< فهرست دروس

درس مبانی حکمت متعالیه استاد فیاضی

93/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل سی و هفتم بر اصالت وجود:
مرحوم حکیم زنوزی در کتاب بدایع الحکم ص218-219 این دلیل را آورده اند.
الوجود أصیل و إلا لم یکن للمحدود صورة إجمالیة فی العقل.
تقریر منطقی استدلال:
1 لو لم یکن الوجود اصیلا فی الموجودیة لم یکن هناک فی الذهن أمر وراء الماهیات
2 و لو لم یکن فی الذهن أمر وراء الماهیات لم تتحقق وحدة حقیقیة و لا اتحاد بین ماهیتین متغایرتین؛ لأن الماهیات متغایرة فی أنفسها و لیس هناک أمر غیرها یوجب اتحادها.
3 و لو لم تتحقق وحدة و لا اتحاد بین ماهیتین متغایرتین لم یکن فی العقل ما یجمع الجنس و الفصل اللذَین هما أجزاء الحدّ.
4 و لو لم یکن فی العقل ما یجمع الجنس و الفصل لم تکن للمحدود صورة إجمالیة فی العقل.
(همواره باید انسان را بصورت حیوان ناطق تصور کنیم نه به صورت انسان چون چیزی -وجود- نیست که این دو را با هم متحد کند. همانطور که این تفصیل آن اجمال است، آن هم اجمال آن تفصیل است.)
5 لکن التالی باطل لما نجد من أنفسنا من تعقل النفس بالإجمال بعدما نتعقله بالتفصیل بأنها جوهر مجرد مدبر للبدن ناطق[1].
(بجای اینکه حد را در تصور کردن بکار ببریم، خود محدود را بکار میبریم که اجمال آن تفصیل است.
تالی ها مقدم ها بصورت زنجیره ای را باطل میکنند تا نقیض مقدم اول که همان نتیجه است را اثبات میکنند.)
إذن الوجود أصیل.
و فیه أن الصورة الإجمالیة للمحدود قسمان:
الأولی صورة إجمالیة قبل الحصول علی الحد کتصورنا أنفسنا بفمهوم «أنا».
الثانیة صورة إجمالیة بعد الحصول علی الحد کتصورنا أنفسنا بفهوم «النفس».
و لا ریب أن الموضوع فی الدلیل هو القسم الثانی و إذا کان کذلک نقول تصور النفس بعد الحصول علی الحد بصورة إجمالیة قد یکون بمجرد مفهوم أنا ذاک المفهوم الموجود قبل الحصول علی الحد. فعند ذلک لا نحتاج إلی جامع بین الجنس و الفصل و قد عرفت أن الاستدلال أیضا لیس ناظرا إلیه.
و قد یکون بتصور النفس مجملا بعد العلم بأنها جوهر مجرد مدبر للبدن ناطق بمعنی أن المفاهیم الأربعة تصیر مفهوما واحدا ففیه و هو ممنوع لأنه لیس بیّناً و لا مبیّناً.
(اجمال این تفصیل به این است که به این چهار تا نگاه از دور داشته باشیم مثل چهار تا گردو که در دور دست قرار گرفته نه مثل وقتی که نزدیک است و واضح است. حال اصلا میگوییم که آیا این چهار مفهوم میشود که یکی شود؟ اگر ما این وحدت را میافتیم دیگر نیازی به استدلال نبود ولی حالا که نمیفهمیم. آگاهانه توجه کنیم چهار تا است و وقتی نیمه آگاهانه میشود یکی. این مطلب نه بین است نه مبین.)
نعم یمکن أن تکون مفاهیم الأربعة معلومة لا شعوریا بحیث لا یری تعددها و لکن عند ذلک کما لا یری تعددها لا تری أنفسها.
(اجمال به صورت نا خود آگاه شدن آن آگاهانه است نه به صورت اتحاد این مفاهیم.
در «النفس جوهر مجرد مدبر للبدن ناطق» مفهوم نفس، مفهوم جوهر نیست. لذا اینها حمل اولی نیست تا پایه ی استدلال را بر اساس اتحاد این مفاهیم بنا کنیم بلکه حمل شائع است که در خارج وحدت دارند یعنی معانی ای هستند که در واقع موجود به وجود واحد اند.
جناب مدرس زنوزی در این مطلب دچار اشکال شده و گمان کرده که چون آن معانی در خارج با هم وحدت پیدا میکنند در ذهن هم وحدت پیدا میکنند.)
و قد یفسَر الإجمال بالنظر إلی الأربعة مجتمعة لا کلا علی حدة.
و الدلیل إنما یتم لو صار مفهوم الجوهر نفس مفهوم المجرد و نفس مفاهیم المدبر للبدن و الناطق کما هو کذلک فی الخارج.
بینما المفاهیم المتکثرة فی العقل لا یحصل لها وحدة و إنما یربط بعضها ببعض بنسبة وصفیة و إضافیة أو اتحادیة خبریة و نفس النسبة دلیل التغایر لأن دوران النسبة بین الشیء و نفسه محال، فلا بد من تغایر طرفَی النسبة فی وعاء النسبة.


[1] که معنای جنسی آن است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo