط فی الحقیقه
لذا استاد میفرماید یکی از اجناس عالیه نسبه است مثل شیخ اشراق واین روابط انقدر متنوع است یک رابط استعلا است یکب ابتدا است انکه مهم است این است که نسبه جنس عالی است
حال خود نسبه هم اعتباری دارد وحقیقی مثلا نسبه در حمل اعتباری است چون تغایر نیست واین نسبه اصلا حقیقی نیست اما ارتباطهای حقیقی واقعا هستند و مفهوم وجود رابط دقیقیا از همانها حکایت میکند
مسئله دوم: اثر الفاعل الموجود یجب ان یکون موجودا [10]
الاول: ان اثار المبحوث عنه فی المقام اعنی مبحث الجعل در مقابل ماهیه وها لاخلاف فیه
واما اذا ارید منه المطلق [11]فهو مبنی علی الاعتراف بضروره الوجود المعلول بالعله التامه وعندها. واما اذا لم نعترف بذلک ودر این فرض لازم نست اصلا موجود باشد واستاد میفرماید این ممکن در ظرف عدمش هم مستند به عله است یعنی خداوندوخداوند بود وخواست که هیچ نباشد وعله تامه بود اما معلولی نبود.[12]این نظر استاد است که میفرماید نظر میر داماد هم همین است که میشود خالق باشد اما مخلوقی نباشد.



[1] و این لفظ مشترک است ومراد باید ماهیه بشرط لا باشد اما اگر ماهیه لا بشرط منظور باشد موجود میشود.
[2] تفسیراستاد معنای لم یکن له ماهیه.
[3] نسبت و رابط ماهیه ندارند فإنه الرابطة لا ذات لها أصلا كالمرآة التي لا لون‌ لها و لا حقيقة أصلا و لهذا تقبل الألوان و يظهر به الحقائق و التباين بين شيئين قد يكون بحسب المفهوم و العنوان من غير أن يكون لكل منهما بحسب ذاته حقيقة محصلة يتغايران بها بل الاختلاف بينهما كالاختلاف بين المحصل و اللامحصل الذي له أن يصير محصلا و الشي‌ء و اللاشي‌ء الذي في قوته أن يصير شيئا... الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 143 الوجودات الرابط لا ماهیه لها ...نهایه فصل اول مرحله دوم ودر بدایه در همین بحث
[4] : لانه معنی حرفی ادیب هم میفهمد حرف معنای مستقل ندارد مثل الماء فی الکوزومفهوم فی همان است که از الماء والکوز فهمیده میشود واین رابطه همان مفهوم فی است که در خارج استقلالی ندارد .
[5] فاذن الماهیه لا یکون رابطا.
[6] استاد میفررماید میشود معنایی مستقل نباشد اما مفهومش مستقل باشد مثلا وجود رابط معنایی مستقل است اما مصادیق ومعنای ان معنای غیر مستقل وحرفی است پس وجود الرابط له معنا مستقل اگر چه خودش استقلالی نداشته باشد.
[7] اقایان تصریح کردند مفهوم تابع است در استقلال یعنی مفهوم رابط رابط رامیفهماند ومستقل مستقل را.
[8] اقایان تصریح کردند مفهوم تابع است در استقلال یعنی مفهوم رابط رابط رامیفهماند ومستقل مستقل را.
[9]نگوییم اول معنای اسمی میسازیم وبعد از ان حکایت میکنیم چون واقعا معنای حرفی را مینمایاند.
[10] یعنی مفروض این است که ممکنات مخلوق خداوند اند مثل اینکه وجودات و اشتراکات واختلافاتشان مفروغ عنه است وبحث در اصاله بود حال اینجا میخواهیم ببینیم کدام مجعول است.
[11] استادمیفرماید درظرف وجود درست است که مخلوقات موجوده، اثر خالق اند نه ماهیه من حیث هی و وجود موجود بالذات است
اما موجودات قبل از این عالم که نبودند،عدمشان هم مستند به خداوند است وبالغیر معدوم اند
وما ضروره علی راانکارمیکنیم یعنی خدا بود ودهر هم بود وزمان هم نبود دهر مثل زمان است وظرف است برای موجودات ثابت اگرچه حرکت وزمان ندارند اما بقا دارند و خداوند در این ظرف خودش وجود داشت اما مخلوقاتش ولو ثابتات معدوم بودند و ممکنات بالفاعل معدوم اند واین معنی بالغیر است نه بالذات معدوم باشد .
اما ملا صدرا دایره وجود را انقدر اوسع میداند که اصلا جایی برای بحث از معدومات پیش نماید ونمیشود خدا باشد اما مخلوقات الهی تباشند
[12] بقا صفه ذات خداست اما بدون زمان فهمش سخت است و در قبسات امد که بگوید میشود بقا باشد اما مخلوق نباشد زمان نباشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo