< فهرست دروس

درس مبانی حکمت متعالیه استاد فیاضی

92/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

بیست نهمین دلیل بر اصالت وجود[1]:
(مرحوم لاهیجی اصالت الماهیتی است که سرّ این که به سمت اصالت ماهیت رفته را بیان میکند که اگر بخواهد بگوید وجود واقعیت دارد باید بگوید وجود زائد بر ماهیت است در خارج، و بخاطر همین کلا اصالت وجود را کنار گذاشته و اصالت الماهیتی شده و همچنین میگوید که اگر کسی گفت ماهیت عین وجود است در خارج، دیگر مشکل ندارد که قائل به اصالت وجود شود بلکه باید قائل به اصالت وجود شود)
قد عرفت فی تضاییف ما ذکرنا فی مباحث الوجود من الأمور العامة من تحقیق مذهب الحکماء فی حقیقة الوجود أن للوجود أفرادا حقیقیة و أنها مختلفة بالشدة و الضعف متحدة مع الماهیات فی الخارج و زائدة علیها بحسب العقل فقط لا کما یقوله المتأخرون[2]من أن الوجود مفهوم مصدری اعتباری لا حقیقة له فی الخارج و لا کما یقوله الأشعری[3]و لا کما نسبه صاحب الإشراق إلی المشائین من کون الوجود زائدا علی الماهیة فی الخارج قائما بها کالسواد والبیاض لفساد کل من هذه الثالثة و مما یزیده بیانا[4]أن حقیقة الجعل و الصدور لا یتضح مع اعتباریة الوجود لأن محصل ما یتصور و یعقل منهما لیس إلا الفیض[5]و لا معنی لیفیض من شیء ما لا یکون هو أو سنخه فیه فلا معنی لفیضان ماهیة المجهول من ماهیة العلة لأن الماهیات متغایرة متباینة و متغایرة موقوفة کل واحدة منها علی مرتبتها غیر قابلة للتشکیک و الاختلاف بالشدة و الضعف لیمکن اشتمال ماهیة علی ماهیة أخری أو علی سنخها و شبهها لیعقل فیضان الأخری من الأولی
(مطالب زیادی بیان کرده که ما این قسمت مد نظرمان است)
و الذی لأجله فررنا من کون الوجود ذا فرد حقیقی هو توهم قیامه علی ذلک التقدیر بالماهیة بحسب الخارج قیام العرض بالموضوع و وصف حاله ظاهرة[6]فأما إذا قلنا بکونه عین الماهیة فی الخارج و زیادته علیها فی العقل فلا مجال لتوهم الاستحالة و فرق بین قولنا الوجود عین الماهیة فی الخارج و بین قولنا لیس فی الخارج إلا الماهیة والأول هو ما نقوله و الثانی هو ما یقوله الإشراقیون، فالحق الحقیق بالتصدیق هو أن الفائض عن العلة و الصادر عنها بالذات إنما هو وجود المعلول.
تقریر دلیل بیست نهم:
الوجود اصیل و إلا لم یتم صدور المعلول عن العلة و فیضانه منها
1 لو لم یکن الوجود اصیلا لکانت الماهیات اصیلة؛ لبطلان السفسطة و کون المراد من الماهیة فی مبحث اصالة الوجود کل معنی غیر الوجود مما یقبل أن یتصف بالموجودیة.
(شاهد بر اینکه منظور از ماهیت غیر الوجود است این است که در مورد واجب هم اصالت وجود را مطرح کرده اند در صورتی که خود فلاسفه قائل به ماهیت خاص داشتن واجب نیستند)
2 و لو کانت الماهیات اصیلة لدارت العلیة و المعلولیة بینها إذ لا شیء غیرها یدور علیه العلیة والمعلولیة المبرهن علیها بعد بداهة الکثرة[7].
3 و لو دارت العلیة والمعلولیة بین الماهیات لدارت العلیة و المعلولیة بین المتباینات[8] لأن الماهیات متغایرة بالذات[9].
4 و لو دارت العلیة والعلولیة بین المتباینات لم تتحقق بین العلة و المعلول سنخیة إذ لا مسانخة بین المتباینات بالضرورة.
5 و لو لم تتحقق بین االعلة و المعلول سنخیة لم تتحقق الإفاضة من المعلول إلی العلة لأن الإفاضة تتقوم بفیضان ما فی العلة أو مسانخه إلی المعلول.پ
6 لکن التالی محال لأنه خلف فی کون العلة علة و المعلول معلولا[10]
إذن الوجود اصیل
و فیه:
أوّلا أن المقدمة الرابعة ممنوعة لأن المراد من السنخیة بین العلة و المعلول کون العلة واجدة لخصوصیة بها تکون علة للمعلول.
(معنای لغوی سنخیت منظور نیست. سخنرانی در مورد تقوا نیاز به علم دارد در مورد تقوا. سخنرانی از سنخ ماده است چون صوت است و علم مجرد است و این علم علت است برای آن سخنرانی. علم و سخنرانی از سنخ هم بمعنای مشابهت نیستند اما یکی علت دیگری است. یعنی علت حقیقی همان خصوصیت است یعنی علم به موضوع تقوا.)
فراجع:
الأسفار/ ج2/ ص319
(در کلمات لاهیجی شاهدهای زیادی بر این مطلب است که منظور ایشان از سنخیت مشابهت است)
لا المشابهة و کون العلة مشتملة علی المعلول
(چون خربزه شیرین است پس خدا هم شیرین است؟ أ أنتم تزرعونه أم نحن الزارعون خداوند خالق خربزه است اما خود خدا که شیرین نیست)


[1] مرحوم لاهیجی/ شوارق/ ج5/ ص254-258.
[2] مثل شیخ اشراق.
[3] که میگویند وجود مرادف با ماهیت است.
[4] اصل استدلال.
[5] یعنی از علت چیزی به معلول برسد، یا مثل فلوطین که میگوید از علت چیزی سرریز میکند و به معلول میرسد و یا معلول از سنخ علت است .
[6] مستلزم دور و تسلسل است.
[7] چون من یک شخص ام و شما هم یک شخص.
[8] یا بتمام ذات یا به بعض ذات.
[9] این هم بدیهی است.
[10] قیاسهای استثنایی هستند که تالی در آنها نفی میشود و همینطور پیش میرود تا مقدم در اولین مقدم و تالی، باطل میشود .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo