< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/01/21

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج اسفار استاد فیاضی (دام ظله)

تاریخ: ۲۱/۱/۹۵

موضوع: اختلاف چهارگانه مشا و اشراق در در تشکیک

مقرر: فاطمی نیا

با اینکه مفسرین حکمت متعالیه بعضی هایشان تصریح کرده اند که تشکیک منطقی و فلسفی که آخوند آورده اند لفظا مشترک هستند ولی معنایشان متفاوت است ولی خود آخوند ملتفت این تفاوت نبوده است لذا تشکیکی که در وجود مطرح کرده است دنباله تشکیک منطقی است در جلسه قبل عرض کردیم که ایشان می گویند یک کلی و طبیعت مرسله بر افرادش به اختلاف حمل می شود یا به اولویت ویا به شدت وضعف و .... بعد از این فرموده است که بین اشراقیین و مشایین در چهار نقطه اختلاف است:

اختلف المشاوون و الاشراقیون فی المسآله التشکیک فی اربعه امور

۱.هل التشکیک یقع فی الذات والذاتی ام لا (یا فقط در عرضیات راه دارد قبلا ملاحظه فرمودیدکه مشایین دو تا دلیل اوردند که تشکیک در ذات و ذاتی راه ندارد ولی اشراقیین می گویند تشکیک در هر دو راه دارد)

۲. التام و الناقص هل هما نوعان ام نوع واحد (تام وناقص دو نوع است یا یک نوع است؟ مشایین می گویند که این سیب پرنگ است وکم کم کمرنگ می شود یعنی تام و ناقص دو نوع است ولی اشراقیین می گویند همه اش سبزی است)

۳.التشکیک بالشده الضعف وبالقله والکثره او الزیاده النقیصه وبعباره اخری التشکیک بالکم والکیف هل هما نوع واحد (ایا شما تشکیک به شدت وضعف دارید می گویید این سیاهی پرنگتر است و دیگری کمرنگ تر است ایا این تشکیک در کم وکیف یک نوع تشکیک است یا انواع مختلفی از تشکیک است )

۴.التشکیک بالشده والضعف والکمال والنقص هل یختص بالکیف والکم ام یجری فی غیرهما (می شود در جوهر هم تشکیک باشد مثلا آتشی در آتش بودن شدیدتر باشد از آتشی دیگر جسمی که صورت نوعیه ناری را دارد همانطور که آب جسمی است با صورت نوعیه آبی آیا این می شود شدت وضعف داشته باشد یا اصلا وجود که نه کم است ونه کیف ایا در وجود شدت وضعف ممکن است؟ مشایین نظر اول را قایلند و اشراقیین دومی را اما ما به چه قایل هستیم؟)

ذهبت المشاوون الی قول والاشراقییون الی خلافه ونقول (خود آخوند می گوید)

اما الاول (آیا تشکیک در ذات و ذاتی راه دارد یا ندارد؟) فقد عرفته ان الوجود حقیقه واحده ( از اول اسفار تا اینجا این مساله بود که مشایین می گویند وجودات حقایق متباین هستند و آخوند می گوید که نیستند دلیلش هم وحدت مفهوم است می گوید که شما از همه این ها مفهوم وجود می فهمید اگر حقایق متباین بودند فهم که لفظ نیست به کچل می شود زلفعلی به آدم زیبا هم می گویند حسن به زشت هم می گویند حسن؛ فهم یعنی واقع را فهمیده ایم همه فلاسفه ما می گویند حکایت مفهوم از محکی خودش ذاتی است تصور آب فهم آب است فهم وجود در همه جا یک چیز است هلیات بسیطه محمولش یک مفهوم دارد موضوعش متفاوت است چه آنجا که می گویید الله موجود چه الانسان موجود و چه السواد موجود محکی معنی است و یک حقیقت است که یک مفهوم می تواند داشته باشیم لذا اختلاف دو وجود به تمام ذات نیست وجود حقیقه واحده است) فلیس اختلاف الوجودات بتمام ذواتها ولیس له جنس و فصل (در بحثهای گذشته آمده بود که وجود جنس وفصل ندارد لذا اختلاف وجودات به جزء الذات هم منحصرا به اختلاف به فصل محدود می شود) فلیست الاختلاف الوجودات ببعض الذات (وجودها که تمام ذاتشان که باهم فرق ندارد ببعض ذات که با هم فرق ندارد والا باید بگویی وجود جنس وفصل داشته باشد که ندارد فقط مانده است به عوارض) وتشخصات الوجودات وهویاتها (اینکه این می شود این وجود و آن می شود آن وجود ممکن است کسی بگوید که به عوارض اختلاف دارند آخوند می گوید هر عارض وجود صفت وجود است و یک قانون داریم که صفت وجود عین وجود است تشخص عین وجود است وحدت عین وجود است عارضیت و فعلیت و .. عین وجود است لذا امری خارج از وجود ندارید که بشود عرضی وجود) بنفس ذواتها اذ لیس هناک امر غیر الوجود فلیس اختلاف الوجودات بعرضیاتها ( آخوند روز اول گفت که مشایین گفته اند سه گونه تمایز داریم ولی حرف مشایین درست نیست و حق با اشراقیین است که ما چهار نوع تمایز داریم در وجود سه نوع تمایز وجودات راه ندارد وجودات تمایزاتشان به تمام ذات و به عوارض و بعض ذات نیستند فقط می ماند به تشکیک؛ اختلافشان تشکیکی است فلم یبق الا ان یکون وجودات مختلفه بالتشکیک (این حرف اشراقیین است منتها خود اشراقیین تشکیک را در وجود نمی گوید زیرا که قایل به اصالت وجود نیستند آخوند می گوید وقتی من وجودات را بررسی می کنم می بینم که به جز اختلاف تشکیکی نمی شود برایشان تصویر کرد اختلاف به تشکیک وقتی خوب شکل می گیردکه بدانیم جعل هم در وجود است) واذا التفتنا الی ان الجعل فی الوجود (یعنی جاعل هم وجود است و مجعول هم وجود است پس) علمنا ان جمیع انحاء التشکیک (که خلاصه که می کردیم می شد سه قسم) یجری فی الوجود ووجود الواجب اقدم من غیره (اگر اقدم بود اولی هم هست اول باید اون باید باشد اولویت وجود مال علت است) واولی و اقوی (یعنی به کمال و نقص هم است لذا تمام انواع تشکیک در وجود جاری است پس تشکیک در ذات که گفته ایم در وجود هست تشکیک در ذاتیات روا هست یا نیست؟ بله رواست زیرا که وجود است که اصیل است پس بنابراین حرف اشراقیین درست است که گفتند تشکیک در ذات وذاتیات رواست آخوند تشکیک در ذات و ذاتیات را در وجود جاری کرد با اینکه دعوا اصلا سر این نبود)

متن اسفار[1]

و الخلاف بين شيعة الأقدمين (افلاطون .. که معروفند به اشراقی)- و أتباع المعلم الأول من المشاءين‌ في أربع مقامات.

الأول أن الذات أو الذاتي بالقياس إلى أفراده أ يمتنع أن يكون متفاوتا بشي‌ء من أنحاء التشكيك سواء كان بالأولوية و عدمها أو بالتقدم و التأخر أو بالكمال و النقص (که حرف مشایین بود) أم يمكن فيها ذلك و من المتأخرين من ادعى البداهة و اتفاق الجميع في نفي التشكيك بالأولين (تشکیک به اولیت و تقدم وتاخر) في الذاتيات (بلکه همه قایلند که راه دارد تشکیک) و هو مستبعد جدا و قد غفل عن أن الأنوار الجوهرية النورية (یعنی عقول) عند حكماء الفرس و الأقدمين بعضها علة للبعض بحسب حقيقتها ( نه در وجود زیرا از منظر ایشان اصالت با ماهیت است) الجوهرية البسيطة عندهم.

و الثاني التشكيك بالأشدية و الأضعفية أيوجب الاختلاف النوعي (تا فصول منشأ اختلاف بشوند. یعنی باید بگوییم که هر لحظه این رنگ که دارد تغییر می کند موجب اختلاف نوعی می شود یا نه؟ بین افراد این سبز که دارد عوض می شود آیا این تشکیک به أشدیة و.. موجب اختلاف نوعی می شود یا نه بين أفراد ما فيه الاختلاف یانه؟ ليكون منشأ الاختلاف فصولها الذاتية ( که فصل بودن ذاتیش است این قید توضیحی است) أم لا بل يجوز الاتفاق النوعي (یعنی همه سبزها یک نوع است) بين البعض ( یعنی تا جایی که سبز است نه اینکه وقتی هم که زرد شد هم باز همان نوع باشد) و إن لم يجز بين الجميع. (آخوند می گوید که رنگ از روز اول تا آخر یک وجود دارد حالا که یک وجود دارد مافیه الاختلاف می شود این یک وجود آیا این تغیرات هر لحظه اش می شود یک نوع یا نه؟)

و الثالث أن التفاوت بحسب الكيف و التفاوت بحسب الكم أهما ضربان مختلفان من التشكيك أم ضرب واحد منه و إن لم يسم باسم واحد من أسامي التفضيل و أدوات المبالغة. (یکی را با اقل و اکثر و در یکی دیگر مثلا در کم متصل اعظم واصغر است ودر کیف شدة‌وضعف است ول اسمهایش فرق می کند ولی آیا نوعشان هم فرق دارد با هم یانه؟ یا اینکه همه یک نوع است ولو اینکه یک اسم واحد ندارد)

و الرابع أن الاختلاف بالشدة و الضعف و الكمال و النقص أ ينحصر في الكم و الكيف أم يتحقق في غيرهما مثل الجوهر ( آیا جوهر هم می تواند شدید وضعیف داشته باشد؟)

فالمشاءون ذهبوا إلى أول الشقين المذكورين في كل من هذه المقامات الأربعة- و الرواقيون إلى الآخر منهما في الجميع فلنذكر القول (یعنی حرف حق را خواهیم گفت) في كل منها.

أما المقام الأول‌(آیا تشکیک در ذات و ذاتیات راه دارد یا نه؟)

فنقول إنك لما تيقنت أن الوجود حقيقة واحدة لا جنس لها و لا فصل و هي في جميع الأشياء بمعنى واحد و أفرادها الذاتية ليست متخالفة بالذوات (حقیقت وجود در همه اشیاء یک معنی دارد و افراد وجود دارای حقیقت واحد هستند) و لا بالهويات التي هي مغايرة للذات بل بالهويات التي هي عين الذات (یعنی بگوییم تشخصهایشان با هم فرق کنند به خاطر عوارض مختلف پس اختلاف وجودات نه به تمام ذات شد نه به عوارض نه بعض ذات)- و قد مر أيضا أن الجاعلية و المجعولية لا تتحقق إلا في الوجودات دون الماهيات الكلية فاحكم بأن أفرادها المتعينة بنفس هوياتها المتفقة الحقيقة المتقدمة بعضها على بعض بالذات و الماهية (این ماهیت بالمعنی الاعم است یعنی بالحقیقة) مختلفة بأنحاء الاختلافات التشكيكية من الأولوية و عدمها و التقدم و التأخر و القوة و الضعف.(قوت وضعف منحصر در علت ومعلول نیست ممکن است یکی قوی ودیگری ضعیف باشد و علت و معلول هم نباشند پس انواع تشکیک در حقیقت وجود پیدا می شود بعد می گوید که این چه حرفی است که می زنید که یک چیزی اختلافش در همان چیزی باشد که اشتراک دارد و برعکس؟ اصلا ما نمی توانیم ان را تصور کنیم؟ می گوید اگر شبهه داری برو سراغ زمان) و مما ينبه على ذلك أن أجزاء الزمان متشابهة الماهية (ماهیتشان زمان است خود ذات است که یک جزءش به جزء دیگر تقدم دارد) مع تقدم بعضها على بعض بالذات لا بما هو خارج عن نفسها. (پس در وجود هم می شود تشکیک باشد به طوری که اختلافش هم به امری خارج از وجود نباشد)

 


[1] الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 433.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo