< فهرست دروس

درس مبانی حکمت متعالیه استاد فیاضی

92/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

(در بحث اصالت وجود چهار تفسیر مشهور هست.
تفسیر اول: آنچه که ما معتقدیم و میگوییم که حرف آخوند هم همین است این است که «وجود عین ماهیت است درخارج». وجود موجود است و ماهیت هم بعین وجود موجود است مثل اینکه ذات واجب موجود است و صفات واجب هم بعین ذات واجب موجود اند. وجود اصیل است چون وجود بذاته موجود است و ماهیت بوجود موجود است. ماهیت اعتباری است چون ذهن بعد از تحلیل یک شیء موجود به وجود و ماهیت، فهم میکند که ماهیت وجود ندارد، چون با تحلیل وجودش را از آن گرفت و عدم هم ندارد چون ماهیت موجود بود. پس میشود ماهیت من حیث هی که نه موجود است نه معدوم و از عالم حقیقت خارج است و اعتباری است. سه تفسیر دیگر هم هست.
تفسیر دوم: تفسیر علامه طباطبایی ره است که در حاشیه اسفار فرمودند که ماهیت حد وجود است. یعنی آنچیزی که واقع را تشکیل میدهد وجود است و ماهیت چیزی نیست جزء همان نفاد وجود و حد عدمی وجود است که در خارج موجود است. مثل زید کور است که یعنی در خارج یک کمالی را ندارد و عدم کمالش در خارج موجود است و گرنه ارتفاع نقیضین پیش می آید فهو محال. وقتی میگوییم انسان موجود است آن انسانیتش همان حد وجودش است که باعث جدایی اش از دیگر موجودات میشود.
تفسیر سوم: ماهیت اصلا نه واقع خارجی است نه حدش است. خود قائلین به این تفسیر دو دسته میشوند. عده ای میگویند ماهیت ظهور ذهنی وجود محدود است مثل حضرت استاد آیت الله جوادی دامت برکاته و حضرت استاد مصباح دام ظله. وجود محدودی در خارج است که انعکاس آن در ذهن شما میشود ماهیت. مثال: رنگ درخارج نیست اما بگونه ای است خارج که وقتی شما با آن روبرو میشوید به شما مثلا احساس سفید بودن دست میدهد.
تفسیر چهارم: و عده ای میگویند ماهیت اصلا ظهور ذهنی وجود محدود هم نیست بلکه ظهور ذهنی حد وجود است. یعنی وجود های محدود، ظهور های ذهنی شان در ذهن، ماهیت است.
با بررسی ادله میخواهیم بدانیم که مرحوم آخوند کدام یک از این تفسیر ها مرادش بوده. تا کنون 17 دلیل را بررسی کردیم.)
دلیل هجدهم[1]بر اصالت وجود:
(طبق حروف الفبا از اسفار شروع کردیم تا الان که به شواهد الربوبیة رسیدیم که دلیلی آورده که همان دلیل اولی است که آوردیم.)
الوجود اصیل لأنه هو المجعول بالذات و الماهیة مجعولة بتبعه أو بعرضه[2]
(مرحوم حاجی سبزواری در حاشیه خودش بر شواهد الربوبیه دو اشکال نقل کرده و رد کرده.
یکی اینکه شاید کسی بگوید این دلیل مصادره به مطلوب است. چون وقتی وجود مجعول بالذات است یعنی وجود موجود بالذات است. میگوییم نه نیست. چون کسی که علیت خداوند را هم نعوذ بالله برای ماهیات ممکنه قبول ندارد میتواند بحث اصالت وجود را مطرح کند یعنی قائل به بخت و اقبال است. پس بحث اصالت با بحث جعل از هم جدا است. و ملاهادی فرموده : خذله الله چنین کسی را خداوند خوار کند.
یا اینکه شاید کسی بگوید که این دلیل دور است. چون با اصالت وجود، مجعولیت وجود را اثبات میکنید و با مجعول بودن وجود، اصالت وجود را اثبات میکنید. میگوییم اگر اصالت وجود هیچ راهی برای اثبات بغیر از مجعول بودن وجود نداشت و مجعول بودن وجود هم هیچ راهی برای اثبات جزء اصالت وجود نداشت آنگاه حرف شما صحیح بود اما تا الان 17 دلیل برای اثبات اصالت وجود آوردیم که در دلیل 18 ام گفتیم که از راه مجعول بودن وجود هم میشود آن را اثبات کرد. بنابراین دور نمیشود.)
شکل منطقی استدلال:
1 الوجود مجعول بالذات و الماهیة مجعولة بتبعه أو بعرضه أما الأول فلأن ما سوی الوجود من المعانی لا توجد إلا بإعطاءها الوجود، بل لیس الإیجاد إلا إعطاء الوجود و لا یوجد هو تعالی الوجود إلا بنفسه لا بإعطاءه ما سواه. و أما الثانی فلأن الماهیة توجد بالوجود أی بإعطاءها الوجود فالماهیة الموجودة موجودة بتبع الوجود، تبعیةً تحلیلیة فهی موجودة حقیقة و الماهیة بذاتها أی الماهیة من حیث هی موجودة بالعرض أی موجودة مجازا.
(مثل اینکه هر چیزی میخواهند چرب شود، روغن بهش میمالند و خود روغن خودبخود چرب است. خدا وقتی میخواهد انسان را بیاورد در عالم به آن وجود میدهند ولی خود وجود را بدون نیاز به چیز دیگری می آورد. حرف اصالت ماهوی ها تناقض گویی دارد چون میگویند خداوند ماهیت من حیث هی که موجود نیست را بدون اینکه هیچ تغییری دهد و به آن وجود دهد به عالم می آورد و موجود میشود این تناقض است.
آخوند برخی اوقات میگوید که تبعیت نیست چون در آنجا تبعیت خارجی را نفی میکند. چون وجود و ماهیت هر دو به یک وجود موجودند. یعنی وجود، علت خارجی برای وجود نیست بلکه علت تحلیلی است. چون علیت خارجی فرع تغایر خارجی طرفین آن است که در مورد وجود و ماهیت موجود تغایر خارجی وجود ندارد بلکه تغایر تحلیلی است پس علیتش هم تحلیلی است.)
2 و کل ما هو مجعول بالذات فهو اصیل فی الموجودیة
( ما -استاد فیاضی- وقتی دیدیم که علامه طباطبایی ره میگویند که وجود اصیل است یعنی وجود موجود است معتقد شدم به اصالت وجود و ماهیت. برای اینکه طبق تفسیر علامه معنای اصالت را موجودیت میگرفتیم که حرف صحیحی است. اما وقتی آمدیم حرف آخوند را دیدیم که میگوید: «الوجود اصیل فی التحقق و اصیل فی الموجودیة» یعنی اصل است. از نظر اولیه ام برگشتم اما به آن تفسیر اولیه از اصالت، قائل به اصالت هر دو بودیم. اما به دید فیلسوفانه که حکم اشیاء را باید به خودشان قرار بدهد باید حکم اصالت را به وجود بدهیم چون ماهیت موجود را تحلیل کردیم به وجود و ماهیت.
شکل اول قیاس اقترانی میشود.)
إذن الوجود اصیل فی الموجودیة.
و یستفاد من هذا الدلیل أمور:
1 أن المراد بالأصالة هو الموجودیة بالذات لا مطلق الموجودیة
2 هذا الدلیل لا ینافی ما ذهبنا إلیه من أن اعتباری هو الماهیة من حیث هی لا الماهیة الموجودة.
(فرق تفسیر ما با تفاسیر دیگر این است که ماهیت موجوده را ما میگوییم اعتباری نیست و حقیقة موجود است و دیگران میگویند اعتباری است.)
3 أن الوجود واسطة فی ثبوت الماهیة وساطة تحیلیلیة
(آخوند هم اذعان دارند به این مسأله که علیت دو گونه است یکی علیت تحلیلی و دیگری خارجی.)
4 أن الدلیل بصدد اثبات اصالة الوجود و لا نظر له بالمباشرة إلی اعتباریة الماهیة.


[1] شواهد الربوبة/ مشهد اول/ ص9 چاپ کنگره یا ص6 چاپ های اول که در شهر مقدس مشهد چاپ شده.
[2] موضوع بتبعه و بعرضه یکی نیست چون اگر یکی باشد غلط میشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo