< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

95/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام اموات/مستحبّات دفن میّت – مکروهات دفن میّت/ مسائل - مکروهات

 

مسأله 3: وصیّت به مال برای إطعام در مراسم بعد از موت

مسألة 3: يستحب الوصية بمال‌ لطعام مأتمه بعد موته‌.

مستحب است که وصیّت بکند که در مراسم بعد از موتش، طعامی را به دیگران بدهند. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ أَوْ غَيْرِهِ قَالَ: أَوْصَى أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) بِثَمَانِمِائَةِ دِرْهَمٍ لِمَأْتَمِهِ- وَ كَانَ يَرَى ذَلِكَ مِنَ السُّنَّةِ- لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)- قَالَ اتَّخِذُوا لآِلِ جَعْفَرٍ طَعَاماً فَقَدْ شُغِلُوا».[1]

ظاهراً در تاریخ هم هست که در عرفات هم مجلس می‌گرفتند.

فصل في مكروهات الدفن‌

و هي أيضا أمور

مکروه أوّل: دفن دو میّت در یک قبر

الأول: دفن ميتين في قبر واحد بل قيل بحرمته مطلقا و قيل بحرمته مع كون أحدهما امرأة أجنبية و الأقوى الجواز مطلقا مع الكراهة نعم الأحوط الترك إلا لضرورة و معها الأولى جعل حائل بينهما و كذا يكره حمل جنازة الرجل و المرأة على سرير واحد و الأحوط تركه أيضا.

مکروه است که دو میّت را در قبر واحد، دفن بکنند؛ که قبلاً روایتش را خواندیم. و بعضی هم گفته‌اند در صورتی که زن، أجنبیه باشد؛ حرام است. و أقوی جواز دفن دو میّت در قبر واحد است. گرچه أحوط ترک است. و بهتر این است که یک حائلی را بین دو میّت، ایجاد بکنند؛ چون شبهه حرمت را دارد. و همچنین مکروه است که زن و مرد را بر روی یک سریر حمل بکنند. و أحوط ترک آن است. اینکه فرموده احوط ترک حمل جنازه زن و مرد، بر سریر واحد است؛ بخاطر همان روایتی بود که قبلا در مورد حمل بر سریر مطرح شد. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (علیه السلام) أَ يَجُوزُ أَنْ يَجْعَلَ الْمَيِّتَيْنِ عَلَى جَنَازَةٍ وَاحِدَةٍ- فِي مَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ قِلَّةِ النَّاسِ- وَ إِنْ كَانَ الْمَيِّتَانِ رَجُلًا وَ امْرَأَةً- يُحْمَلَانِ عَلَى سَرِيرٍ وَاحِدٍ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِمَا- فَوَقَّعَ (علیه السلام) لَا يُحْمَلُ الرَّجُلُ مَعَ الْمَرْأَةِ عَلَى سَرِيرٍ وَاحِدٍ».[2]

مکروه دوم: إخراج قبر از حالت خاکی

الثاني: فرش القبر بالساج و نحوه من الآجر و الحجر إلا إذا كانت الأرض ندية و أما فرش ظهر القبر بالأجر و نحوه فلا بأس به كما أن فرشه بمثل حصير و قطيفة لا بأس به و إن قيل بكراهته أيضا.[3]

مکروه است که قبر میّت را با ساج، (یک چوب‌هائی که از درخت خرما بوده است؛ و خاصیّت حصیری داشته است) و نحو آن، مثل آجر و سنگ، فرش بکنند. یعنی اگر قبر را از حالت خاک در بیاورند؛ مکروه است. مگر اینکه زمین مرطوبی است که برای جلوگیری از رطوبت، عیبی ندارد. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ قَالَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام)- أَنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ عِنْدَنَا الْمَيِّتُ وَ تَكُونُ الْأَرْضُ نَدِيَّةً- فَيُفْرَشُ الْقَبْرُ بِالسَّاجِ أَوْ يُطْبَقُ عَلَيْهِ- فَهَلْ يَجُوزُ ذَلِكَ فَكَتَبَ ذَلِكَ جَائِزٌ».[4]

اما دلیلی بر کراهت فرش کردن روی قبر با آجر و سنگ، نداریم؛ و دلیل، مال خود قبر بود.

مکروه سوم: رفتن پدر در قبر فرزند

الثالث: نزول الأب في قبر ولده خوفا عن جزعه و فوات أجره بل إذا خيف من ذلك في سائر الأرحام أيضا يكون مكروها بل قد يقال‌ بكراهة نزول الأرحام مطلقا إلا الزوج في قبر زوجته و المحرم في قبر محارمه.[5] [6]

روایات زیادی در باب 25، أبواب الدفن، وجود دارد که دلالت می‌کند بر اینکه نزول پدر در قبر فرزند، مکروه است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: يُكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَنْزِلَ فِي قَبْرِ وَلَدِهِ».[7]

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) قَالَ فِي حَدِيثٍ عَنْ عَلِيٍّ (علیه السلام) لَمَّا قُبِضَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)- قَالَ يَا عَلِيُّ انْزِلْ فَأَلْحِدِ ابْنِي- فَنَزَلَ (علیه السلام) فَأَلْحَدَ إِبْرَاهِيمَ فِي لَحْدِهِ- فَقَالَ النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَنْزِلَ فِي قَبْرِ وَلَدِهِ- إِذْ لَمْ يَفْعَلْ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)- يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكُمْ بِحَرَامٍ- أَنْ تَنْزِلُوا فِي قُبُورِ أَوْلَادِكُمْ- وَ لَكِنِّي لَسْتُ آمَنُ إِذَا حَلَّ أَحَدُكُمُ الْكَفَنَ عَنْ وَلَدِهِ- أَنْ يَلْعَبَ بِهِ الشَّيْطَانُ- فَيَدْخُلَهُ عِنْدَ ذَلِكَ مِنَ الْجَزَعِ مَا يُحْبِطُ أَجْرَهُ- ثُمَّ انْصَرَفَ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)».[8]

در بعضی از روایات فرموده «خوفاً من جزعه»؛ بلکه مرحوم سیّد به همان تعلیل، تعدّی کرده است که در سایر أرحام هم اگر داخل قبر بروند، جزع می‌کنند، کراهت دارد. یا در رفیقی که خیلی به هم علاقه دارند، و جزع می‌کند. بلکه بعضی گفته‌اند مطلقا ارحام به داخل قبر نروند؛ مگر زوج در قبر زوجه و محرم در قبر محارمش. زوج و محرم در سابق خواندیم که أولی هستند؛ و کراهتی ندارد؛ از باب اینکه دست نامحرم به او نخورد.

مکروه چهارم: ریختن خاک بر قبر رحم

الرابع: أن يهيل ذو الرحم على رحمه التراب فإنه يورث قساوة القلب.

این مسأله در روایات باب 30، أبواب الدفن، ذکر شده است؛ و همین تعلیل در آن روایات، آمده است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: مَاتَ لِبَعْضِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَلَدٌ- فَحَضَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)- فَلَمَّا أُلْحِدَ تَقَدَّمَ أَبُوهُ فَطَرَحَ عَلَيْهِ التُّرَابَ- فَأَخَذَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) بِكَفَّيْهِ- وَ قَالَ لَا تَطْرَحْ عَلَيْهِ التُّرَابَ- وَ مَنْ كَانَ مِنْهُ ذَا رَحِمٍ فَلَا يَطْرَحْ عَلَيْهِ التُّرَابَ - فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نَهَى أَنْ يَطْرَحَ الْوَالِدُ- أَوْ ذُو رَحِمٍ عَلَى مَيِّتِهِ التُّرَابَ- فَقُلْنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ تَنْهَانَا عَنْ هَذَا وَحْدَهُ- فَقَالَ أَنْهَاكُمْ أَنْ تَطْرَحُوا التُّرَابَ عَلَى ذَوِي أَرْحَامِكُمْ- فَإِنَّ ذَلِكَ يُورِثُ الْقَسْوَةَ فِي الْقَلْبِ- وَ مَنْ قَسَا قَلْبُهُ بَعُدَ مِنْ رَبِّهِ».[9]

مکروه پنجم: ریختن خاک غیر قبر در قبر

الخامس: سد القبر بتراب غير ترابه و كذا تطيينه بغير ترابه فإنه ثقل على الميت.

همان خاک‌هائی که از قبر بیرون آورده‌اند، در قبر بریزند؛ و ریختن خاکی غیر از خاک قبر، مکروه است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نَهَى أَنْ يُزَادَ عَلَى الْقَبْرِ تُرَابٌ لَمْ يُخْرَجْ مِنْهُ».[10] و چون این نهی، ملاک لزومی ندارد؛ حمل بر نهی تنزیهی می‌شود. اینکه در این روایت، تعبیر «یزاد» را بکار برده است؛ چون اگر خاک را از غیر خاک قبر بیاورند، زیادی می‌شود. و گرنه زیادی، ملاک نیست؛ و مهم خاک غیر قبر است.

و همچنین گل‌کاری قبر، به غیر خاک قبر، مکروه است. «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تُطَيِّنُوا الْقَبْرَ مِنْ غَيْرِ طِينِهِ».[11] اما اینکه گل‌کاری و تطیین قبر، موجب سنگینی است. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) كُلُّ مَا جُعِلَ عَلَى الْقَبْرِ مِنْ غَيْرِ تُرَابِ الْقَبْرِ- فَهُوَ ثِقْلٌ عَلَى الْمَيِّتِ».[12]

مکروه ششم: گچ‌کاری و گل‌کاری قبر

السادس: تجصيصه أو تطيينه لغير ضرورة و إمكان الإحكام المندوب بدونه و القدر المتيقن من الكراهة إنما هو بالنسبة إلى باطن القبر لا ظاهره و إن قيل بالإطلاق.

گچ‌کاری و گل‌کاری قبر، مکروه است؛ یک وقت، گل‌کاری و گچ‌کاری، ضرورت است؛ مثلاً اگر این کار را نکنیم، حیوانات در قبر نفوذ می‌کنند؛ که در این صورت، اشکالی ندارد. ولی اگر ضرورتی ندارد، و محکم کردن قبر هم مبتنی بر آن نیست، مکروه است.

مرحوم سیّد فرموده قدر متیقّن از کراهت، باطن قبر است؛ نه ظاهر قبر. حال باید ببینیم که روایات اطلاق دارد؛ یا از اول ظهور در باطن قبر دارند.

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) عَنِ الْبِنَاءِ عَلَى الْقَبْرِ- وَ الْجُلُوسِ عَلَيْهِ هَلْ يَصْلُحُ- قَالَ لَا يَصْلُحُ الْبِنَاءُ عَلَيْهِ وَ لَا الْجُلُوسُ- وَ لَا تَجْصِيصُهُ وَ لَا تَطْيِينُهُ».[13]

تعبیر «قال لا یصلح البناء علیه»، مؤیّد اطلاق است. چون می‌خواهیم بناء را در ظاهر قبر، ایجاد بکنیم. قدر متیقّن این روایت، ظاهر قبر است، نه باطن قبر.

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تَبْنُوا عَلَى الْقُبُورِ وَ لَا تُصَوِّرُوا سُقُوفَ الْبُيُوتِ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كَرِهَ ذَلِكَ».[14]

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي أَنَّهُ نَهَى أَنْ تُجَصَّصَ الْمَقَابِرُ».[15]

به ذهن می‌زند که از این روایات، عکس فرمایش مرحوم سیّد، استفاده می‌شود. مرحوم سیّد فرموده قدر متیقّن، باطن قبر است؛ و حال اینکه قدر متیقّن این روایات، ظاهر قبر است. در این روایات، قبر را مفروض گرفته است؛ و مراد از بناء بر قبر هم ظاهر قبر است؛ و همین اطلاق، درست است. ما می‌گوئیم قدر متیقّن، ظاهر قبر است؛ و بعید نیست که نسبت به باطن قبر هم اطلاق داشته باشد.

مکروه هفتم: تجدید قبر بعد از خراب شدن آن

السابع: تجديد القبر بعد اندراسه إلا قبور الأنبياء و الأوصياء و الصلحاء و العلماء.

بعد از اینکه قبر، مندرس شد؛ مکروه است که آن را تجدید بکنند؛ مگر اینکه قبر، از قبور أنبیاء و أوصیاء و صلحاء و علماء باشد.

اما اینکه مکروه است، روایت داریم. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) مَنْ جَدَّدَ قَبْراً أَوْ مَثَّلَ مِثَالًا فَقَدْ خَرَجَ عَنِ الْإِسْلَامِ».[16] یک روایت قدسی هم داریم که فرموده «أنا عند قلوب المنکسرة و القبور المندرسة»؛ که اینها سند ندارد؛ و باید با اخبار من بلغ آن را درست کرد.

شاید این مقدار که تجدید قبر بعد از اندراس مکروه است؛ مجمعٌ علیه است. و روایاتی که می‌گوید ظاهر قبر را بناء نکنید؛ و گل‌کاری و گچ‌کاری نکنید؛ چون مصداق آباد کردن است؛ و وقتی در إبتداء امر، کراهت دارد؛ در ادامه هم کراهت دارد. مضافاً که اختلافی نیست که تعمیر قبور، کراهت دارد.

اینکه تجدید قبور انبیاء و أوصیاء و علماء و صلحاء، کراهت ندارد؛ وجهش این است که سیره بر همین بوده است که از باب تعظیم شعائر، آنها را آباد می‌کردند.

مکروه هشتم: قبر را به شکل کوهان درست کردن

الثامن: تسنيمه بل الأحوط تركه.

مکروه است که ظاهر قبر را به شکل کوهان شتر درست بکنند. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: وَ الْمَيِّتُ يُسَلُّ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ سَلًّا- وَ الْمَرْأَةُ تُؤْخَذُ بِالْعَرْضِ مِنْ قِبَلِ اللَّحْدِ- وَ الْقُبُورُ تُرَبَّعُ وَ لَا تُسَنَّمُ».[17]

بلکه أحوط استحبابی، ترک تسنیم است؛ چون شبهه حرمت را دارد. چون تربّع، استحبابی است؛ تسنیم هم استحبابی است؛ گذشته که ضعف سند دارد. روایت فقه الرضا هم ثابت نیست که روایت است؛ و باید با اخبار من بلغ آن را درست کرد، تا بگوئیم تسنیم مکروه است.

مرحوم خوئی فرموده بعضی به اخباری که امر به تربّع کرده است، نموده‌اند. مضافا اینکه گاهی در عبارت، دو نوع که هست؛ و اول امر و بعد نهی می‌کند، می‌خواهد مورد أوّل را تأکید بکند؛ نه اینکه می‌خواهد نهیی بکند. خود دلالت اینها بر کراهت، مشکل دارد. ولی اخبار من بلغ، هم ضعف سند را درست می‌کند. در معتبره سکونی، از این کار نهی شده است. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) إِلَى الْمَدِينَةِ- فَقَالَ لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا- وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ».[18]

ظاهر کلمه «المدینه» در روایات، مدینة النّبی است. شاید در یکی از غزوه‌ها، حضرت پیامبر، اول حضرت علی را فرستادند و به او فرمودند شما به سوی مدینه برو، و قبل از اینکه ما رسیدیم، این کارها را انجام بده.

از این روایت معتبره نمی‌شود گذشت؛ و باید این روایت را توجیه کرد؛ و گرنه قبر بعض علماء، بالای زمین است. توجیهی که می‌توان نمود این است که بگوئیم اینها قبور کفار بوده است؛ و مثل بتها، شعار کفر بوده است؛ لذا حضرت دستور به نابود نمودن آنها داده است. شاید منشأ أحوط مرحوم سیّد، این است که این روایت چون معتبره بوده است، شبهه وجوب دارد. لذا بهتر است که علم این روایت را به أهلش واگذار کنیم.

مکروه نهم: ساختن بناء بر قبر

التاسع: البناء عليه عدا قبور من ذكر و الظاهر عدم كراهة الدفن تحت البناء و السقف.

ساختن بناء بر روی قبر، مکروه است. که روایات بناء را خوانید. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تَبْنُوا عَلَى الْقُبُورِ وَ لَا تُصَوِّرُوا سُقُوفَ الْبُيُوتِ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كَرِهَ ذَلِكَ».[19]

منتهی مرحوم سیّد در اینجا، یک چیز دیگری را هم اضافه می‌کند. ظاهر روایات، جائی است که اول قبر باشد، و بعد از آن بناء ساخته شود؛ نه اینکه اوّل بناء باشد، و بعد از آن، شخصی را در آن دفن کنیم. که در صورت دوم، کراهت ندارد. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) عَنِ الْبِنَاءِ عَلَى الْقَبْرِ- وَ الْجُلُوسِ عَلَيْهِ هَلْ يَصْلُحُ- قَالَ لَا يَصْلُحُ الْبِنَاءُ عَلَيْهِ وَ لَا الْجُلُوسُ- وَ لَا تَجْصِيصُهُ وَ لَا تَطْيِينُهُ».[20] این روایت، شامل دفن تحت البناء نمی‌شود.


[5] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌1، صص: 446‌ - 445.
[7] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج‌3، ص‌185، أبواب الدفن، باب25، ح1، ط آل البیت.
[10] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج‌3، ص‌202، أبواب الدفن، باب36، ح1، ط آل البیت.
[18] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج‌3، ص‌208، أبواب الدفن، باب43، ح2، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo