< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

94/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای سوم تشکیک (رجوع مابه الاشتراک به مابه الامتیاز)
امیر المؤمنین (ع): آدم احمق و جاهل نمی فهمد جهل و کوتاهی خودش را از بس که از خود راضی است (از مرحوم قاضی نقل می کنند که یک روز آمدند درس و فقط همین یک جمله را گفتند که از خود راضی نباشید. حماقت هر فرد به اندازه خود پسندی اوست او باور ندارد که اشتباه می کند)
عرض شد که تشکیک چهار تفسیر برای آن شده است:
تفسیر اول این بود که وجود یک معنی است ویک حقیقت است ولی افرادش متفاوت است و تشکیک یعنی وحدت در کثرت منتها وحدت طبیعت وجود یا وحدت معنای وجود وکثرت افراد، گفتیم این معنی از تفسیر مورد پذیرش ماست.
تفسیر دوم وحدت شخصی وجود در عین کثرت، وحدت موجودات به آن وجود واحد شخصی، منتها چیزهایی که به آن موجود هستند کثیر هستند ودر اینجا نیز تشکیک یعنی وحدت در عین کثرت و وکثرت در عین وحدت.
تفسیر سوم: تشکیک ما به الامتیاز به مابه الاشتراک بر گردد و برعکس؛ ریشه این نظر از این جا برخاسته است که تشکیک در فلسفه با تشکیک در منطق مثل مواد ثلاث می ماند در منطق و فلسفه؛ [این مضوع] در نهایه و اسفار آمده است):
علی التفسیر الثالث یکون التشکیک الفلسفی قسما من الشکیک المنطقی که افرادش در بهره مندی از آن معنی یکسان نباشد که عین عبارت علامه را آوردیم که تشکیک همان اصطلاح منطق است که خودش دو قسم است که اگر مابه الامتیاز عین ما به الااشتراک باشد می شود تشکیک خاصی) حیث انه خاصیّ و المنطقی اعم (تشکیک منطقی می تواند عامی باشد می تواند خاصی باشد منطقی به کلی کار دارد که اگر کلی در افرادیش یکسان نبود می شود تشکیک، ولی فیلسوف به افراد کار ندارد بلکه به وجود کار دارد لذا می شود فقط یک قسم از تشکیک منطقی) وایضاً الفیلسوف ینظر الی الوجود فقط بینما المنطقی یبحث عن الکلی ایّما کان (او می گوید که یک معنای کلی اگر در افرادش مختلف بود می شود مشکک؛ یک معنای کلی می شود یک معنای کلی باشد می شود وحدت باشد، می شود وجود باشد و می شود هر معنای غیر وجود باشد اعم از معانی فلسفی و ماهوی؛ لذا هیچ اختصاصی به شئ خاصی ندارد) وهذا نظیر المواد الثلاث فی المنطق و الفلسفه فراجع:
-الاسفار، ج1،ص107- 108 ( هر مفهومی را که موضوع قرار بدهی هر محمولی را می تواند با آن سنجید لکن حیث ما یطلق الواجب و قسیماه فی العلم کلی ... این مواد ثلاث به عینه همانی است که در منطق گفته می شود فقط در این جا محمول وجود را کار داریم بنابراین تفسیر تشکیک فلسفی مثل مواد ثلاث فلسفی می شود یعنی بخش خاصی از تشکیک منطقی می شود، بحث بحث فلسفی است ولی منطق این را از فلسفه گرفته است و توسعه داده است. گفتیم این تفسیر نمی گوید که وحدت در عین کثرت همان تشکیک است بلکه تشکیک را رجوع ما به الامتیاز به مابه الاشتراک وبالعکس معنی می کند، یعنی تشکیک خاصی منطقی همان تشکیک در وجود است که مابه الامتیاز به ما به الاشتراک بر می گردد)
ولکن لا یمکن المساعدة علی هذا التفسیر (ما می گوییم تشکیک فلسفی اصلا به این معنی نیست تشکیک فلسفی همان وحدت در عین کثرت است و علامه که تشکیک را به معنای سوم تفسیر کرده اند خودشان اذعان دارند که این همان وحدت در عین کثرت است؛ یعنی این را قبول دارند که تشکیک یعنی وحدت در عین کثرت وبرعکس است اما می گویند که این تعریفی را که می آوریم همان وحدت در عین کثرت است یعنی هر دو را یکی می دانند گفتیم بر خلاف استاد عبودیت که در کلّ سه جلد کتابشان یک جا وحدت در عین کثرت را هم اسم نبرده اند فقط رجوع ما به الامتیاز به ما به الاشتراک معنی کرده اند) لما مرّ بین التشکیک فی الفلسفه و بینه فی المنطق عشرة فروق (ده تا فرق دارد که دو وجهش خیلی مهم است) تمنع من کون احدهما هو الآخر سیماّ الفرق الرابع و التاسع (فرق چهارم و نهم اجازه نمی دهد که بگوییم این دو یکی است) وذلک لانه تبینّ فی الفرق الربع ان التشکیک الفلسفی مقابل (وقتی می خواهد تشکک را بگویند می گویند: موحدین چهار دسته است یکی وحدت محضه یکی تباین محضه و یکی وحدت وجود وکثرت موجود و آخوند می گوید: ما قائل به کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت هستیم) للوحدة المحضه و الکثرة المحضه و وحدة الوجود وکثرة الموجود لما انه عبارة عن الوحدة فی عین الکثرة (قبلا عبارات آخوند را هم خوانده بودیم واستاد مصباح هم در تعلیقه فرموده بودند که در مورد وحدت وجود چهار قول است که همان چهار قول را ذکر کرده اند و تفسیر نموده اند) وبینما ان التشکیک المنطقی مقابل للتواطئ (همه کتب منطقی را مراجعه کنید می گویند که کلی تقسیم می شود به متواطئ و مشکک، مشکک منطقی مقابل متواطی است) وتُعرف الاشیاء باضدادها (یعنی همینجا؛ وقتی می گویند عین به معنی چشم یعنی عینی است که مقابل گوش ... است واگر گفتند به معنای چشمه است یعنی همان عینی است که مقابل کوه ودره و .. است، وتبینّ فی الفرق التاسع ان القائلین باصالة الوجود اختلفوا فی التشکیک الفلسفی فی الوجود (آیا در وجود تشکیک فلسفی است یا نه آیا هر کس اصالت وجودی بود تشکیکی می شود؟ نه مثل مشائین که قائل به اصالت وجود هستند، ولی قائل به تباین نیز هستند و مثل استاد مصباح که قائل به اصالت هستند و فقط تشکیک طولی را می پذیرند. پس فلاسفه در تشکیک اختلاف دارند ولی کدام تشکیک؟ تشکیک فلسفی) ولم یختلفوا فی جریان تشکیک المنطقی فی الوجود (تشکیک منطقی در وجود یعنی اینکه افراد وجود با هم یکسان نیستند یعنی وجود کلی منطقی نیست هیچ منطقی و فیلسوفی نیست که بحث تشکیک کرده باشد و مثال وجود را نزده باشد چون راحترین مثال است هم تشکیک به اولویت و اشدت و .. را داراست، بلکه گفته اند همه انواع تشکیک در وجود است زیرا انقصیّت و ازیدیتّ .. هم در وجود است؛ وجود خط بزرگتر است از وجود خط دیگر؛ مگر می شود که وجودش بزرگتر باشد ولی خودش بزرگتر نباشد؟! اگر می خواهید یک چیز بزرگتر باشد اول باید وجودش بزرگتر باشد لذا در مورد تشکیک منطقی کسی نگفته است که در وجود جاری نیست اما در تشکیک فلسفی اختلاف کرده اند) ویؤید ما ذکرنا من تغایر معنین انّ المشائین اختلفوا فی تباین الوجودات علی قولین (این را مرحوم آخوند نقل فرموده اند که مشائین که قائل به تباین وجودات هستند گفتند که مطلقا تباین وجود دارد) الاول ما هو المعروف من ان الموجودات متباینة مطلقا وقول الثانی قول یقول انها متباینة اذا کانت افراده مختلفة بالتشکیک (قول دوم می گوید ما قائل به تباین موجودات در همه جا نیستیم اگر دو نخود را در نظر بگیریم هرگز قائل به تباین به تمام الذات اینها نیستیم آنجایی که یک نوع تشکیکی بین افراد باشد آنجا قائل به تباین هستیم) فراجع:
-الاسفار،ج1،ص 298 (الوجودات عندهم حقائق مختلفة ..دسته اول می گوید که اگر فکر می کنید که اختلاف در ماهیات است به این دلیل است که وجودات اسم خاصی ندارند مثلا سفید ها همه سفید هستند، ولی وقتی دقت کنید می فهیمد که سفید یخچالی و برفی وجود دارد یعنی در واقع این خود وجود ها هستند که دارای اختلاف هستند نه ماهیات واما قول دوم: دسته دوم می گویند که اختلاف بالحقیقه اختلاف بالتشکیک هستند مانند وجود واجب و وجود ممکن که متواطی نیست بلکه مشکک است حالا که مشکک شد ما قائل به تباین می شویم. عرض ما این است که اینکه جمع شد بین تباین و تشکیک باید تشکیک، یک تشکیک منطقی باشد تا با تباین بتواند جمع بشود، بین واجب وممکن تشکیک منطقی وتباین فلسفی است ونه تشکیک [فلسفی] لذا معلوم می شود که تشکیک فلسفی چیزی غیر از تشکیک منطقی است. که این مطلق خیلی روشن این مطلب را می رساند. ملاصدرا با دقت نظر به این نتیجه رسیدند که همه تشکیک های که منطقیین می گفتند در حقیقت یک مصداق بیشتر ندارد وآن هم وجود است واین همان تشکیکی است که ملاصدرا می گوید)
مرحوم علامه فرمودند که تشکیک یعنی مابه الامتیاز به ما به الاختلاف بر گردد ولی خود ایشان فرمودند که وحدت در عین کثرت همین است این تعبیر دیگری است از وحدت در عین کثرت ما عرض کردیم که این یک تعبیر دیگری از تشکیک نیست بلکه آن یک حقیقت است و این حقیقتی دیگری است و تشکیک فلسفی یعنی وحدت در کثرت و کثرت در وحدت اما علامه چه چیزی را اثبات کرده اند؟) ثم لا یخفی انّ مقتضی الدلیل الذی اقامه العلامة هو التفسیر الاول للتشکیک (علامه فرموده است که کثرت در وحدت و وحدت در کثرت یعنی رجوع مابه الاشتراک الی مابه الامتیاز ما می گوییم هرچه می خواهد باشد. دلیل شما بر اینکه این تشکیک قائم است چیست؟ می فرمایند دو دلیل باید بیاوریم یکی اینکه وجود واحد است ویکی اینکه کثیر است. حالا سوال این دلیل برای رجوع مابه الامتیاز است یا برای وحدت در عین کثرت است؟ علامه می فرماید که مفهوم تشکیک در منطق و فلسفه یکی است ولی مصداقش در فلسفه اخص از منطق می باشد زیرا مابه [الاشتراک] می توانست وجود باشد ومی توانست غیر وجود باشد اما در فلسفه ایشان می فرمایند که فقط وجود است) حیث انه یستدل علی وحدة حقیقة الوجود بوحدة مفهوم الوجود (شما از همه، وجود می فهمید پس باید حقیقت وجود یکی باشد که قبلا ادله آن را گفتیم و ما این را قبول داریم حرف بسیار متقنی است وقتی از همه یک مفهوم می فهمیم باید آن حقیقت یکی باشد و اشکال استاد مصباح وارد نیست منتها مهم این است که وحدت حیقیقت یعنی وحدت شحصی حقیقت یا وحدت طبیعت؟ هیچ شکی نیست که وحدت مفهوم دلالت بر وحدت شخصی مصداق نمی کند پس ..) ولا ریب انّ وحدة مفهوم الوجود لایستلزم وحدة المصداق بالشخص وانما یقتضی وحدته بالحقیقة (یعنی حقیقت این وجود با آن وجود دیگر در وجود بودن یکی است همه وجود هستند یعنی طارد عدم هستند اما اینکه یکی دانه هستند اثبات نمی شود لذا گفتیم که آخوند که می گفتد که وجود واحد شخصی است هرگز به این استدلال استدال نکرده است وما اگر بخواهیم حرف اخوند را بگوییم نباید به وحدت مفهوم استناد کنیم این استدلال در کلمات آخوند فقط برای ردّ کلام مشائین استفاده شده است که مشائین قائل به تباین وجودات بوده اند وملاصدرا با وحدت مفهوم، تباین وجودات را رد می کند ولی سه قول دیگر هنوز مانده است که باید ردّ بشود لذا آخوند با ردّ تباین نمی تواند قول خود را اثبات کند گفتیم که خودش به ده دلیل ودیگران نیز چهار دلیل دیگر آورده اند برای وحدت شخصی وجود در عین کثرت موجود) وهذا هو التفسیر الاول للتشکیک بل صرحّ بأن وحدة حقیقة الوجود وحدة بالعموم (اصلا علامه تصریح می کندکه وحدت وجود وحدت شخصی نیست) لا وحدة شخصیة فراجع:
-کتاب بررسی های اسلامی، ج2،ص137-138( عنوانش تشکیک است: واینکه که بعضی گفتند که تشکیک معقول نیست زیرا معنی ندارد که شئ واحد هم شدید باشد هم ضعیف، خلطیست میان واحد عددی شخصی و واحد بالعموم و اتصاف به صفت متقابله در شخص محال است نه در واحد بالعموم یعنی آن وحدتی که برای جود قائل هستیم وحدت شخصی نیست در حالی که ملاصدرا در عباراتش تصریح می کرد به اینکه وحدتی که من قائل هستم شخصی است واین تشکیک علامه همان تشکیک فهلویون است که حق هم با فهلویون و علامه است وهمین تشکیک است که قابل دفاع است نه آنچه که ملاصدرا فرموده اند)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo