< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

94/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب مشائین به دو اشکالی که اشراقیین در مورد انحصار تمایزات سه گانه به ایشان وارد کرده بودند
امیر المؤمنین ع: با چیزی که نمی دانید دشمنی نکنید و انکار نکنید برای اینکه آنچه را که شما می دایند نسبت به چیزی که نمی دانید چیزی نیست(زیرا که علم بی نهایت است و علم شما محدود است و محدود در مقابل نامحدود بی نهایت است و علم ما نسبت به او بی نهایت کوچک است لذا نباید فکر کند که همه چیز می داند)
مشهور این است که تمایز سه قسم است یا به تمام ذات یا به جزء ذات ویا به خارج ذات، و شیخ اشراق شدیدا دفاع می کنند که قسم چهارم از تمایز هم داریم که تمایز به کمال ونقص است که نه به تمام ذات است نه به جزء ذات است ونه به امر خارج ذات بلکه قسم چهارم است که خودش هم سه قسم را شامل می شود
شدت وضعف
زیادة ونقیصه کم متصل
قلت و کثرت کم منفصل
دلیلی هم اقامه کردند که محال است تمایز به زیاد ونقص باشد، که بعد سه جواب دادند که اولا شما قائل به تمایز در عرضیات هستید و عرضی وذاتی نسبی هستند شما اگر در مفاهیم جوهری قائلید که تشکیک است همه اعراض عرضی هستند برای جوهر ولی خودشان جوهر هستند؛ تشکیک در سواد را شما قائل هستید، مگر سواد ماهیت نیست؟ تمایز دو انسان در انسانیت در شدت و ضعف انسانیت نیست، ولی در اعراض را قبول دارید که می تواند کسی علم بیشتری داشته باشد و یکی علم کمتر، آخوند این طوری نفرموده است آخوند می گوید اگر این دلیل به عینه تمام است پس باید آنجا هم بین سواد کم و سواد پررنگ هم قائل به تشکیک نشوید ویک اشکال دیگر این است که شما که قائل هستید که دو سیاهی با هم تمایز دارند دو نوع هستند و تمایزشان به فصل است، آخوند می گوید که این تشکیک نمی شود که تمایزشان به فصل باشد یعنی تمایزشان به غیر سیاهی است زیرا فصل عرضی شئ است و عرضی شئ غیر اوست و در حالی که در تشکیک ما به الامتیاز عین مابه الاشتراک باشد.
این دوتا اشکال را اشراقیین به مشائین انجام داده اند تا تشککی در عرضی را از آنها بگیرند
امروز جواب مشائین از دو اشکال را مطرح می کنند:
ولقد اجاب المشاؤون عن النقض بالعارض بأنناّ لا نعتقد بالتشکیک فی ماهیة العارض بل نعتقد بأنّ السواد یحمل علی السواد الشدید و الضعیف علی التواطئ (سیاهی ها چه شدید باشد چه ضعیف همه سیاهی است شدت وضعف ندارد خود سیاهی شدت وضعف ندارد طبیعت سیاهی در هر دو یکسان است می گوییم که این که روشن است که این طور نیست؟) وانما الاختلاف و التشدید فی انتساب هذا العارض الی موضوعاته (فردهایی شما دارید که عبارتند از جسم هایی که با سیاهی ارتباط دارد چون سیاهی که خودش در عالم موجود نیست برخلاف جوهر که مستقلا موجود است اگر معروض دارد این عارض با آن معروض ارتباط دارد ما می گوییم اگر تشکیک قائل هستیم در خود ماهیت عرض قائل نیستیم بلکه این عرض با آن افراد در خارج که موضوعاتی هستند که دارای عرض هستند و آن افراد هستند که با هم فرق دارد) و موضوعات هذا العارض کالسواد یختلف افرادها (آن موضوعات، افرادشان فرق می کند) حیث انّ بعض الافراد (یعنی بعضی از جسم ها) یشتمل علی فرد من السواد هو فی حدّ فردیته اکمل من الذی یشتمل علیه فرد آخر من الموضوعات (می گوید شما موضوعاتی دارید که سیاه هستند عبای مشکی و چادر مشکی هر دو مشکی هستند، ولی آن سیاهی در شدت وضعف نیست بلکه این عبا در اتصافش به سیاهی با چادر مشکی فرق دارد زیرا آن چادر متصف است به سیاهی ای که کاملتر است و این متصف است به سیاهی که ناقص تر است پس تشکیک مال اتصاف است. اتصاف این فرد جوهر به آن عرض این فرق می کند یعنی همانطور که در خود جسم و انسان و حیوان تشکیک قائل نستیم زیرا این ها ذاتیات هستند، همینطور در عرضیات هم تشکیک قائل نیستیم بلکه تشکیک در عرضیّ است عرض آن حالتی را دارد که به شرط لا ست که قابل حمل نیست سیاهی ها همه در سیاهی بودن مساوی هستند عرضی یعنی این عرض حالتی داشته باشد که متصف به آن می شود بیاض در آن تشکیک نیست، ولی ابیض یعنی ذاتی که متصف به بیاض است، شدّت وضعف دارد لذا دیگر نمی شد گفت که همانطور که خود انسان و حیوان یک ماهیت است و این دلیل می گوید که تشکیک در آن راه ندرد بله در عرضی یعنی در اتصاف این معروضات به مبدئی که اسمش عرض است فرق دارد زیرا ما تشکیکی که قائل هستیم تشکیک فردیت آن جسم است برای اسود، پس تشکیک در خود سیاهی نیست همانطور که معروضش نیست –حقیقتش این است که تشکیک وجود را دارند می گویند ولی این را نگفته اند- آخوند می گوید شما چطوری می گویید که سیاهی ها یکسان است ولی جسم ها در اتصاف فرق دارد؟ بهتر نیست بگوییم چون سیاهی ها با هم فرق دارد ولذا اتصاف این افراد به اسود بودن با هم فرق دارد؟)
فالتشکیک انما هو فی اتصاف الموضوعات بهذه العرضیات لا فی ماهیة العوارض (یعنی سیاهی ها همه با هم یکسان و متواطئ هستند ولی اتصاف موضوعات به این سیاه با هم فرق دارد یعنی تشکیک عرضی است نه در تشکیک در عرض) و فرق بین السواد و الاسود حیث ان السواد یطلق علی افراده بالتواطئ ولکن الاسود یختلف افراده (اسود است که مختلف است. در کلمات بزرگان ما آمده است که هیچ مشتقی ماهیت نیست سواد ماهیت است نه اسود چون در اسود نسبت است و نسبت در جواب ماهو قرار نمی گیرد لذا ماهیت نیست این اسود است که دارای شدت و ضعف است نه سواد. لذا تشکیک در اتصاف افراد موضوعات و معروضات است)
واما ما استشکلتموه من انّ السواد الاشد اذا کان نوعا مباینا للسواد الاضعف لم یکن مابه الامتیاز راجحا الی ما به الاشتراک لأن الفصل عرضیّ للجنس زائدٌ علیه فهو غیره (گفته اند شما که می خواهید بگویید تشکیک و ازطرفی دیگر بگویید که سیاهی ضعیف یک نوع سیاهی و شدید یک نوع سیاه دیگر است در این صورت چون دو نوع هستند وهر کدام دارای فصل هستند شما نمی توانید قائل به تشکیک شوید)
فالجواب ان الفصول وان کانت غیر الجنس بحسب المفهوم والمعنی الا ان الفصل یوجد فی الخارج بعین وجود الجنس (این اعراض که جنس نیستند که ماده وصورت داشته باشند تا وجودشان دو تا باشد اینها به این دلیل که بسیط هستند فصل وجود دارد به عین وجود الجنس لمکان بساطة العوارض فما به الامتیاز فی الواقع الخارجی یرجع الی مابه الاشتراک (چون عین هم هستند لذا اینکه می گفتید تشکیک نمی شود، درست نیست زیرا اگر بحث شما مفهوم باشد که تشکیک آنرا نمی خواهد بگوید و اگر واقع خارجی را می گوید هر دو به یک وجود موجود هستند) وبعبارة اخری موطن التشکیک الوجود الخارجی و لا ریب ان الفصل فی الوجود الخارجی عین الجنس فما به الامتیاز الذی هو الفصل یرجع الی ما به الاشتراک
عبارت اسفار[1]:
أجابوا عن ذلك بأن الذي يقال بالتّفاوت على الأفراد هو العرضي المحمول كالأسود على معروضات مبدإ الاشتقاق كالسواد مثلا لأجل اشتمال بعضها على فرد من أفراد المبدإ 0(مثل سواد) له تمامية في حد فرديته ( یعنی شدت و تمایت دارد) الغير المشتركة و بعض آخر على‌ فرد منها ليس كذلك أيضا بحسب نفس هويته مع عدم التفاوت بين أفراد المبدإ (سواد)- بالقياس إلى المفهوم المشترك (سیاهی) بينها فطبيعة السواد على التواطؤ الصرف في أفرادها الشديدة و الضعيفة مطلقا و إنما المشككّ مفهوم الأسود على معروضي الفردين- المختلفين شدة و ضعفا في حد هويتهما الفرديتين و فصول السواد و إن كانت ماهيتها بحسب ملاحظة العقل غيرَ ماهية السواد الذي هو الجنس لكنّها مما يَصدُق عليها معنى السواد الجنسي ( یعنی در خارج هو هویّت دارند؛ در خارج فصل عین جنس است وجنس عین فصل است) فالتفاوت بحسبها (الفصول) لا يوجب أن يكون تفاوتا في غير معنى السواد.
و أنت تعلم أن القول بأن الشديد من السواد و الضعيف منه ليس بينهما تفاضل في السوادية و لا اختلاف في حمل السواد عليهما بل التفاوت إنما هو بين الجسمين المعروضين لهما فيه بعيد عن الصواب كيف و إذا كان الاختلاف الذي بين المبدءين- موجبا لاختلاف صدق المشتق على المعروضين فليكن ذلك الاختلاف مقتضيا لاختلاف صدق المبدإ على الفردين بل هذا أقرب.


[1] الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة ج‌1، 431، فصل(5) في الشدة و الضعف ..... ص : 427.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo