< فهرست دروس

درس مبانی حکمت متعالیه استاد فیاضی

94/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهه هشتم بر اصالت وجود ( ویا دلیل هشتم بر اصالت ماهیت) و جواب آن
از وصایای امیر المؤمینن (ع) است که الله الله بالجهاد ... حریم خدای متعال را نگه دارید و حریم خدای متعال را نگه دارید با جهاد با زبان و اموال وجان (در روایاتی دیگر داریم که با قلبتان جهاد کنید ومنافق است کسی که تمایل به آنها دارد)
بحث در مورد ادله کسانی بود که قائل به اصالت ماهیت بودند، قبل از آن عبارتی دارد شیخ اشراق که هر چیزی از وجودش تکررش بوجود بیاید اعتباری است مثلا وجود و یا وحدت؛ وحدت اگر بخواهد وجود داشته باشد تسلسل ایجاد می شود و بعد مطلبی دارد که کسی این حرف را نزند که وحدت وجود خود وجود است؛ یعنی وحدت وجود عین وجود است؛ این کفایت نمی کند و یا وجود وحدت خود همان وحدت است، مفهوم وجود غیر مفهوم وحدت است، معنای وحدت غیر معنای وجود است نمی شود دو چیز یک چیز باشد. اساس اشتباهات کسانی که قائل شده اند به اصالت ماهیت و یا تفسیر کرده اند اصالت وجود را با تفاسیر ناروای دوم و سوم و چهارم، همین حرف است اگر دقت کنید در کلماتشان چون نمی توانستند جمع کنند بین موجودیت موجود وموجودیت ماهیت. شیخ اشراق گفته است فقط ماهیت موجود است و کسانی مثل صاحب شوارق چون نمی توانسته است جمع کند که هم ماهیت و هم وجود با هم باشند، لذا آخر شوارق مستبصر شده و می گوید: اگر منظور کسانی که قائل به اصالت وجود هستند منظورشان این است که وجود عین ماهیت است و ماهیت نیز عین وجود است ما هم قائل به اصالت وجود خواهیم بود. این در حالی که از اول شوارق تا نزدیکی های اواخر آن دفاع می کند از اصالت ماهیت و در برابر ملاصدرا ایستاده است [با این که ملاصدرا استادش بوده است] و علامه طباطبائی هم اگر عبارتش را در نهایه دقت کنید می فرماید واذ لیس فی الخارج الا شئ واحد چون در خارج یک چیز بیشتر نیست پس آن باید یا وجود باشد یا ماهیت. می توان به ایشان گفت: چه اشکال دارد که یک چیز درخارج باشد که همان یک چیز هم وجود باشد وهم ماهیت؟ وعلامه همان چیزی را که به صورت اشاره در نهایه فرموده است در تعلیقه کفایه به صورت صریح فرموده است که نمی شود دو تا معنی به یک وجود موجود باشند، در حالی که شیخ اشراق و علامه در جاهای دیگر می گویند که چندتامعنی به یک وجود می توانند باشند به صراحت هم می گویند این را. ولو این که شیخ ولو اینکه طبق مبنایش خودش گفته است صفات خدا با خداوند یکی هستند از نظر معنی، یا از نظر مفهوم؛ چرا که او قائل بوده است که دو مفهوم نمی توانند به یک وجود موجود باشند اما همین شیخ در بحث اضافه می فرماید که مقوله اضافه موجود است به عین وجود موضوعش به این خاطر که اگر بگوید به وجود دیگر موجود می شود تسلسل لازم می آید یا فعل و انفعال و همه مقولات نسبی موجودند به وجود موضوعشان، اینجا کسی نیست که به شیخ بگوید که شما که قائل بودید نمی شود که -در مباحثات هم عباراتی دارد شبیه عبارت شیخ اشراق- دو تا مفهوم به یک وجود موجود باشند اما در عین حال می بینیم که به طور ناخداآگاه می گوید مقوله اضافه را -که اولاً آن را مقوله می داند - یک ماهیت می دانند، ولی در عین حال می گوید موجود است به عین وجود موضوعش که آخوند هم در بحث مقوله اضافه آن را می آورد و می گوید مقوله اضافه موجود است. ویا همه فلاسفه می گویند صفات خدا عین ذات خداست و دیگر مثل شیخ بوعلی هم نمی گویند فقط مفهومش یکی است یعنی خود علامه طباطبائی نمی گوید علم یعنی قدرت برخلاف ابن سینا که می گفت همه اش به یک معنی است، ولی آنها می گویند هر صفتی معنای خودش را دارد که به وجود واحد موجودند، پس همه فلاسفه به طور ارتکازی در جاهایی به این قانونی که ملاصدرا بر آن تأکید دارد که می شود حقائق مختلف به وجود واحد موجود باشندو معانی مختلف به وجود واحد موجود باشند، می شود از وجود واحد مفاهیم واحد منتزع بشود. این چیزی که ملاصدرا به آن ملتزم است آقایان عملا وارتکازا قائل شده اند ولو اینکه وقتی می خواهند بحثش را انجام بدهند می گویند نمی شود. و امروز بحثی را که از شیخ اشراق می خواهیم نقل کنیم مبتنی بر همین حرفی است که الان از او خواندیم این استدلال، استدلال هشتم است که قبلا به آن اشاره کرده بودیم : )
لو کان الوجود اصیلا لکان کیفا (باید از مقوله کیف باشد کیف اگر بخواهد محقق باشد اول باید موضوع آن محقق باشد پس باید موضوع ماهیت که وجود است موجود باشد) فیلزم تقدم الموجود علی الوجود (ماهیتی که موجود است باید به وجود قبل از وجود خودش موجود باشد و ...) فراجع:
-م، م شیخ اشراق، ج2،ص 66 ( اذا کان الوجود فی الاعیان زائدا علی الجوهر... یعنی ما که می گوییم جواهر در خارج است و کسی هم آن را انکار نمی کند و آخوند هم به آن تصریح دارد، آخوند در جایی تصریح می کند که تمام کلام ما این است که بگوییم فقط ماهیت در خارج نیست بلکه وجود هم در خارج وجود دارد. حالا حرف شیخ اشراق این است که اگر فقط بخواهد ماهیت در خارج باشد وجود هم باید باشد، اگر باشد باید اضافه باشد و زائد باشد پس باید قائم بر جوهر باشد زیرا صفتش است می گویید الانسان موجود [یعنی موجود بر انسان عارض می شود] لذا می شود وجود ناعت و وجود ناعت هم می شود عرض و در اعراض هم جزء مقوله کیف خواهد بود، چرا که تعریف کیف بر آن صدق می کند چون یک هئیتی است که قارّ است ودر تصورش ذاتا نه نیاز به اعتبار قسمت ونه نسبت دارد، حالا اگر وجود، کیف شد می گوید مشائین گفته اند که محل عرض تقدم وجودی بر عرض دارد لذا موجودِ متقدم بر وجود تقدم دارد یعنی ماهیت قبل از وجود خودش موجود است و این تقدم شئ بر نفس است یا اینکه دور است یا تسلسل است. مرحوم آخوند این اشکال را در جاهای مختلف آورده است فراجع:)
-اسفار، ج1، ص72 -74 ( ومنها ... وجود که درخارج است و جوهر هم نیست پس عرض است و عرض هم قائم به جوهر است ولذا باید کیف باشد .. یعنی عبارت شیخ اشراق را آورده اند و مشائین هم گفته اند که جوهر تقدم بر عرض دارد لذا لازمه اش این است که خود موجود بر وجود مقدم باشد)
-تفسیر القرآن الکریم، چاپ بنیاد صدرا، ص 74، 75
-مشاعر، مجموعه رسائل فلسفی ملاصدرا، ج4، ص359( که همان عبارات بالاست)
تقریر استدلال
مقدمه1: لو کان وجود الماهیة موجودا فی الاعیان (بین شیخ اشراق و ملاصدرا در اینجا نزاعی نیست که ماهیت در خارج است ولی شیخ می گوید وجود در خارج نیست ولی ملاصدرا می گوید وجود هم هست) لکان زائدا علی الماهیة فی الاعیان ( که اشکال ملاصدرا به همین مقدمه است اگر بخواهد در خارج باشد باید زیاده خارجی داشته باشد) لأن مفهوم الوجود غیر مفهوم الماهیة (این مفهوم می تواند به معنای مفهوم ذهنی باشد هم به معنای معنا باشد به هر دو می گویند مفهوم، مفهوم وجود غیر از مفهوم ماهیت است و الان هم در مطارحات از آن خواندیم که گفته بود که ولایکون الشیئان شئا واحداً کما صرح بذلک فی المطارحات، ص354 ( لذ ا اگر وجود باید در خارج موجود باشد باید چیزی غیر از ماهیت داشته باشد باید به موجودیتی غیر از وجود آب باشد چون یک وجود خارجی نمی تواند برای دو معنا ودو مفهوم باشد)
مقدمه2: ولو کان وجود الماهیة زائدا علیها فی الاعیان لکان موجودا فی الماهیة( نمی تواند برای خودش یک صندلی دیگر داشته باشد وجود اب باید در آب موجود باشد) لأنه صفة لها (باید در آن موجود باشد)
مقدمه3: ولوکان وجود الماهیة صفة لها ( که زائد بر ماهیت است) لکان وجودا ناعتا (اگر صفت شد وجود فی نفسه لغیره می شود و اگر صفت است حتما ناعت است پس باید وجود للموصوف داشته باشد) ای موجودا فی نفسه لغیره)
مقدمه4: ولو کان وجود الماهیة ناعتا لکان عرضا، لأن کل ناعت عرض
مقدمه5: ولو کان وجود الماهیة عرضا لکان کیفا لأنه لا یقبل القسمة ولا النسبة لذاته (یعنی وجود که ذاتا قابل قسمت نیست والا وجود خدا هم وجود نمی شد وجود کوه و... وجود نمی شد، باید در آن نسبت هم نباشد می شود وجود باشد ولی غیر از وجود چیزی نیست به قول استاد ما می فرمود یکی بود و هیچ کس نبود این نسبت است که دو طرفی است. همین که می گفت عرض است حرف تامّ می شد و دیگر نبازی به مطرح کردن کیف بودن وجود نبود، ولی کیف را هم مطرح می کرد این از باب زیادت دلیل بر مدلول است که ما هم آن را مطرح کردیم)
مقدمه6: ولو کان وجود الماهیة کیفا لتقدمت الماهیة علیه بالوجود (اگر کیف است ماهیت که موضوعش است باید تقدم وجودی داشته باشد بر او چون موضوع سمت علیت دارد برای عرض، چون زمانی که اقسام علت را شمرده اند گفته اند علت چهارتاست فاعلی و غائی ماده وصورت بعد گفته شده که موضوع برای عرض را چه می گویید؟ بعضی گفته اند که ما می گوییم پنج تاست ارسطو گفته است چهارتا، بعضی دیگر گفته اند وقتی ماده را بر شمردیم، ان ماده به معنای اعم است به معنای هیولا نیست ماده شامل موضوع عرض هم می شود همانطور که متعلق نفس هم می شود نفس هم اگر بخواهد موجود بشود یکی از عللش وجود بدن است با اینکه بدن ماده برای او نیست مگر به نظر ملاصدرا والا به نظر ابن سینا ... نفس انسان را عقلانی می دانستند.) لوجوب تقدم المعروض علی العرض حیث انه علة لوجوده.
مقدمه7: ولو تقدمت الماهیة علی وجودها علی الوجوب (لکانت الماهیة موجودة قبل وجودها (باید پیش از وجودش موجود باشد؛ یعنی باید باشد تا عرض عارض ان بشود)
مقدمه8: ولوکانت الماهیة موجودة قبل وجودها فإما ان تکون موجودیتها بنفس هذا الوجود او بوجود آخر
مقدمه9: لکن التالی بقسیمه محال اما القسم الاول فلأنه
مقدمه10: لو کانت الماهیة موجودة قبل وجودها بنفس الوجود العارض لها لزم تقدم الوجود علی نفسه (یعنی این وجود پیش از آنکه باشد باشد، یعنی در همان مقام وجود موضوعش باشد لذا تقدم شئ بر خودش پیش می آید)
مقدمه11: لکن التالی محال لآنه وجود للشئ حال عدمه (قبل از خودش یعنی در ظرف عدمش موجود است) وهو تناقض صریح واما القسم الثانی فلأنه
مقدمه12: لو کانت الماهیة موجودة قبل وجودها بوجود آخر (نقل کلام می شود به وجود دیگر آن وجود هم عرض است که عروضش به ماهیت لازم است که قبلش موجود باشد ... که یا دور پیش می آید یا تسلسل) نقلنا الکلام الی ذلک الوجود الآخر
مقدمه13: ولو نقلنا الکلام الی ذلک الوجود الآخر للزم الدور او التسلسل (یا ماهیتی که معرض وجود آخر است به وجود اولی موجود است دور است والا تسلسل است )
مقدمه14: لکن التالی بشقیه محال
اذن: لیس وجود الماهیة موجودا فی الاعیان بل انما هو اعتبار محض من العقل (خدا که ماهیت را در عالم آورد آن وقت ذهن ما مفهوم وجود را از آن انتزاع می کنند و الا وجود درخارج وجود ندارد)
وفیه اولا ان المقدمة الاولی ممنوعة لانها مبینة علی ما صرح به من ان المعانی المختلفة لا یمکن ان توجد بوجود واحد ولکن قد تقرر فی محله ان الحق خلافه (آخوند می گوید جائز است که دو مفهوم به یک معنی موجود باشند ولی ما می گوییم واجب است؛ محال است که یک وجود در برابر یک معنا باشد محال است که یک وجود داشته باشید فقط مفهوم وجود بر آن صدق کند قطعا همراه وجود وحدت هست. آن وجود بالفعل است یا بالقوه است، سیال است یا ساکن ... یا باید فلسفه را کنار بگذاری والا این مسئله از مسائل بنیادین فلسفه است که معانی مختلفی در یک موضوع جمع می شود) وان الوجود عین الماهیة فی الخارج.
وثانیا: ان المقدمة الرابعة ممنوعة (شیخ اشراق می گوید هر چه وصف چیزی شد می شود عرض. ولی این مبنای شیخ اشراق است و ما این حرف را نمی زنیم وجود فی نفسه لغیره، همانطور که می تواند عرض باشد می تواند جوهر هم باشد چون تمام صفات صور جوهریه همه وجود فی نفسه لغیره هستند) علی ما تبّناه من ان کل موجود فی نفسه لغیره عرضٌ ولیس کذلک فإن الصور الجوهریه (یکی از اقسام جوهر، صورت است) کلها موجودات فی انفسها لغیرها (صورت وجود فی نفسه لغیره دارد فوری نتیجه نگیرد که از اینکه ناعت حتما عرض باشد می تواند جوهر باشد می تواند صورت باشد در عین حال که ناعت هم است)
ثالثا: ان المقدمة الرابعة ممنوعة لان المقسم الجوهر و العرض هو الماهیة والوجود لیس بالماهیة (اگر چیزی بخواهد عرض باشد اول بای ماهیت باشد زیرا مقسم جوهر و عرض باید ماهیت باشد هر وصفی که بنیاد ماهیت باشد خودتان می گویید که وجود معنای ماهوی دارد ولی عرض است ممکن است چیزی عرضی باشد و عرض نباشد و همانطور که چیزی می تواند عرض باشد ولی عرضی نباشد)
بنابراین این شبهه تمام نیست

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo