< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/11/05

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: استدلال اول مشائین بر محال بودن تشکیک در ماهیات

از امام صادق ع در روایت مفصلی که در بحار نقل شده است: وقتی وارد نماز شدید روبرو قبله، دنیا ومافیها را کنار بگذار (باید در غیر نماز این گونه باشی تا بتوانی در نماز این گونه باشی) واز قلب خودت منصرف کن هر آنچه را که تو را از خدا منصرف می کند و عظمت خدا مجسم کن و یاد بیاور روزی را که خواهی ایستاد در مقابل او یوم تبلو کل نفس مااسلفت ( هر کس با هر آنچه که فرستاده است درگیر است) وبایست روی پای خوف و رجا (یعنی در عین حال که خوف داری از رجا هم بایست احتمال بده هیچکدام از نماز هایت بدرد نخورده باشد ولی به فضل خدا امیداور باش)

 

به اینکه تمایز چند چیز است قول مختار این است که تمایز به سه چیز بیشتر نیست و بیش از این نمی شود

قول دوم مثل شیخ اشراق است که قائل به اصالت ماهیت باشد و قائل به تشکیک در ماهیت است که باید تشکیک هم باید بپذید کسی که قائل به اصالت ماهیت است سرش این است تشکیک در عالم است و روی این کسی بحث ندارد واز طرف دیگر اگر کسی تمام عالم را در ماهیت منحصر کرد خب تشکیک را هم باید در ماهیت بپذیرد و به ان نسبت بدهد تشکیک را. و این که تشکیک به ماهیت نسبت داده شود با این مساله که تمایز خود چهار گونه است متفاوت است هر کدام از این دو بحث باب خودشان را دارند شیخ اشراق هر دو کار را کرده است این قول چون مبنایش باطل است حرفش هم باطل است

قول سوم: تمایز بین ماهیات سه قسم بیش تر نیست ولی در وجود هم تمایز هست و در وجودها تمایزها به شدت و ضعف است و کمال ونقص است. ما این را هم نمی توانیم بپذیریم چون عقلا سه قسم بیش تر نیست ولی یک مشکل دیگر دارد این قول که می گوید تشکیک در ماهیت جائز نیست:

فی التشکیک بالکمال والنقص فی الماهیة ثلاثة اقوال:

    1. وهو المختار: جواز التشکیک فی الجنس و امتناعه فی النوع (یادم نمی آید که کسی قائل این باشد. این که بگوییم که تشکیک در ماهیت جائز نیست باید دلیل را دید می بینیم که تشکیک در نوع را محال بودنش را اثبات می کند ولی تشکیک در جنس را ممنوعیتش را نمی تواند اثبات کند علاوه بر اینکه ما تشکیک در جنس را در مبینیم. الیته تشکیک در کمال ونقص در نوع نمی اید ولی تقدم وتأخر در و.. اولیت و ... در نوع می اید)

    2. استحالة التشکیک مطلقا (مشائین می گویند که هر جا کمال ونقص را دیدید هر جا تشکیک دیدید به چیزی غیر از ماهیت مربوط است)

    3. جوازه مطلقا (وذهب الیه القائلون باصالة الماهیه ( که اشراقین هستند که می گویند تشکیک در ماهیت مطلقا جائز است)

واستدلّ المشاؤون علی استحالة التشکیک فی الماهیة بوجوه

الاول: فراجع :

     تعلیقات، بوعلی، ص100 –چاپ جدید- (وقتی سیاهی شدیدتر شد پس شئ در حقیقت سیاهی تغییر ایجاد شد پس سیاهی ضعیف و سیاهی شدید در حقیقت سیاهی است نه در عوارض سیاهی باشد در خود سیاهی است اگر در خود سیاهی است پس تغیری در فصل متحقق می شود واذا تغیرّ فی الفصل پس در نوع هم تغییر پیدا شده است پس دیگر تشکیک نشد، زیرا تشکیک دو فرد از یک ماهیت یکی ضعیف باشد دیگری شدید اینها که شدند دو ماهیت و اینها دو تا حقیقت شد)

     مطارحات، شیخ اشراق، ص294. (مشائین احتجاج کرده اند نه ما که مایه تمایز دو ماهیت یا امر داخلی است یا خارجی است اگر داخلی باشد فصل است و بعد ماشئین گفته اند که نمی شود که ممیزّ عرضی است و خارج است برای اینکه تفاوت سیاهی کم رنگ وپررنگ در امر سیاهی است نه در امر بیرون از سیاهی، پس متعینا به فصل است که در نتیجه از بحث تشکیک خارج می شوند و می شوند دو تا ماهیت)

     تعلیقات بر شرح الحکمة الاشراق، ملاصدرا،ج2، ص333-334 قسمت منطق (پس اختلاف مراتب سیاهی ها به فصل است و تا پای فصل آمد اختلاف به ماهیت است و می شود دو تا ماهیت ولذا دیگر صحبت از تشکیک نمی توانیم داشته باشیم

مقدمه1: اشتداد فرد فی حقیقة تلک ماهیة تغیرّ لذلک الفرد فی معنی تلک الماهیة (این معنایش این است که ان فرد در همان معنایی که آن ماهیت دارد تغییری پیدا کرده است) لا فی عارض من عوارضها (اشتداد معنایش این نیست که اگر سیاهی بود گرم هم بشود اشتدداد سیاهی به این است که خود سیاهی حقیقتش تشدید بشود) بالبداهه (چون که معنای اشتداد همین است)

مقدمه2: واذا کان اشتداد فرد فی معنی ماهیة تغیرّ لذلک الفرد فی حقیقة تلک الماهیة لم یکن تمایز الفرد الضعیف والفرد الشدید بالعوارض (دیگر تمایزشان به عوارض نیست چون که در خود ان حقیقت با هم فرق کردند)

مقدمه3: واذا لم یکن تمایزهما بالعوارض کان تمایزهما بأمر ذاتی (یکی از اشکالاتی که ملاصدرا به این استدلال کرده است این است که این استدلال مصادره است شما می گوییم که تمایز سه قسم است من می گوییم چهار قسم است شما می گویید که به فصل است من می گویم نه به فصل است نه به عوارض بلکه به کمال ونقص است این اشکال را ملاصدرا در شرح هدایة اثیریه آورده است که با آن کار نداریم. ولی اشکال ملاصدرا وارد نیست زیرا مایه تمایز یا در درون است یا بیرون است)

مقدمه4: واذا کان تمایزهما بأمر ذاتیّ کان تمایزهما بالفصل (برای اینکه ذاتی که بخواهد مایه تمایز باشد جنس نمی تواند باشد زیرا جنس مایه اشتراک است سیاهی پررنگ و کم رنگ هر دو سیاهی است نامعقول است که بگوییم درجنس است اذ الممیز الذاتی منحصر فی الفصل

مقدمه5: واذا کان تمایزهما بالفصل لم یکن الفرد الشدید والفرد الضعیف من نوع واحد (سیاهی با سفیدی چطور یک نوع نیستند سیاهی کم رنگ با پرنگ نیز یک نوع نیستند بله گاهی دو نوع گاهی در خیلی از اجناس مشترک هستند و گاهی در اجناس کمتری مشترک هستند مثل سنگ و انسان در اجناس کمتری مشترک هستند تا انسان و کبوتر)

مقدمه6: واذا لم یکونا من نوع واحد لم یتحقق التشکیک فی الماهیة (تشکیک در ماهیت نمی شود. در منطق می گویند تشکیک یک خاصی داریم یک عامی داریم خاصی آن است که مابه الامتیاز از جنس مابه الاشتراک باشد مثل همیجا که دو تا سیاهی در خود سیاهی مشترک هستند ولی یکی در سیاهی بهره بیشتری دارد و یکی تشکیک عام هم داریم مثل نور که به پنجره رنگارنگ افتاد این طرف نورها فرق می کند این نورها اختلافشان درخود نوریت نیست همه ده درجه است رنگ شیشه در نور اثر گذاشته است این را مردم می گویند تشکیک فیلسوف می گوید اختلاف در حقیقت نور نیست)

ولتحقیق الحق نقول:

لابدّ فی التشکیک من ان یکون مابه الاختلاف من جنس ما به الاشتراک بأن یکون معناهما واحدا (در تشکیک می گویند مابه الاختلاف عین مابه الاشتراک باشد ما می گوییم که عین باشد در جنس نه در وجود در وجود باشد که خیلی خراب می کند کار را –البته تشکیک عامی که فی الحقیقه تواطئی است و تشکیک خاصی فی الحقیقه تشکیک است- نه اینکه در خارج عین هم باشند اب وابن ، اب یک حقیقت جوهری است و ابن هم هیمنطور در وجود خارجی ابوت اب عین اب است زیرا که اضافه از مقولات نسبی است و مقولات نسبی به فتوی همه فلاسفه موجودند به عین وجود جوهر یعنی محمول بالضمیمه نیستند ولی این که تشکیک درست نمی کند که بگوییم ابن واب تشکیک درست می کند اینکه بگوییم در وجود عین هم هستند تشکیک درست نمی کند بلکه باید اب عین ابن باشد در معنی؛ همان معنی باشد مثل سواد که هر دو سیاه هستند ودر سیاهی اختلاف دارند) ولکن هذا الدلیل انما یثُبت استحالة التشکیک فی الماهیة النوعیة (دیگر نمی شوند که یک نوع هستند ولی افرادش مختلف هستند اما اگر کسی بگوید که یک جنس هستند سیاهی شدید هم سیاهی هستند یعنی از جنس کیف محسوس قابض للبصر هستند با این خصوصیات باشند. اما این دو در خود سیاهی فرق دارند و ان شدت هم که فصل و اگر کمال ونقص با اینکه معنایش با حقیقت سیاهی یکی است توانست مایه تمایز بشود می شود عرضی این چنین باشد برای اینکه عرضی وذاتی از اول گفته اند که نسبی هستند یعنی شما ان شدت سیاهی برای سیاهی شدید فصل می دانید ولی برای جنس چی؟ همه می گویند که فصل برای جنس عرضی است وبرای نوع است که ذاتی است می شود اختلاف در همان حقیقت مابه الاشتراک باشد ودر عین حال عرضی باشد. اگر فصل هم می تواند باشد عرضی هم می تواند باشد اگر غیریت درست کردی عرضیت هم می توانی درست کنی زیرا که عرضی بودن هم غیرت است بله دوتا نوع هستند که با اختلاف اثار فهمیده می شوند)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo