< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/11/02

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: موضوع تمایز چیست؟

پیامبر ص فرمودند: هر کس غیبت مسلمانی را بکند خداوند تا 40 روز نماز او را قبول نمی کند مگر اینکه غیبت شوند او را ببخشد. (غیبت خورش سگ های جهنم خورش یعنی چیزی که با نان می خوردند تا لذت بیشتری ببرند)

مرحوم اقسام تمایز را گفتند وما اول باید بدانیم موضوع تمایز چیست؟

ماهو موضوع التمایز (شیخ در اشارات قانونی دارد که اگر حکمی هم برای عام است هم برای خاص مثلا کلمه که سه قسم است و اسم به معرب و مبنی تقسیم می شود خود کلمه چیست؟ آیا به معرب و مبنی تقسیم می شود)

کلما ثبت حکمٌ لعام و خاص فالموضوع بالذات هو العام (هر وقت حکمی برای عام و نیز خاصی ثابت است مثلا بگویید علما دو قسم است یا سالم هستند یا مریض اگر در مورد انسان که اعم از علما هستند هم این را بگویید درست است اینجا هم این طور است که اگر برای عام ثابت شد آن خاص در آن تقسیم نقشی ندارد اگر موجودی حادث بود نیاز به علت دارد ولی اگر حادث نبود یعنی ممکن بود عقل می گوید که احتاج به علت دارد عقل می گوید که حکم مال ممکن است درست است که حادث نیاز به علت دارد ولی به خاطر ممکن بودنش است که نیاز به علت دارد) لإن ثبوته للعام یدلّ علی ان لادخل للخصوصیة الخاص فی الحکم (اگر خصصویت را عقل در موضوع اخذ کند همینوطوری که اخذ نمی کند انسان عالم یا سالم است یا مریض می گوییم این عالم بودن نقشی ندارد ولذا آوردن عالم، لغو است الزام به مالایلزم بر اساس این در تمایز می گوییم)

فیه اقوال اربعه

القول الاول: ماهوالمختار من انّ موضوع التمایز هو المعنی سواء کان موجودا ام معدوما، وسواء کان ماهیة ام غیرها وسواء کان کلیا او جزئیا (هیچ خصوصیت دیگری نقش ندارد دو معنی را در نظر بگیرید به این دلیل که دوتاست تمایز دارند چون تمایز فرع اثنیتنت است) فالوجود یتمایز عن الانسان بتمام الذات (شما در بحث اصالت وجود یک شئ را تحلیل می کنیم به وجود وماهیت و تمایز ماهیت و وجود به تمام ذات انهاست انسان یک معنی دارد و وجود هم یک معنی دیگر دارد در هم نخوابیده اند) وایضا یتمایز الوجود عن العدم (وجود و عدم متمایز هستند بیشترین میز دارند به تمام ذات) ویتمایز زیدٌ عن عمروِ بالعوارض (دو جزئی هم می توانند متمایز باشند هر دو معنی را در نظر بگیرید یک طرف می تواند جزئی باشد یک طرف می تواند کلی باشد زید با انسان متمایز دارند زید یک مشخصاتی دارد که انسان ندارد با اینکه به تمام ذات یکی هستند. یک عبارتی دارد ابن سینا که بین وجود وعدم هم تمایز وجود دارند واین نشان می دهد که اینکه تمایز را به وجود ویا ماهیت اختصاص داده اند غلط است) فراجع:

     الهیات الشفاء، بوعلی سینا، ص50-51 (چیزی که ممکن الذات باشد دلیلش علت می خواهد اگر موجود شد وجود ممتاز است از عدم واگر عدم شود با وجود متمایز است ؛ از کلام بوعلی فهیمده می شود که وجود وعدم با هم متمایز هستند لذا لازم نیست که در تمایز حتما دو طرف باید موجود باشند)

القول الثانی: ما یظهر من بعضهم من انه موضوع التمایز هو الامران المتشارکان فی کلیّ (موضوع تمایز دو امر هستند که در کلی شریک هستند که یک مابه الاشتراکی دارند که آن امران موضوع تمایز هستند) فراجع:

     المطارحات، شیخ اشراق، ص333-334 (والمشترکان فی امر کلی یفترقان بأحد امور اربع ..)

     اسفار، ملاصدرا، ج2، ص7.

     شواهد الربوبیة، ملاصدرا، ص 141.

وفیه: ولکن لمّا کان کل معنین مفروضین متشارکین فی کلیّ (هر دو معنی که در نظر بگیرید یک جامع دارند بدتر از عدم وجود که نیستند که در معنی داشتن مشترک هستند ) فیرجع هذا القول الی القول الاول لإن الامرین متشرکین فی معنی کلیّ یساویان المعنین بالاطلاق (مفهوما با هم مباین هستند این دو مفهوم ولی به اندازه هم مصداق دارند یعنی هر چه در معنین وارد می شود در امرین متشرکان فی معنی کلی هم وارد می شود. مهم این است که دو تا معنی هستند که متمایز هستند هر جا دوئیت محقق هست تمایز هست لذا این متشرکان فی معنی کلی اثر و نقشی ندارد. هر دو معنی که فرض کنید متشرکان هستند لذا این قول به قول اول بر می گردد) فلاوجه لتقیید امرین وهما المعنین بالتشارک فی امر کلی (قید باید فایده ای داشته باشند همین که دوتاشدند متمایز هستند لازم نیست بگویید امران متشرکان قطعا تمایز دارند لذا این قید آوردنش وجهی ندارد)

القول الثالث: مایظهر من الحکیم السبزواری (قدس) من انّ موضوع التمایز هو الموجود (المیز بین کل شیئین) فراجع:

     شرح المنظومه، ملاهادی سبزواری، ج2، ص181. ( المیز بین کل شئین اما بتمام الذات .. با توجه به اینکه شئینت مساوق با وجود است اگر بخواهند شئ را به معنی اعم به کار ببرند قرینه می خواهد)

وفیه انک قد عرفت ان الوجود لادخل له فی موضوع التمایز یعنی دو تا موجود البته تمایز دارند ولی آیا باید موجود باشند تا این تمایز باشد؟ یا اینکه دو معنی باشند کافی است) الاتری ان الممتنع یمتاز عن الواجب ببعض الذات حیث ان الممتنع هو ما یکون عدمه ضروریا والواجب ما یکون وجوده ضروریا (هر دو ضروری هستند منتها یکی ضرورتش می خورد به وجودش یکی به عدمش هر دو این ها با ممکن متمایز هستند به تمام الذات) کما ان کلا منهما متمایز عن الممکن بتمام الذات [1]

القول الرابع: ما یظهر من العلامة الطباطبائی (ایشان می فرماید ماهیت است) من موضوع التمایز هو الماهیة فراجع:

     فراجع، بدایه، علامه طبائطبایئی، مرحله5، فصل 8 (تمایز یا به تمام ذات است و یا ... )

وفیه: ولایخفی ان الماهیة لادخل له فی التمایز فإن معنیین متمایزان سواء کانا ماهیتین ام غیرهما (وجود وعدم ماهیت نیستند وبفتوی علامه مراد از ماهیت ماهیت بالمعنی الاخص هستند که وجود وعدم را نمی گیرند البته خیلی چیزهای دیگر را هم نمی گیرند مثل تمام معقولات ثانوی ... لذا بنابر قول ما موضوع التمایز معنی است)

 


[1] البته در عدم ها تمایز وجود در عالم نیستی دو بخش دارد یک بخش ممتناعات است ویک بخش ممکنات . وجود مو در کف نیست و عدم مو باید در همین کف دست باشد مکان نقیضین باید یک باشد هم وجود شما هست وهم عدم شما حضور دارد که این عدمها ممکن هستند و یک عدم هایی داریم که هیچ نمی تواند باشد مثل اینکه یک شئ در حالی که باشد نباشد که متناقض هستند و ممتنع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo