< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/09/29

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: مقسم کلیّ و جزئی چیست (قول اول)

در مستدرک: حضرت موسی ع: چرا امت پیامبر محمد ص را بر همه امتهای دیگر؟ خداوند فرمودند به خاطر ده چیز؛ موسی عرض کرد ان ده کار چیست که من هم به بنی اسرائیل بگویم که انجام بدهند؟ خداوند متعال فرمودند: اول نماز زکات و روزه و حج و جهاد و نماز جمعه، جماعت قرآن و علم و عاشورا موسی ع فرمودند که عاشورا چیست؟ فرمودند که گریه کردن و یا حالت گریه گرفتن برای سبط پیامبر ص

در تعریف کلی سه جور بیان کرده اند ماهم معتقدیم که مقصود همه این سه تا یکی است ولی اشکال ما این است که چرا درست نگفته اند و همچنین تعریف روز اول جامع ومانع است ولی بعدی ها تعبیر را عوض کرده اند که اشکالاتی وارد کردیم

اما در مورد مقسم کلی و جزئی به صورت جدی با هم اختلاف دارند حرف این است که چه چیزی است که تقسیم می شود به کلی و جزئی

ما بارها گفته ایم که معنا غیر از مفهوم است

فی مقسم الکلی و الجزئی سبعة اقوال:

تمهید: المعنی هو مامن شأنه ان یفهم ویوضع له اللفظ، هر چیزی که این شأنیت را دارد که آدم آن را بفهمد و لفظ برای او وضع بشود به آن معنی می گویند آب معنی ندارد و کسی که این را می فهمد می شود مفهوم)

والمفهوم العلم الحصولی بالمعنی او فهم المعنی

قول اول: المعنی هو الذی ینقسم الی کلی وجزئی (معنی یا کلی است یا جزئی یک وقت معنی زید است یک شخص خاص در این گهواره خوابیده است پدر او را می بیند وبعد می روند پیش پدر بزرگ واز او درخواست می کنند که نامی برای او بگذارند این بچه معنا است ومن این را می فهمم می شود مفهوم و لفظ را برای او وضع می کنم می شود وضع، یک چیز بیشتر نیست می گویند یا معنا جزئی است این بچه فقط خودش خودش است یک وقت من آب را می فهمم از این یک فهمی دارم که وقتی آبی دیگر می بینم می گویم این هم همان است آب را که می بینم معنای جنسی را می فهمم و یا زید را می بینم ولی به عنوان انسان می فهمم که وقتی انسانی دیگر را می بینم می فهم که این هم همون است)

وهذا هو المختار لأن الذی یصدق و یحمل هو المعنی لاالمفهوم (در مقابل قولی است که می گوید مقسم مفهوم است آن چیزی که صدق می کند معنی است) سواء کان المعنی ماهیة (مثل همین انسان) ام وجودا (این اولی وجود است دومی هم وجود است و .. وجود صدق بر کثیرین می کند لذا می گوییم که وجود مشترک معنوی است یعنی به همه چیز به یک معنی صدق می کند وقتی می گویید زید موجود است نه اینکه زید مفهوم وجود است بلکه زید چیزی است که مفهوم وجود از آن حکایت می کند) ام عدما (نبود آب در این لیوان یک نوع عدم است نبود مو هم در کف دست من عدم است که عدم گاهی کلی است اجتماع ضدین یک عدم است و ...عدم هم کلی است وجود هم کلی است ماهیت و صفات وجود مانند علت و .. هم کلی است معلول هم کلی است.لذا لازم نیست بگوییم که این ماهیت است که به کلی و جزئی تقسیم می شود هر چیزی که شما بتوانید بفهمید یا کلی است یا جزئی.[1] ) لا یخفی ان المعنی لابشرط بالنسبة الی التحققّ ای الوجود بالمعنی الاعم مثل اجتماع النقیضین او الدور ( که تحقق ندارد ولی کلی است اجتماع نقیضین عدمش تحقق دارد ولی خودش تحقق ندارد خود دور تحقق ندارد ولی خود دور و اجتماع نقیضین کلی است برای اینکه اجتماع عدم این و وجودش در یک ظرف یک مصداق از اجتماع نقییضین است) فراجع:

     منطق ارسطو، ج1،ص 105. (کل معنا ..)

     منطقیات فارابی، ج1،ص28. (کل معنا یدل علیه لفظ ..)

     همان، ج2،ص55 (المعانی التی تدل علیه الالفاظ ... )

     تخلیص کتاب العبارة، ص70

     المنطق عند الفارابی، ج1، ص75

     الالفاظ الستعمله فی المنطق، ص 42-43

     المدخل من منطق الشفاء، ص26-27. (اللفظ المفرد ... یعنی معنا را وقتی تصور می کنید این معنی امتناع ندارد که مشترک باشد بین افراد زیاد..)

     منطق المشرقیین، ص12 (اذا کان نفس تصور المعنی المفرد ... می بینیم که این ابا ندارد .. )

     حکمت الاشراق، ج2، ص15. (آن معنای عام که فی نفسه شایستگی دارد که مطابق باشد با کثیرین ..)

     شرح عیون الحکمه –فخر رازی-، ج1، ص54. (لکل لفظ فهم منه المعنی الواحد ... خود آن معنی طوری است که وقتی تصور می کنید نمی شود صدق بکند بر کثیرین..)

     الشجرة الالهیه، (الشهرزوری، ج1، ص69. (مفهوم زید فقط به همین شخص گفته می شود ..)

     الجوهر النضید، ص32-33 ( علامه که می خواهد شرح بدهد می گوید وذلک بحسب معناه ... لفظ را به حسب معنی به کلی و جزئی تقسیم می کنیم اگر بخواهیم توجیه کنیم حرف خواجه را می گوییم مفهوم خیلی وقتها به معنای "معنا" به کار می رود لذا مفهوم دو معنا دارد:1. خود معنی زیرا خود معنا را فهمدید وقتی می گویید من انسان را فهمیدم فهمیدیم یعنی مفهوم است یعنی فهم شده است. 2. علم حصولی. معنا هم دو معنا دارد: 1. به معنای معنا 2. به معنای مفهوم

     الاسرار الخفیه –علامه حلی- ص21-23.

     القواعد الجلیه –شرح شمسیه- ص207-208 (عبارت خواجه "مفهوم" است ولی علامه وقتی می خواهد شرح دهد می گوید "معنا" )

     نهایة المرام، ج1، ص 207

     التنقیح فی المنطق –یا لمعات المشرقیه ولی اخیرا به نام التنقیح چاپ شده است-

     درة التاج قطب شیرازی، ص 318.

قول دوم را فردا می گوییم ان شاء الله


[1] قدما هم لفظ معنا را به کار می بردند وهم ارتکازا می فهمیدند که معنا چیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo