< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

93/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:استفاده اخوند سنخیه را در کلمات عرفا برای عدم تعلق جعل به ماهیه [1]
آخوند برای رد تعلق جعل به ماهیت از سنخیت استفاده کردند و فرمودند بین عله ومعلول باید سنخیه باشد ومعلول اگر ماهیه باشد با وجود خدا سنخیه ندارد وسپس از کلمات شیخ استفاده کردند[2] که تجلی عین وجود عله است که اخوند از کلمات شیخ، مشابهه را در عله ومعلول استفاده کردند [3] ولی استاد سنخیه را فقط به معنای اینکه عله باید خصوصیتی داشته باشد که معلول را بیاورد میداند نه بیش از این یعنی مشابهت و تجلی وسپس وحده وجود
و قال بعض العرفاء [4]إن كل معلول‌[1] فهو مركب في طبعه من جهتين جهة بها يشابه الفاعل و..
قال بعض العرفا فی مقام الاستدلال علی ضروره السنخیه بین العله والمعلول
المعلول فی ذاته مرکب من جهتین: جهه بها یشابه الفاعل وجهه بها یباینه:
وصورته المنطقیه:
1: لانه لولم یکن فی المعلول جهتان جهه بها یشابه الفاعل وجهه بها یباینه لکان اما مشابها للفاعل من کل وجه او مباینا له من کل وجه
2: لکن التالی بقسمیه باطل
3:اما القسم الاول فلانه لو کان المعلول مشابها للفاعل من کل وجه لکان نفس الفاعل حتی از جهه اشاره که حتی با یک اشاره بشود به اندو اشاره کرد لان من تلک الجهات هذیته
اشکال تلامذه: تشابه من جمیع الجهات پارادکس است چون تشابه فرع بر دوئیه است ومن جمیع الوجوه فرع برعینیه
استاد در جواب تایید فرمودند واستدلال عرفا هم همین را می گوید
4:لکن التالی باطل لانه خلف فی کونه معلولا لان من احکام العلیه والمعلولیه تغایر العله والمعلولیه
5: واما القسم الثانی فلانه لو کان المعلول مباینا للفاعل من کل وجه لم یکن صادرا منه لان نقیض الشیی-مباین به تمام معنا نقیض شیئ است -یستحیل ان یکون صادرا عنه فان ما یباین وجود الفاعل یمتنع ان یکون وجودا یعنی اگر مباینت کامل باشد فاعل اگر وجود دارد معلول نباید وجود داشته باشد
6: لکن التالی باطل لانه خلف فی کونه معلولا زیرا معلول وجودی است ومباینِ تمام، عدمی ولذا معلول نمی تواند عدمی باشد
ازاین استدلال نتیجه این است که در عله یک جهه نورانیت ووجود است وان جههِ وجودی در عله است ولذا معلول هم وجود باید باشدوماهیت هم که امر عدمی است پس ماهیه مجعول نیست
این استدلال با فرمایش وتفسیراستاد که ماهیه را به تبع وجود موجود می داند نمیسازد وباتفسیر علامه که ماهیه را عدمی میداند می سازد
مثال به معنای تصویر ومجسمه بکار میرود اون مثال در روایت مجسمه سازها به این معناست اما این مثال که مورد سنخیه است به معنایی لغوی نیست بلکه به معنای تجلی میباشد
بنابراین مثال لغوی تصویر ومثال این بحث تجلی منظور است


[1] قال المعصوم: کوفه از مومنین خالی شده وعلم از کوفه جمع میشود وسپس قم مهد علم میشود و معدن علم میشود تا اینکه کسی مستضعف در دین نمی ماند.
[2] ملاصدرا ازاین حرف ابن سینا، مشابهه فهمیده ولی ما میگوییم در عله، وجودِ خصوصیتی که معلول را بیاورد کافیست مثل علم ما که مجرد است وسخنان ما که مادی است یا نوشته های من. که مشابهت ندارد اما سنخیه دارد یعنی عله واجد حقیقتی است که معلول را بیاورد
[3] بعضی گفتند عقل فعال مثال خداوند است ولذا باید مشابه ان باشد
استاد مشابههه رادر علیه قبول ندارند وسنخیه را به معنای مشابهت قائل نیستند وفقط در حدی سنخیه را قبول دارند که عله باید واجد خصوصیتی باشد که بتواند معلول را بیاورد مثلا لازم نیست حتما شیرینی در عله باشد تا خربزه معلول شیرین را بیاورد
مثلا اگر کاردی در پنیر تاثیر میگذارد همان طور که هست تاثیر میگذارد این سنخیه است نه بیشتر یعنی مشابهتولی در کلمات ملاصدرااین کلمات بوی مشابهت می دهد اگر عله حرارت دارد انهم همینطور باشد یا ان مصقل که کارد رو صیقلی میکند . این حرفهای ابن سینا تمام می شود.
[4] و قال بعض العرفاء إن كل معلول‌[4] فهو مركب في طبعه من جهتين جهة بها يشابه الفاعل و يحاكيه و جهة بها يباينه و ينافيه إذ لو كان بكله من نحو يشابه نحو الفاعل كان نفس الفاعل ..اسفار ج1 صفحه 421

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo