< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/10/27

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: تقسیم کلی عقلی به مابعد الکثره وماقبل الکثره و بررسی آن

این روایت در بحار آماده است نقل می کند از یکی از همسران پیامبر ص: پیامبر اکرم با ما حرف می زد واو هم با ما حرف می زد و وقت نماز می شد طوری می شد که انگار ما را نمی شناسد ( در حالی که بین ما کسانی پیدا می شود که وقتی اذا واقامه گفته می شود با هم حرف می زنیم)

عرض شد که دو تا تقسم در کلمات آماده است

یکی تقسیم کلی به مابعد الکثره وماقبل الکثره وما مع الکثره (که دیروز عرض کردیم البته تتمه ای دارد امروز)

تقسم دوم این است که:

الکلی العقلی الذی هو الکلی بوصف الکلیة (به این دلیل که کلی در خارج نیست و این نمی شود کلی طبیعی باشد یعنی وقتی حکم می کنیم باید کلیتش حفظ می شود)

قالوا ینقسم الکلی العقلی الی ما قبل الکثرة ومابعد الکثره فالکلی ما قبل الکثره (هو المفهوم الکلی المتقدم علی وجود افراده، آنی که قبل از وجود افراد است) فلم ینتزع من افراده افرادی نبوده است که از آنها انتزاع بشود اگر شما مفهوم کلی داشته باشید که افرادش محقق نیست معقول نیست که بگوییم این را از افرادش اخذ کرده باشیم مثل کلی ای که در علم خداوند است بنا بر نظر مشاء که قائلند که علم مفهومی قبل الخلق علم حصولی است یعنی مفهومی از آن در خداست یا مثل نقاشی که چیزی در ذهنش است بعد پیاده می کند و ان نقشه را از افراد نگرفته است و تازه می خواهد با این علمش منشأ بشود برای پیدایش فرد یا افراد لذا این مفهوم متقدم بر افراد را می گویند علم قبل الکثره ) والکلی مابعد الکثره هو المفهوم الکلی المنتزع من وجود افراده وهو متأخر عن افراده (این یکی برعکس اولی است. این تقسم اشکال ندارد وقتی مفهوم ما شد یا از افراد می گیریم یا نه این غیر از تقسم دیروزی است که کار به مانداشت می گفت کلی طبیعتی فی نفسه این گونه است کلی طبیعی ای که قبل وجود افراد یا حین افراد باشد مانند کلی طبیعی که با افراد است لذا کلی لفظ مشترک است در یک از این تقسم ها کلی به معنای کلی طبیعتی است ودر یک تقسیم دیگر کلی عقلی است) فراجع:

 

     التعلیقات، بوعلی سینا، ص62. (فرموده است ما قبل الکثره هو ان تعقل الحیوان اول حیوان را تصور می کنی بعد حمل می کنید به کثرین وکاری را با افراد ندارد ومابعد الکثره این است که از افراد بگیری)

     التحصیل،بهمنیار، ص 500

     بیان الحق، لوکری (از شاگردان ابن سینا)، ص 156.(عینیا کلمات التحصیل در آن تکرار شده است که معلوم نیست کدام یک از دیگری گرفته است)

     مطارحات،شیخ اشراق، ص 332 (و من الکلی ما یتقدم ... یک کلی داریم که قبل از جزئیاتش موجود است مثل مبادی عالیه که علم حصولی به معلولاتشان دارند کلی است وقبل از کثرت است، و علم های ما که از زید وعمرو می گیریم)

     اسفار، ملاصدرا، ج2، ص7 (ومن الکلی ما یتقدم علی الجزئیات الواقعة فی الاعیان .... )

     همو، شرح هدایة الاثیریه، ج2، ص12 (فمن الکلی ما یتقدم علی الجزئیات ...عین همان عبارات قبل)

فلایخفی علیک انّ هذا التقسیم والذی قبله مبنیّ علی انّ الموصوف بالکلیة هو المفهوم (شئ در خارج که هست جزئی است وقتی که در ذهن است کلی است این را همه و اخوند هم می گوید. یک وقت ذهن این کلی را از افراد میگیرد می شود بعد الکثره ویک وقت از افراد می گیرد می شود قبل الکثره. چیزی که صدق می کند بر کثیرین محکی مفهوم انسان است همانطور که خود زید هم مفهومش و اسمش موضوع نیست بلکه زید خارج انسان واقعی است در جمله زید انسان، لذا کلیت صفت مفهوم نیست اگر کلیت صفت مفهوم نیست پس اینها مبتنی بر آن تصور است.)

ولکن قد مرّ مرارا ان الموصوف بالکلیة هو المعنی (لذا دیگر کلی دو قسم نیست بلکه ادراک کلی دو گونه است کلی را فهمیدن دو گونه است کلی را یک وقت از افرادش می فهمیم ویک وقت ازافرادش نمی فهمیم) فلا یستقیم تقسیم الکلی الی القسمین بل لابد ان یقسم الادراک الکلی الی ما یکون منتزعا من الافراد ومالایکون کذلک (کلی به دو رقم تقسیم نمی شود بلکه فهمش دو گونه است)

قال شیخنا الاستاد دام ظله: قد تعرضّ علی الآشتیانی فی تعلیقته علی شرح المنظومه (فرموده بودند که کلی در منطق و فلسفه و

عرفان مشترک لفظی است در منطق صفت مفهوم است که قابل صدق بر کثیرین باشد و در فلسفه صفت موجود است موجودی که متکثر باشد با داشتن جامع و کلی در عرفان یعنی یک وجود سعی و محیط که وجودات دیگر را در وجود خود جا می دهد لذا کلی لفظ مشترک است بین سه معنی. این را قبلا گفته بود ودراینجا می گوید از مرحوم اشتیانی بدست می اید که اینکه کلی سه معنی دارد را ایشان توجه داشته و گفته است آن را.) لما ذکرنا من ان الکلیة مشترک لفظاَ بین معناه المنطقی ومعناه الفلسفی ومعناه العرفانی (ما گفتیم که اینکه لفظ مشترک است در منطق و فلسفه ما جایی ندیده ایم ولی لفظ مشترک بودن عرفان و فلسفه را دیده ایم و جای حرف ندارد ولی اولی را جایی پیدا نکرده ایم ولی خودشان می فرماید که در تعلیقه مرحوم آشتیانی آمده است)

وذلک لأنه بینّ کلیّ ما قبل الکثره بأنه الوجود السعی الذی هو علة لوجود الافراد (کلیت ماقبل وجود سعی است مثل عقل و .. که علت قریب یا ... برای زید و بکر و... هستند) و هو الکلی فی مصطلح العرفان ( این کلی به معنای عرفانی آن است) وبین الکلی مع الکثره بأنه الطبیعة الموجودة فی افرادها بنعة الکثره (کلی مع الکثره عبارت است انسانی است که در بکر وتقی و.. است چند تا انسان است؟ کثیر است هر فردی یک انسان است زیرا هر فردی را که می خواهید تعریف کنید می گویید انسان است.) بنعة الکثره و هو الکلی فی مصلطح الفلسفه

والکلی مابعد الکثره وانه المفهوم المنتزع عن الافراد و هو الکلی فی مصطلح المنطق (آن چیزی که ما گفتم که کلی لفظ مشترک است مرحوم اشتیانی در شرح منظومه شان دارند)

فراجع:

     الرحیق المختوم، جوادی آملی، ج6،ص 105. ( مرحوم اشتیانی آنچه را کلی نامیده می شود به سه قسم تقسیم می نماید ومراد از کلی قبل الکثره همان کلی سعی است که قبل از پیدایش افراد است و بعد الکثره منظور کلی منطقی است و مقسو داز کل با کثرت همان کلی فلسفی است که با نعت فلسفی در خارج موجود می شود)

وفیه:

ان الآشتیانی فی مقام تقسیم الکلی الطبیعی الی ماقبل الکثره ومابعد الکثره وما مع الکثره (یکی از شرائط تقسم این است که مقسم در همه اقسام باشد یعنی اشتراک معنوی مقسم. می شود گفت که عین تقسیم می شود به چشم و چشمه وطلا و نقره و ... اگر این ها ر ا بگوییم باید مقسم تقسیم بشود بین اقسام اگر بادمان باشد در اول فلسفه که می گویند معنای وجود واحد است به این خاطرا ست که مقسم واقع می شود پس معلوم می شود که اشتراک معنوی است و خود استاد هم تصریح می کند که مرحوم اشتیانی تقسیم می کند کثرت را به فلسفی و منطقی و عرفانی) ولاریب ان التقسیم دلیل علی الاشتراک المقسم معناً وعدم کون المقسم مشترکا لفظیا کلّ القسم منه معنی من المعانی (نمی شود چیزی را که مشترک لفظی است بیاوری مقسم قرار بدهی و هر یک از معانی را یک قسم قرار بدهی) فراجع:

     تعلیقة (منطق) علی شرح المنظومه، آشتیانی، ص 173 (اینکه حاجی گفته است کلی طبیعی همه جا پیدا می شوند کلی طبیعی در عالم علم ربوبی پیدا می شود وقد یوجود فی وجود الکونی بوجود الافراد ... این یک تفسیر است که استاد جوادی آملی از این تفسیر استفاده کرده است ویک تفسیر هم می گوید که مراد از "اطوار" همان افراد هست که شامل زید وبکر .. می شود. لذا ما این نمی تواند شاهد این حرف باشد که کلی در فلسفه ومنطق مشترک لفظی است ظاهرا این از متفردات خود حضرت استاد است)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo