< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

94/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شواهدی برای کلام استاد جوادی آملی که فرموده بودند تشکیک وجود کلام نهایی ملاصدرا نیست بلکه کلام متوسط ایشان است
از فرمایشات امیر المؤمنین است که خیری که بعدش نار است خیر نیست وشرّی که بعدش بهشت است شرّ نیست هر نعمتی کمتر از بهشت ناچیزی است و هر بلایی کمتر از جهنم، عافیت است.
عرض شد که آخوند قائل به تشکیک هستند ولی عرض ما این بود که تشکیک آخوند همان وحدت وجودی است که آخوند آن را پذیرفته است وان را تفسیر حرف عرفا می داند یعنی حرف عرفا را تفسیر فرومده که وجود واحد شخصی است و همه اشیاء به نفس همان وجود هستند؛ نظیر اسماء وصفات حق نظیر هم نه مانند، بلکه همه وجود اسماء وصفات حق هستند.
این کلام حرف دقیقی است اسمش علاوه بر وحدت و کثرت، تشکیک هم است اینجا وحدت است می گویم یک وجود واحد شخصی، وکثرت مانند موجودات که به آ« وجود واحد است ولی حضرت استاد جوادی دامت برکات همواره می فرمودند تشکیک یک حرف متوسط است همانطور که تباین یک حرف ابتدایی است و آخوند اگر قائل به تشکیک بوده است این برای همراهی کسانی است که دور و مهجورند ذهن آنها ولذا خواسته است آنها را از تباین به تشکیک منتقل کنند، تا زمینه درست بشود تا حرف نهایی خودش را که وحدت وجود است بزنند. و این را مکرر می فرمودند و یکی از جاهایی که به روشنی استفاده می شود از کلامشان این موضوع است:
- ج5 رحقیق، 560- 562 ( آنچه را که ملاصدرا وعده آ« ر ا می دهد وصول به تمییم این علم است علاوه بر توحید واجب توحید وجود هم حاصل می گردد اگر در صفات واجب نامحدودیت اثبات شود وجود او برای دیگری چیزی باقی نمی گذارد تا در طول ویا عرض خداوند به صورت مستقل وجود داشته باشد)
قد یقال ان الآخوند اتی بالتشکیک کرأی متوسط و رجع عنه وانتقل الی وحدة الوجود فی رأیه النهایی (برای این حرف شواهدی از کلام آخوند می شود آورد آنجایی که گفته ماسوی معدوم یا شؤون هستند وشؤون چیزی است که صوفیه هم قائل است نمی گویند وجود فقط خدا است و چیزی نیست می گویند این واجب که ظهوراتی دارد وشؤوناتی دارد، ولی این شؤون خودشان موجود نیستند چون در کلام آخوند کلمه ظهور وتجلی آمده است به همین موارد استشهاد می کنند) فقد یستشهد بذلک بما ورد فی کلمات الآخوند بأن الممکنات شؤون لحقیقة الوجود وکذا ما ورد من ان الممکنات اعدام فراجع:
-الاسفار، ج1،ص 55 ( جمیع الوجودات الامکانیة ... )
-باز در همین ج1 ص 58 ( البته اولش فرموده است جمیع الوجودات امکانیه والانیة الارتباطیة .... می خواهیم بگوییم که همینجا هم که وجودات را نفی می کنند تعبیر به "وجودات" کرده است. در این صفحه می گوید شئون با وحدت محضه صوفیه سازگار نیست.)
-یا در ج2 ص 314: ( فکما وفقنی .... اعینان جوازیه یعنی ممکنات همه ممکنات پوچ و هلاک هستند و کل ما یترائا ... فانها من ظهور ذاته و تجلیات ... یترائا این غیریت است، ولی موجودیتش محرز است)
-ج2 ص 359-360 (کانک قد آمنت ... از حرفهای ما که زدیم تو داری به یک توحید خاصی می رسی. بالاخره عبارت طوری است که صوفی که قائل به وحدت محضه است می تواند از این عبارات استفاده کند والتوحید للوجود و الکثرة والتمیز للعلم)
-شرح هدایت اثریه ص 337 ظاهرا چاپ سنگی است (آقایان این طور تفسیر می کنند که آنچیزهایی را که به نظرتان می آیند وجود هستند اشراق هستند نه وجود واین قول همان قول صوفیه است، لذا ملاصدرا در هیچ جا برای وحدت محضه برهان اقامه نکرده است بلکه برای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت برهان آورده است)
-شواهد الربوبیه ص 11 ( وهذا الذی اظهرناه .... این وجودات حاکی از وجود هستند یعنی تفسیر دوم و سوم از اصالت وجود)
-مشاعر، فقره 85، ص 35 چاپ حروفی قدیم ( و انی ... هر چه هست وجود است و ماهیات هیچی نیست و وجودات اشعه نور حقیقی هستند بعضی ها می گویند این که گفته اشعه یعنی وجود ندارد ما می گوییم که قبلش گفته است الوجودات حقائق متأصله یعنی این اشعه وجود دارند. حضرت استاد که می فرمایند آخوند دست از تشکیک کشیده است و به وحدت قائل است وحدت وجود را طوری دیگر تفسیر می کنند. اگر کسی وحدت وجود را مثل حضرت استاد تفسیر کرد تشکیک با وحدت وجود فرق خواهد داشت ونیز همان طور که ما گفتیم نیز با وحدت فرق خواهد داشت ما می گوییم که وحدت یعنی وحدت طبیعت نه وحدت محضه)
ولکن نقول لو فسرنا وحدة الوجود بوحدة المحضه لکان القول بالتشکیک مباینا للقول بوحدة الوجود کما ان التشکیک بتفسیر المختار مباین له بالضرورة ولکن انما الکلام کل الکلام فی ان الآخوند لم یذهب الی الوحدة المحضة اصلا(ما معتقد هستیم که آخوند هیچ جا قائل به وحدت محضه نشده است) یدل علی ذلک انه فی کثیر من المواضع یعد الکثرة بدیهة ( و می گوید که کثرت بدیهی است و انکارش مخالف عقل است) و یری انکارها مخالفة للعقل و النقل فراجع
-مجموع رسائل فلسفی ج1 ص 167 در رساله سریان وجود ( ثم اعلم ... من آن چیزی که صوفیه می گوید را من نمی گویم صوفیه می گوید که کثرت یک اعتبار محض است به این دلیل کلماشان غلط است که ممکنات واعتباری دانستن آن مخالف با نص است بلکه کثرت بدیهی است و تجویز خلاف این امر بدیهی اولی جلّی یستلزم رفع بدیهیات العقل اصلا باید عقل را کنار بگذاری. مثلا شما دارید حرف می زنید با من پس من با شما دوتاهستیم یا یکی اگر یکی هستیم پس چرا با من حرف می زنی. البته صوفیه متعادل تر قائل به عقل هستند مثلا در مورد مکاشفات می گویند:عقل حاکم است)
-مجموع رسائل فلسفی ص 168 در همان رساله
-و همان، ص 173-174 ( طور وراء العقل جایی است که عقل سر در نمی آورد ولی هیچ عارفی نگفته است که طورٌ وراء عقل در جایی است که عقل ستیز باشد که در این صورت هیچ عارفی آن را قبول نخواهد کرد. اما کلماتی که ملاحظه فرمودید که ماهیات و ممکنات در همان حال وجودنشان اصلا وجود ندارند این تعابیر در دو مقام گفته شده است:)
و کل ما یستشهد به لذهاب الآخوند الی الوحدة المحضه لایخلو عن امرین (همه این ها که شما به آن استشهاد می کنید یکی از این دو وضع است می خواهد بگوید ماهیت من حیث هی وجود ندارد یعنی شما عقلتان این شئ را به وجود و آن را به ماهیت تحلیل کرد و ماهیت که وجود از آن گرفت شده است اعتباری محض است.)
1.انه فی مقام بیان ان الماهیة اعتباریة لا وجود له فراجع:
- الاسفار ج1 ص 103-104 و 416 ( واما ما یقال ... آن جمله ای را که گفته می شود که ممکنات در حین وجود، وجود ندارد معنایش این است که وقتی به خودش نگاه کنی و از امورات خارجی قطع نظر کنی و ... اذا نظر الی نفس ماهیة ... یعنی ماهیت من حیث هی، آن وقتی که وجود هم دارد وجود عین ذاتش نیست برخلاف واجب که وجود عین ذاتش است و این همان حرف عارف است )
- ج2، ص 308تا 312 (وقد علمت من قبل ان الحساب الماهیة ...)
2. انه فی مقام ان غیر الحق المتعال بما انه غیر لاوجود له ( از جهت اینکه عین حق است از جهت وجودشان است از جهت اینکه غیر حق هستند از جهت ماسوائیت آن است به حیثت ماسوای آن است که هیچ است بما انه ماسوی ..)
- فراجع اسفار ج2، ص 360-363.... ( همه اینها را که می گوییم به خاطر این است که غیر حق است و وقتی غیر شد البته همینطور است غیرت دارد. )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo