< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

94/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/غسل مسِ میّت /خصوصیات وجوب غسل

إدامه بحث در مورد ظهور بعض روایات بر وجوب غسل در موارد مسّ بعد از غسل

بحث در این فرع بود که اگر میّت را غسل دادند و بعد از غسل، مثلاً در حین کفن کردن، شخصی او را مسّ نمود، آیا لازم است که غسل مسّ میّت بکند، یا اینکه غسل لازم نیست؟ نسبت به روایات عرض شد که موثقه عمار تصریح دارد که در این صورت هم غسل واجب است. که این تصریح، مانع از جمع سابق است. (حمل بر صورتی که میّت را غسل نداده‌اند) و بعض روایات دیگر را که توهّم شده است که دلالت بر لزوم غسل حتّی بعد از اتمام غسل میّت دارند، نیز بیان کردیم.

مناقشه استاد در ظهور این روایات

جواب این دسته از روایات این است که أوّلاً: این روایات معرضٌ عنه هستند، زیرا أحدی از فقهاء سابقین و لاحقین، فتوی به وجوب غسل مسّ میّت بعد از اتمام غسل، نداده است. و اگر واقعاً مسّ بعد از غسل، موجب غسل می‌شد، واضح می‌گشت، و با توجه به اینکه أحدی فتوی نداده است، کشف می‌شود که در این صورت، وجوب ندارد. ثانیاً: اینکه بعضی از روایات، وجوب غسل مسِ میّت را مقید کرده بود به صورتی که قبل از غسل، میّت را مسّ بنمایند و در موارد مسّ بعد از غسل، فرموده که لازم نیست غسل بکند، مثل روایت «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَسُّ الْمَيِّتِ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ بَعْدَ غُسْلِهِ- وَ الْقُبْلَةُ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ».[1]

یا روایت «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَمَسَّهُ بَعْدَ الْغُسْلِ وَ يُقَبِّلَهُ».[2]

و همچنین روایت «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَغْتَسِلُ الَّذِي غَسَّلَ الْمَيِّتَ- وَ إِنْ قَبَّلَ الْمَيِّتَ إِنْسَانٌ (بَعْدَ مَوْتِهِ) - وَ هُوَ حَارٌّ فَلَيْسَ عَلَيْهِ غُسْلٌ- وَ لَكِنْ إِذَا مَسَّهُ وَ قَبَّلَهُ وَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ- وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَمَسَّهُ بَعْدَ الْغُسْلِ وَ يُقَبِّلَهُ».[3] که این روایت سهل است و روایات سهل هم علی المبنی می‌شوند.

این روایات، نصّ در عدم وجوب غسل، در موارد مسّ بعد از غسل هستند و روایت موثقه عمار و بعض روایات دیگر، ظاهر در وجوب هستند، که بواسطه نصّ آن روایات، از ظهور این روایات رفع ید می‌کنیم و می‌گوئیم اگر کسی بعد از اتمام غسل میّت، او را مسّ کند، مستحب است که غسل نماید؛ و عیبی هم ندارد که قسمتی از یک روایت لزومی باشد و قسمت دیگرش استحبابی باشد. و این راهی است که مرحوم خوئی در تنقیح رفته است. لذا در منهاج یکی از أغسال مستحبیّ که استحبابش ثابت است و مغنی از وضو است را غسل مسّ میت بعد از اینکه میّت را غسل داده‌اند، بر شمرده است. را آورده است. که اگر این جمع را پذیرفتیم، آن فتوای منهاج تمام است که یکی از اغسالی که استحبابش ثابت است، غسل مسّ بعد از اتمام اغتسال میّت است و بنا بر قبول إجزاء، می‌گوئیم که مجزی از وضو هم هست. و لکن در ذهن ما این است که این غسل در کلام سابقین نیامده است، اینکه چرا به این روایات عمل نکرده‌اند، لعلّ روایت عمار را مشکل می‌دانسته‌اند، که در استحبابش هم گیر داریم. و اگر کسی گفت معرضٌ عنه نیست و یا بالفرض إعراض کرده باشند، إعراض را مضرّ نداند و بگوید مقتضای فنّ اصول نیز استحباب است، فتوی به استحباب می‌دهد. مثل مرحوم خوئی[4] که این گونه عمل نموده است.

مرحوم سیّد فرموده غسل واجب می‌شود، وقتی که مسّ بعد از برد و قبل از غسل باشد، حال سؤال أوّل این است که مناط در برد چیست؟ و سؤال دوم اینکه مناط در غسل چیست؟

خصوصیّت چهارم: مناط بَرد (سرد شدن بدن میّت)

غالباً همه بدن در یک آن سرد نمی‌شود، از پا شروع به خنک شدن می‌کند، حال اگر پا خنک و سرش گرم بود و کسی سر میّت را بوسید یا مسّ کرد، آیا غسل بر او واجب ست یا نه؟ مرحوم سیّد فرموده مناط در برد، برد تمام بدن است. وجه کلام سیّد استظهار از روایات است، البته همانگونه که مرحوم حکیم[5] فرموده است، بعض روایات مشکل است به این مطلب دلالت بکنند و صاف نیستند، مثل صحیحه محمد بن مسلم «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ الرَّجُلُ يُغَمِّضُ الْمَيِّتَ أَ عَلَيْهِ غُسْلٌ- قَالَ إِذَا مَسَّهُ بِحَرَارَتِهِ فَلَا- وَ لَكِنْ إِذَا مَسَّهُ بَعْدَ مَا يَبْرُدُ فَلْيَغْتَسِلْ- قُلْتُ فَالَّذِي يُغَسِّلُهُ يَغْتَسِلُ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ فَيُغَسِّلُهُ (ثُمَّ يُلْبِسُهُ أَكْفَانَهُ) قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ- قَالَ يُغَسِّلُهُ ثُمَّ يَغْسِلُ يَدَيْهِ مِنَ الْعَاتِقِ- ثُمَّ يُلْبِسُهُ أَكْفَانَهُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ- قُلْتُ فَمَنْ حَمَلَهُ عَلَيْهِ غُسْلٌ قَالَ لَا- قُلْتُ فَمَنْ أَدْخَلَهُ الْقَبْرَ عَلَيْهِ وُضُوءٌ- قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَتَوَضَّأَ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ إِنْ شَاءَ».[6] زیرا در این روایت همانطور که گفته مسّ بعد از برد، غسل لازم دارد، از آن طرف هم گفته که مسّ در زمان حرارت هم غسل ندارد، که ممکن است کسی بگوید که مراد از حرارت هم یعنی حرارت تمام بدن. که در این صورت باعث میشود که صدر و ذیل این روایت با هم تعارض بکنند؛ و چون تعارض داخلی دارد، صلاحیّت معارضه با روایات منفصل را نخواهد داشت، در علم اصول هم میگویند که (التعارض الداخلی یوجب الإجمال).

و اما در بعض روایات قضیّه حرارت را نیاورده که موجب شود با هم تصادم داشته باشند و فقط قضیّه بَرد را آورده است؛ که فهمیده می‌شود مراد از برد، برد تمام بدن است، زیرا برای بیان تمام، قرینه لازم نیست اما برای بیان بعض، قرینه لازم است. مثل صحیحه اسماعیل بن جابر «وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حِينَ مَاتَ ابْنُهُ- إِسْمَاعِيلُ الْأَكْبَرُ فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ مَيِّتٌ- فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُمَسَّ الْمَيِّتُ- بَعْدَ مَا يَمُوتُ وَ مَنْ مَسَّهُ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ- فَقَالَ أَمَّا بِحَرَارَتِهِ فَلَا بَأْسَ إِنَّمَا ذَاكَ إِذَا بَرَدَ».[7] ظاهر (إذا برد) این است که همه‌اش برد باشد و بعض خلاف ظاهر است و نیاز به قرینه دارد. با توجه به این روایات، دو فرد از تحت أدلّه وجوب غسل، خارج می‌شود. یکی اینکه همه‌ بدن میّت، حرارت داشته باشد. دیگری اینکه بعضی از جاهای بدن میّت، هنوز حرارت داشته باشد. (اطلاق خاص مقدّم بر اطلاق عام است). و همچنین روایت علی بن جعفر«عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَسَّ مَيِّتاً عَلَيْهِ الْغُسْلُ- قَالَ إِنْ كَانَ الْمَيِّتُ لَمْ يَبْرُدْ فَلَا غُسْلَ عَلَيْهِ- وَ إِنْ كَانَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ إِذَا مَسَّهُ».[8] که سند شیخ به علی بن جعفر یک گیرهائی دارد، و بحثش خواهد آمد؛ مثل مرحوم خوئی می‌فرماید سند شیخ به کتاب علی بن جعفر تمام است، و این روایت صحیحه است.

خصوصیّت پنجم: مناط در غسل

اما اینکه مناط در غسل چیست؟ آیا مراد از بعد از غسل، بعد از صرف الوجود الغسل است یا بعد از انجام وظیفه غسلی؟ که مرحوم سیّد فرموده مناط تمام أغسال ثلاثه است. ظاهر بعد از غسل در مقابل قبلی که وظیفه را انجام نداده است، یعنی بعد از انجام وظیفه، بعد الغسل ظاهرش عهد است، یعنی همان غسلی که قبلا گفتیم، که در قبل غسلی که وظیفه‌اش بود، مطرح شده است. بعد از غسل یعنی بعد از انجام غسلی که وظیفه‌اش است، اگر وظیفه‌اش سه غسل به سدر و کافور و ماء قراح است، مراد همین است و یا اگردر موارد عدم امکان دو غسل دیگر قائل شدیم که سه غسل با آب قراح انجام شود، که مراد همین سه غسل با آب قراح است، و یا اگر گفتیم در چنین مواردی فقط یک غسل با قراح انجام شود، مراد از غسل، خصوص غسل با آب قراح می‌شود.

قول بعض فقهاء نسبت به عدم وجوب غسل، در مسّ جزء مغسول

اینکه به علّامه و بعض فقهاء عقلی نسبت داده‌اند که لازم نیست سه غسل تمام شود، بلکه اگر در غسل سوم، بعد از اینکه سر میّت را غسل دادند، کسی سر او را مسّ بکند، لازم نیست که غسل بکند، چون غسل سوم نسبت به سرش تمام شده است. و هکذا؛ این یک مسأله استحسانی است، که در وجه آن گفته‌اند که چون منشأ وجوب غسل، فضاحت و کثافت میّت است، پس وقتی غُسل سوم شروع شد، هر قسمت که غسلش تمام می‌شود، طهارتش حاصل می‌شود و دست زدن به آن قسمت، موجب غسل نخواهد بود؛ و فرموده‌اند حتّی اگر غسل سوم نیمه کاره بماند، مسّ آن قسمتی که غسل داده شده است، وجوب غسل ندارد.

مناقشه استاد در قول بعض فقهاء

و لکن اینها استحساناتی میباشند که خلاف ظواهر ادلّه هستند، و فرمایش مرحوم سیّد درست است. ما هستیم و ظاهر خطابات، و ظاهر (بعد الغسل) یعنی بعد از انجام غسلی که وظیفه است و در وسط غسل سوم، غسلی که وظیفه است را انجام نداده است و هنوز أثناء غسل است. و اگر شک کردیم که شاید مراد بعد از غُسل این موضع است، که این از قبیل مخصِّص منفصل است، که در موارد اجمال مخصّص منفصل، مرجع عام است. که قدر متیقّن از خروج از تحت مطلقات، اتمام أغسال ثلاثه است و جای رجوع به برائت و استصحاب طهارت ماسّ نیست.

خصوصیّت ششم: کفایت تیمّم در صورت تعذّر

منصوص است که ربما میّت را باید تیمّم بدهند، مثل مواردی که آب نیست یا اینکه آب هست، ولی اگر میّت را غسل بدهند، تکه تکه می‌شود؛ در روایت مجدور حضرت فرموده که او را تیمّم بدهید. «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّقِّيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَيُّوبَ الْمَوْصِلِيِّ عَنْ إِسْرَائِيلَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: إِنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ- مَاتَ صَاحِبٌ لَنَا وَ هُوَ مَجْدُورٌ- فَإِنْ غَسَّلْنَاهُ انْسَلَخَ فَقَالَ يَمِّمُوهُ».[9] که این روایت مشکل سندی دارد، این روایت مشتمل بر چند نفر است که مجهول هستند و یک قاعده است که اگر یک سند مشتمل بر چند نفر بود که آنها را نمی‌شناسیم، قطعاً آن سند درست نیست.

صحیحه عبد الرّحمن بن أبی نجران «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیهما السلام عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ- كَانُوا فِي سَفَرٍ أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِي مَيِّتٌ- وَ الثَّالِثُ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ- وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا يَكْفِي أَحَدَهُمْ- مَنْ يَأْخُذُ الْمَاءَ وَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ- قَالَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ وَ يُدْفَنُ الْمَيِّتُ بِتَيَمُّمٍ وَ يَتَيَمَّمُ الَّذِي هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ - لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ- وَ غُسْلَ الْمَيِّتِ سُنَّةٌ وَ التَّيَمُّمَ لِلْآخَرِ جَائِزٌ».[10] سند شیخ صدوق به عبدالرّحمن تمام است و عبدالرّحمن هم از أجلّاء است؛ که از این روایت، استفاده می‌شود که تیمّم در حقّ میّت مشروع است.

اگر روایت هم نداشتیم، علی القاعده هم به همین نحوی که در روایت فرموده است، باید عمل می‌کردیم؛ زیرا گرچه وضو هم فریضه است ولی غسل أهمّ از وضو است (غسل أعظم است و آثار بیشتری دارد). و غسل مسّ میت هم سنّت است و در مرحله بعد از فریضه قرار دارد.

بلا اشکال تیمّم در حقّ میّت مشروع است، بحث در این است که میّت بعد از تیمّم، حکم بعد از غسل را دارد، یا نه؟

مشهور فقهاء می‌فرمایند که تیمّم مثل غسل است، و میّت بعد از تیمّم، حکم بعد از غسل را دارد.


[1] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 295، باب3، أبواب غسل المسّ، ح1.
[2] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 295، باب3، أبواب غسل المسّ، ح2.
[3] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 293، باب1، أبواب غسل المسّ، ح15.
[4] - موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌8، ص: 207 (و بذلك نحمل الموثقة على الاستحباب، فالاغتسال من المسّ بعد تغسيل الميِّت الممسوس أحد الأغسال المستحبّة).
[5] - مستمسك العروة الوثقى؛ ج‌3، ص: 468 (ثمَّ إنه لا مجال للتمسك بمثل صحيح ابن مسلم، لأن البرد فيه و إن كان ظاهراً في برد تمامه، لكن الحرارة المأخوذة شرطاً لنفي الغسل أيضاً ظاهرة في حرارة تمامه، و كلاهما لا يشملان البعض).
[6] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 289، باب1، أبواب غسل المسّ، ح1.
[7] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 290، باب1، أبواب غسل المسّ، ح2.
[8] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 293، باب1، أبواب غسل المسّ، ح18.
[9] - وسائل الشيعة؛ ج‌2، ص: 513، باب16، أبواب غسل المیّت، ح3.
[10] - وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 375، باب18، أبواب التیمّم، ح1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo