< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

94/08/11

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: نکاتی مهمی که لازم است قبل از استدلال آخوند بر وحدت شخصی وجود گفته شود

علی ع: من چیزی را ندیدم که مثل بهشت این قدر عظمت داشته باشد، ولی کسی که طالبه اش است بخوابد و چیزی را هم مثل جهنم ندیدم که اینقدر خطرناک باشد و طالب آن هم بخوابد (غفلت است که انسان را مثل انعام می کند اولئک کلانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون)

تشکیک یک تفسیری دارد که منسوب به فهلویون است که علامه هم این را بیان کرده است و این تفسیر یقینا مقصود آخوند نیست و آخوندی که نظریه تشکیک را مطرح کرده است تفسیری دیگری از تشکیک دارد ایشان می گوید که وجود واحد شخصی است ولی در عین که واحد شخصی است همه موجودات، متکثر هستند؛ برای ادامه بیان آخوند عرض می کنیم :

وینبغی التنبیه علی امور(قبل از بیان استدلال آخوند خوب است بر چند مطلب تأکید کنیم)

لیس للممکنات علی ما رأه الاخوند من التشکیک، وجود مغایر لوجوده تعالی (ممکنات وجود مغایر ندارند یعنی اگر وجودشان عین وجود حق است و وجود مغایر ندارند درست گفته است) لانهّا موجودة بوجوده تعالی لا لایجاده فراجع:

الاسفار ج1،ص383،384(وجودات جمیع الممکنات فی فلسفتنا من قبیل روابط لوجود الحق، که این حرف ما فوق کلام اکابر علما است؛ آنها گفته اند وجود صورت ماده است و وجود، فی نفسه لغیره است.این حرفی است که اکابر گفته اند ولایسع لاولئک الاکابر الا هذا القدر من التوحید، همین مقدار توحید را قبول داشتند می گفتند که ممکنات رابطی هستند نه رابط، چون قائل به ثانی در وجود بودند. یک وجود واجب میدانند ویک وجود ممکن ولی ما به فضل الهی اقامه برهان آوردیم که نمی شود گفت: یک وجود است ویک نسبت او که مرتبط است بذاته نه به مرتبط دیگری –که دچار تسلسل بشویم- )

همان ج2، ص 314 ( وجود منحصر در واحد شخصی است و ثانی ندارد و غیر از او در دار وجود، دیاری وجود ندارد ومابقی از تجلیات صفات اوهستند، که در حقیقت اینها عین ذات اویند. خیلی از بزرگان این طور فکر کرده اند که حرف نهایی آخوند همین است.)

همان، ص321،322 (فرموده اند: کسی از این عبارت ها توهم نکند که نسبت خدا به ممکنات نسبت حلول است –چون وقتی می گوییم حلول یک محلی را در نظر می گیریم که حالّ در او حلول کرده است- زیرا این مقتضی اثنیت است در حالی که این ها را ما باطل کردیم وممکنات نعتی از نعوت ذات او هستند)

شرح هدایه اثیریه، ج1، 424،425 ( ولا وجود للمکنات الا بارتباط به، نه اینکه از خدا وجودهایی فیضان می کند مغایر با وجود خودش، بر همین اساس نکته دوم معلوم می شود که در ادمه می آید:)

علی ما رءآه الآخوند من التشکیک یکون جمیع الممکنات، اسمائه تعالی و نعوته الذاتیه (اگ موجودات وجودی غیر از وجود حق ندارند، این نمی شود مگر اینکه بگویی تمام اشیاء نعوت الهی هستند علم، به نفس وجود حق، موجود است و واقعا هم موجود است، بقیه اشیاء هم این طوراست) فراجع:

الاسفار، ج2، ص320، 321( تبینّ و تحقّق ان لجمیع الموجودات اصلا واحدا وسنخا فاردا هو الحقیقه والباقی شؤونه و ... : ایشان می گوید که شؤون، وجود دارد و موجودند. به دلیل که می گویند: که کثرت از بدیهات است، لذا ایشان می فرماید: که فوجوده وجود بقیة الممکنات. و بعد ایشان می گوید که اگرهم گفتیم وجود ندارد یعنی فی نفسه وجود ندارد. و هو الاصل و ماسواه اطواره وشؤونه وهو الذات و غیره اسمائه ونعوته که اسماء موجود هستند، ولی به نفس وجود ذات)

همان، ص321و 322 ( قد انکشف ان کل ما یقع علیه اسم الوجود ... لیس الا شأنا من .. القیوم ونعوتا من نعوت الذات)

شواهد الربوبیه، ص 66تا68( ظهر ان لجمیع الموجودات اصلا واحدا ... وهو الذات وغیره اسمائه ونعوته وکل شئ هالک یعنی الان هالک هست. وجهه یعنی وجه وجودی که از او دارند)

المظاهر الهیه، ص25 (روی این تایید دارند که ماسوی اسما هستند.وهو الذات وماعداه اسمائه و تجلیاته ...)

حضرت استاد جوادی مکرر می فرمودند که آخوند دو مرحله فکر داشته است در مرحله اول تشکیک بوده است ولی در مرحله دوم قائل به وحدت وجود شده اند ما عرضمان این است که این وحدت وجود تفسیری خاص از تشکیک وجود است در وحدت وجود تفاسیر مختلفی وجود دارد؛ یک تفسیری که از حرف ابن عربی شده است همین حرف آخوند است و وحدت وجود او عین تشکیک اوست دوتا نیستند و تنبیه سوم در این مورد است:)

ما ذهب الیه الآخوند من التشکیک نفس ما فسرّ به القول بوحدة الوجود (وحدت وجود به تفسیر آخوند همین است که آخوند می گوید چنانچه تشکیک با تفاسیر دیگر نیز با وحدت وجود فرق خواهد داشت. به قول خود آخونداین بر می گردد به خود ابن سینا که می گفت وجودات متکثر هستند. کثرت هست، ولی تباین به معنای اینکه هر کدام در تمام ذات با هم باشند خیر ولی جدا جدا هستند. این حرف مشائین بود وتشکیک اول هم همین را می گفت همه وجودند ولی اشخاصشان کثیر است این به وحدت وجود نمی رسد، ولی تشکیک آخوند تصریح می کند به وحدت شخصی. منتها وحدت شخصی یک تفسیری دارد که صوفیه قائل هستند یعنی وحدت محض که وجود یکی است وشؤون هستند ولی موجود نیستند وجود مال آنها نیست. شما طبق عقل می گویید نمی شود ولی او می گوید که من معتقدم یا می گوید که طوری وراء طور عقل است. چطور می شود تحلیل کرد؟ تبیین آخوند که گفتیم و آنها نیز که می گویند وجودات دیگر نیست تبینش همین می شود که وجودی دیگر نیست. لذا خود آخوند حرف صوفیه را با حرف خود جدا کرده است.) لاّنه یری الوجود واحدا شخصیّا وان کان جمیع الموجودات موجودة حقیقة بنفس ذلک الوجود فراجع:

اسفار،ج1، ص383-384

همان،ج2، ص314

همان، 321ف322 (این کلمات را صوفیه را هم می گویند ولی می گویند شأن وجود ندارد ولی ایشان می گوید شأن و نعمت و اسم به نفس منعوت و مسمیّ، وجود دارد)

شهواهد الربویة، ص10-11

استاد حسن زاده آملی (حفظه ا...) در تعلیقه ای بر آغاز وانجام، ص 192، 193 (فرموده اند که این نکته علیا را شیخ در دو جای شفا بیان کرده است محرر این تعلیقات –که خودش است- گوید: که شیخ بزرگوار چرا با این رفعت کلام نمی فرماید که نفس مادیة الحدوث است ... اگر این را درمورد نفس می فهمید در مورد کل هستی نیز این را می فهمید تا قائل به وحدت شخصی وجود بشود، وحدت شخصیه ای که ایشان می گوید، همان کلام ملاصدراست که می گوید النفس فی وحدتها کل القوی واقعا نفس، شامّ است وبصیر و... نه همانطور که ابن سینا می گفت که اینها اعراضی برای نفس است. یک روز لامسه اش فعال است بعد گوشش و بعد چشمم ... ولی این طور نیست. پس تشکیک آخوند همان وحدت وجود است همانطور که در کلام خودش و شارحانش است، ولی استاد در رحیق این را رد می کند.)

فقد یقال ان التشکیک الذی ذهب الیه الآخوند، لیس هو رأیه النهایی (ملاصدرا خودش در ابتدای اسفار فرموده است طوری حرف می زنم که وحشت نکنند در فصل 26 علت ومعلول، آنجا که وارد می شد، از تشکیک منتقل می شود یعنی دست از تشکیک بر می دارد و تشکیک را پلی قرار می دهد برای رسیدن به وحدت شخصی) وانما رأیه النهایی هو وحدة الوجود الذی اظهره فی اواخر مباحث العلة و المعلول فراجع :

رحیق، ج5، ص 560تا 562 (فرمایش استاد مصباح را نقل می کنند که وحدت وجود سفسطه است و خلاف عقل است وایشان می فرماید سفسطه نیست تشکیک را اول گفته است وبعد وعده داده است که چیزی دیگری را می خواهیم بگوییم. آخوند در هیچ جای اسفار بر اساس تباین صحبت نکرده است بلکه بر اساس تشکیک است ولذا آنی که وعده می دهد بالاتر از تشکیک است پس وحدت وجود همان حقیقیتی است که آخوند در رأی نهایی اش گفته است، سفسطه خواندن آن با حکمت متعالیه سازگاری نیست .. از جمله عبارتهای او این است: ومما یجب ان یعلم ان اثباتنا .... اینکه ما قائل به کثرتیم منافات ندارد با آنچه که بعدا می گوییم این با آن منافات ندارد برای اینکه اینها مراتب فهم است در یک مرتبه ملاصدرا به تشکیک رسیده است ودر یک مرتبه بالاتر به وحدت رسیده است. مای فیاضی می گوییم این عبارت معنایش این نیست ما که کثرت را قائلیم که هیچ با تشکیک منافاتی ندارد .این مطلب از عبارت بعدی ملاصدرا فهمیده می شود وسنقیم البرهان ان الوجودات وان تکثرت وتمایزت الا انها من مراتب نور الاول این تکثرت و ... دلیل بر این است که کثرت را حفظ می کند حرف نهایی اش این است که تشکیک عین وحدت در کثرت است که منافات ندارد. نه به این معنی است که الان ما در یک مرحله از فهم هستیم وبعدا از این بالاتر می رویم و این ار زیر پا می گذاریم و این پل می شود بلکه الان داریم یک تیکه ر امی گوییم و بعدا تیکه ای دیگر را می گوییم که همه فهم نیست بلکه نیاز به عقل متنور به نور دارد.

بررسی مطلب برای جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo