< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

96/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خصوصیّات /غسل عید فطر و عید قربان /أغسال مستحبّی

خلاصه مباحث گذشته:

 

تکمیل غسل شبهای ماه رمضان

بحثی که دیروز اشاره کردیم در مورد وقت غسل لیالی شهر رمضان بود؛ که نسبت به آخر وقتش مرحوم سیّد کلامی نداشت؛ و نیازی هم به آن نبود؛ چون اینها آخر لیل را طلوع فجر می‌دانند. مشکله بر مبنای مرحوم خوئی بود که ایشان لیل را تا طلوع شمس می‌داند، ایشان می‌گویند ما دو چیز بیشتر نداریم، شب و روز، و بین الطلوعین جزء شب است. زوال را که حساب می‌کنند، از أوّل روز است؛ و نصف شب را هم از مغرب تا طلوع شمس حساب می‌کند. در چند مسأله قبل هم در بحث غسل جمعه، همین طور نتیجه گرفت. هم در نصف شب از غروب تا طلوع شمس حساب می‌کند، لذا نصف شب ایشان بیشتر می‌شود تا نصف مشهور؛ نصف شب مشهور یازده ساعت و ربع از زوال است، و ایشان دوازده ساعت است؛ چون بین الطلوعین را به شب اضافه می‌کند.

مرحوم خوئی در این مورد بحث نکرده است؛ ولی لازمه مبنایش این است که بگوید غسل لیالی تا طلوع شمس ادامه دارد. و لکن این حرف گفتنی نیست. همانطور که أیّام در أغسال یومیّه، به دلیل خاص از طلوع فجر شروع می‌شود؛ همان هم قرینه است که أغسال لیلیّه تا طلوع فجر پایان پیدا می‌کند. ایشان هم خیلی بعید است که بگوید وقت غسل لیالی رمضان تا طلوع شمس است. یکی از منبّهاتی که داریم بر اینکه یوم از طلوع فجر است؛ همین گونه روایات و روایات باب مِنَی است که یوم را بر طلوع فجر تطبیق کرده است.

ادامه بحث غسل عیدین

در روایات زیادی غسل عیدین، قرین غسل جمعه قرار گرفته است؛ و همان عنوان «واجب» که در مورد غسل جمعه آمده است، برای غسل عیدین هم آمده است. تا جائی که مرحوم سیّد فرموده حتی در بعض أخبار آمده است که اگر غسل روز عید را فراموش کرد و نماز خواند، غسل بکند و نماز را إعاده بکند.

خصوصیّت أوّل: استحباب غسل عیدین

اینکه مرحوم سیّد فرمود غسل عیدین مستحب است؛ اصل استحبابش در روایات متضافره وارد شده است؛ و اینکه واجب نیست، به این جهت است که در موثقه سماعه فرموده ﴿سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَ ا﴾.[1] و همچنین اجماع داریم که غسل عیدین واجب نیست؛ که اینها قرینه می‌شود بر اینکه در بعض روایت فرموده «غسل العیدین واجب» آن را به معنای ثابت بدانیم؛ نه به معنای وجوب اصطلاحی. همانطور که در بحث غسل جمعه می‌گفتیم مراد از «واجب» ثابت و مستحب مؤکّد است. اگر ادّعا نکنیم اصل واجب و وجب در روایات به معنای ثبوت است نه به معنای وجوب که یکی از أحکام خمسه است.

ما از این ظاهر، بخاطر موثقه سماعه که فرموده «لا اُحبُّ ترکها» رفع ید می‌کنیم. ﴿مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ- إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ- وَ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الِاسْتِحَاضَةِ وَاجِبٌ- إِذَا احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ فَجَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- إِلَى أَنْ قَالَ وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَوْلُودِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمُحْرِمِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ يَوْمِ عَرَفَةَ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الزِّيَارَةِ وَاجِبٌ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ- وَ غُسْلُ دُخُولِ الْبَيْتِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ دُخُولِ الْحَرَمِ يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا تَدْخُلَهُ إِلَّا بِغُسْلٍ- وَ غُسْلُ الْمُبَاهَلَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الِاسْتِسْقَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُسْتَحَبٌّ- وَ غُسْلُ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ- وَ غُسْلُ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ لَا تَتْرُكْهَا- لِأَنَّهُ يُرْجَى فِي إِحْدَاهُنَّ لَيْلَةُ الْقَدْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْفِطْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْأَضْحَى سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَا- وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ يُسْتَحَبّ ُ﴾.[2]

مرحوم سیّد روایت قاسم بن الولید را آورده است. ﴿مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْأَضْحَى فَقَالَ وَاجِبٌ إِلَّا بِمِنًى﴾.[3] در منی چون یک مقدار زحمت است، وجوب ندارد. از نظر سندی، ما نتوانستیم وثاقت قاسم بن الولید را ثابت بکنیم. مرحوم خوئی هم فرموده وثاقتش ثابت نیست. و اگر سندش تام بود، می‌گوئیم واجب به معنای ثبوت مؤکّد است.

اما بقیّه روایات که بعضی به آنها برای استحباب غسل عیدین استدلال کرده‌اند؛ یکی از آنها صحیحه علی بن یقطین است. ﴿مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) عَنِ الْغُسْلِ فِي الْجُمُعَةِ- وَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ قَالَ سُنَّةٌ وَ لَيْسَ بِفَرِيضَة ٍ﴾.[4]

ذهن ما این بود که این جمله «سُنَّةٌ وَ لَيْسَ بِفَرِيضَةٍ» می‌خواهد استحباب را بیان بکند. مرحوم خوئی فرموده این جمله، مجمل است؛ چون این جمله می‌خواهد بگوید که ما فرض الله نیست؛ و ما سنّه النّبی است. که ما در این فرمایش مرحوم خوئی اشکال کردیم.

مرحوم سیّد به موثقه عمار هم استدلال می‌کند. ﴿وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى أَنْ يَغْتَسِلَ- يَوْمَ الْعِيدِ حَتَّى صَلَّى قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ- فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُه ُ﴾.[5]

ظاهر این روایت وجوب است، منتهی ما بخاطر موثقه سماعه و اجماع و تسالم از این ظهور رفع ید می‌کنیم؛ و می‌گوئیم مستحب است، منتهی مستحب مؤکّد است.

حاصل الکلام غسل جمعه مستحب است، بخاطر اجماع و موثقه سماعه. و اینکه در بعض روایات کلمه «واجب» آمده است؛ به این بیانات از آن رفع ید می‌کنیم. و اینکه مؤکّد است، چون در بعض روایات دارد که نماز را إعاده بکن؛ و همچنین به جهت کلمه «واجب» که در خبر آمده است. که مرحوم سیّد هر دو را آورده است. «و في خبر آخر عن غسل الأضحى فقال (علیه السلام): واجب إلا بمنى. و هو منزل على تأكد الاستحباب لصراحة جملة من الأخبار في عدم وجوبه».[6] مراد از «جملة من الأخبار»، یکی موثقه عمار و دیگری روایت علی بن یقطین است.

خصوصیّت دوم: وقت غسل عیدین

مرحوم سیّد فرموده وقت غسل بعد از طلوع فجر تا زوال است؛ و احتمال هم هست وقت آن تا غروب باشد. مرحوم سیّد در دلیل إلی الغروب، گیر داشته است. ولی چون این احتمال وجود دارد، فرموده أولی این است که اگر بعد از زوال بیاورد، نیّت ورود نکند. «و وقته بعد الفجر إلى الزوال و يحتمل إلى الغروب و الأولى عدم نية الورود إذا أتى به بعد الزوال». اینکه مبدأش طلوع فجر است، درست است؛ قبل از طلوع فجر دلیلی نداریم. ظاهر «غسل یوم العیدین»، این است که مال یوم است؛ و یوم قطعاً قبل از طلوع فجر را نمی‌گیرد.

آنهائی که می‌گویند یوم از طلوع فجر شروع می‌شود، نیاز به دلیل ندارد؛ چون مبدأ یوم را طلوع فجر می‌دانند.

اما مثل مرحوم خوئی[7] که می‌گوید یوم از طلوع شمس شروع می‌شود، می‌گوید ما به این روایات استدلال نمی‌کنیم؛ بلکه به صحیحه زراره استدلال می‌کنیم. ﴿قَدْ تَقَدَّمَ فِي حَدِيثِ زُرَارَةَ قَالَ: إِذَا اغْتَسَلْتَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- أَجْزَأَكَ غُسْلُكَ ذَلِكَ لِلْجَنَابَةِ وَ الْجُمُعَةِ وَ عَرَفَةَ- وَ النَّحْرِ وَ الْحَلْقِ وَ الذَّبْحِ وَ الزِّيَارَةِ- فَإِذَا اجْتَمَعَتْ عَلَيْكَ حُقُوقٌ أَجْزَأَكَ عَنْهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ- قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ كَذَلِكَ الْمَرْأَةُ- يُجْزِيهَا غُسْلٌ وَاحِدٌ لِجَنَابَتِهَا وَ إِحْرَامِهَا- وَ جُمُعَتِهَا وَ غُسْلِهَا مِنْ حَيْضِهَا وَ عِيدِهَا﴾.[8]

یکی از این غسل‌هائی که در این روایت آمده است، غسل نحر است؛ که مراد غسل روز عید قربان است. و قطعاً از جهت مبدأ فرقی بین غسل روز عید قربان و عید فطر نیست.

این فرمایش مرحوم خوئی، خوب است؛ ولی ما نیازی به این نداریم. حضرت در این روایت، ترتیب را مراعات کرده است. عرفه، حلق، ذبح (غسل أفعال، ذبح أعم از ذبح و نحر است)، زیارت. و نحر هم یوم العید الأضحی می‌شود. استنباط مرحوم خوئی درست است؛ ولی نیازی به آن نداریم.

در یک روایت فرموده که قبل از فجر مجزی نیست. ﴿مَنِ اغْتَسَلَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ قَدِ اسْتَحَمَّ قَبْلَ ذَلِكَ- ثُمَّ أَحْرَمَ مِنْ يَوْمِهِ أَجْزَأَهُ غُسْلُهُ ﴾.[9] و همچنین در روایت عبد الله بن حسن همین مطلب را فرموده است. ﴿عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ يُجْزِيهِ أَنْ يَغْتَسِلَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- هَلْ يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِ‌ الْعِيدَيْنِ- قَالَ إِنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْفِطْرِ- وَ الْأَضْحَى قَبْلَ الْفَجْرِ لَمْ يُجْزِهِ- وَ إِنِ اغْتَسَلَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَجْزَأَه ُ﴾.[10]

مرحوم خوئی می‌گوید عبد الله بن حسن توثیق ندارد. ولی ما از باب اینکه قرب الأسناد روایات زیادی را از او نقل کرده است؛ و کثرت روایت دارد، می‌گوئیم لا بأس به.

اما منتهای غسل عیدین، مرحوم سیّد فرموده أولی این است که غسل را قبل از نماز عید بیاورد. «كما أن الأولى إتيانه قبل صلاة العيد لتكون مع الغسل». از اینکه در موثقه عمار فرموده «یغتسل و یعید الصلاة» استفاده می‌شود که خوب است که نماز را با غسل بخواند. ﴿وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى أَنْ يَغْتَسِلَ- يَوْمَ الْعِيدِ حَتَّى صَلَّى قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ- فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ ﴾.[11]

خصوصیّت سوم: مستحبات غسل عیدین

و يستحب في غسل عيد الفطر أن يكون في نهر و مع عدمه أن يباشر بنفسه الاستقاء بتخشع و أن يغتسل تحت الظلال أو تحت حائط و يبالغ في التستر: و أن يقول عند إرادته اللهم إيمانا بك و تصديقا بكتابك و اتباع سنة نبيك ثمَّ يقول بسم الله و يغتسل: و يقول بعد الغسل اللهم اجعله كفارة لذنوبي و طهورا لديني و طهر ديني اللهم أذهب عني الدنس.

مستحب است که غسل عید فطر را در نهر انجام بدهد. و در صورتی که نهری وجود نداشته باشد، مستحب است که خودش با تخشّع از چاه آب بکشد؛ و مستحب است که زیر سایبان غسل بکند. به دلیل روایتی که ابن طاووس نقل کرده است؛ که با ضمّ اخبار من بلغ، استحبابش درست می‌شود.

در روایت فقط برای غسل یوم الفطر آمده است؛ ولی آیا می‌شود آن را به غسل أضحی هم سرایت داد. مرحوم سیّد چون اطمینان ندارد، فرموده لکن لا بقصد الورود. «و الأولى أعمال هذه الآداب في غسل يوم الأضحى أيضا لكن لا بقصد الورود لاختصاص النص بالفطر و كذا يستحب الغسل في ليلة الفطر و وقته من أولها إلى الفجر و الأولى‌ إتيانه أول الليل‌ و في بعض الأخبار: إذا غربت الشمس فاغتسل‌ و الأولى إتيانه ليلة الأضحى أيضا لا بقصد الورود لاختصاص النص بليلة الفطر.[12]

مرحوم صاحب جواهر برای منتهای غسل، دو قول نقل کرده است؛ قول أوّل اینکه وقتش تا آخر غروب باشد. و قول دوم اینکه تا زمان نماز ادامه داشته باشد. و ادلّه‌ای که برای قول دوم باشد را آورده است، و در آنها مناقشه کرده است. بعد گفته زمانش تا غروب ادامه دارد.

دلیل قائلین به إلی الغروب، اطلاق یوم العید است؛ که شامل قبل از صلات و بعد از صلات می‌شود. در مقابل گفته‌اند که احتمال هست که آخر وقت، عند الزوال باشد؛ ولی قائل ندارد. وجه این احتمال هم روایتی است که مرحوم صاحب جواهر[13] برای ردّ کسانی که عند الصلات گفته‌اند؛ آورده است. صحیحه عبد الله بن سنان: ﴿وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَ الْفِطْرِ- وَ يَوْمَ الْأَضْحَى وَ يَوْمَ عَرَفَةَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ- وَ مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً وَ حِينَ يُحْرِمُ- وَ عِنْدَ دُخُولِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ وَ دُخُولِ الْكَعْبَةِ- وَ غُسْلُ الزِّيَارَةِ وَ الثَّلَاثِ اللَّيَالِي فِي شَهْرِ رَمَضَان َ﴾.[14] بنا بر این احتمال که عبارت «عند زوال الشمس» به همه موارد بخورد.

و لکن جواب واضح است؛ و نمی‌دانیم چه جور شده که صاحب جواهر جمله «عند زوال الشمس» را به همه زده است. چون عند زوال الشمس مال عرفه است؛ که می‌خواهد از زوال وقوف بکند.

روایتی دیگری که احتمال زوال را تقویت می‌کند؛ موثقه عمار است. ﴿وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى أَنْ يَغْتَسِلَ- يَوْمَ الْعِيدِ حَتَّى صَلَّى قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ- فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُه ُ﴾.[15]

با توجه به اینکه آخر وقت صلات عید، زوال است؛ پس منظور از «فی وقت» تا زوال است. گفته‌اند این روایت هم دلالت دارد که آخر وقت غسل یوم العید، زوال است؛ چون حضرت فرمود اگر وقت نماز گذشت، غسلش هم مرتفع است. و گفته‌اند منتهای وقت همان زوال است.

و لکن انصاف این است که نمی‌شود از این عبارت، این را استفاده کرد. مراد از «جازت صلاته» یعنی جای تکرار صلات ندارد؛ اما اینکه غسل ندارد، از آن ساکت است. گرچه إشعار دارد؛ ولی ظهور ندارد.


[7] موسوعة الامام الخویی، ابوالقاسم خویی، ج10، ص42. (و الصحيح أن يستدل على مشروعيته فيما بين الطلوعين بصحيحة زرارة المشتملة على أن المكلف لو اغتسل بعد طلوع الفجر للجمعة و عرفة و الزيارة و النحر أجزأه ذلك و أنه إذا اجتمعت عليه حقوق كثيرة و اغتسل غسلًا واحداً أجزأه عن الجميع فإنها مصرحة بكفاية الغسل بعد طلوع الفجر، فان غسل النحر هو غسل يوم الأضحى و حيث إنه لا تفصيل بين عيدي الأضحى و الفطر فيحكم بذلك على أن مبدأ الغسل في العيدين هو طلوع الفجر).
[9] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج12، ص329، ابواب أبواب الإحرام، باب9، ح5، ط آل البيت.. «وَ عَنْهُ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ كِلَيْهِمَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ قَدِ اسْتَحَمَّ قَبْلَ ذَلِكَ- ثُمَّ أَحْرَمَ مِنْ يَوْمِهِ أَجْزَأَهُ غُسْلُهُ- وَ إِنِ اغْتَسَلَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ- ثُمَّ أَحْرَمَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ أَجْزَأَهُ غُسْلُهُ»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo