< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی ادله اذن عام برای منصب نماز جمعه /نماز جمعه /صلات

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در این بود که با فرض اینکه امامت جمعه نیاز به اذن داشته باشد آیا دلیلی بر اذن امام علیه السلام برای امامت جمعه در زمان غیبت وجود دارد یا خیر؟ محقق بروجردی 11 روایت را در این باب ذکر کرده است و استدلال آن ها را متعرض شده است و از همه ی آن ها هم جواب داده است. استاد به بیان سه روایت مهم از آن ها که شیخ طوسی رحمه الله نیز ذکر کرده اند پرداختند.

 

1ادله دال بر اذن عام از جانب امام معصوم برای زمان غیبت

محقق بروجردی 11 روایت را در این باب ذکر کرده است و استدلال آن ها را متعرض شده است و از همه ی آن ها هم جواب داده است[1] .

از آنجایی که کثیری از این روایات دلالتی بر مطلب ندارند ما هم آن ها را بیان نمی کنیم؛ مانند روایاتی که بیانگر عدد هستند و اصلا متعرض اذن نیستند[2] ، یا روایاتی که می گویند قنوت در جمعه در رکعت اولی است و در ظهر در رکعت ثانیه است[3] ، این ها ارتباطی به اذن ندارند. برخی از این ها را نمی دانم به چه دلیل ایشان تطویل کرده است و ذکر کرده است؟! جمله ای از این روایات هیچ ارتباطی به داستان نصب و اذن ندارد. عمده ی این روایاتی که ایشان متعرض شده است و جا دارد که بگوییم از این روایات استظهار می شود حدود 5 روایت است و مهم ترین آن ها همان سه روایتی است که شیخ طوسی ذکر کرده است.

1.1عمده روایات دال بر مطلب

أخبار قُری که مرحوم خویی نیز آورده است. برخی از اخباری که بیانگر نماز جمعه خواندن در قریه ها هستند، اذن عام را استفاده کرده اند. محقق خویی رحمه الله به این روایات تمسک کرده اند. ایشان می گوید اذن و نصب لازم است و در این شکی نیست، لکن صدور اذن عام را در این اخبار قری محقق می دانند. ایشان چند تا تصریح می کند که این اخبار اذن عام را برای همه ی مومنین می رسانند[4] .

حدیث اول صحیحه محمد بن مسلم بود که در جلسه ی گذشته خوانده شد:

«.«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أُنَاسٍ فِي قَرْيَةٍ- هَلْ يُصَلُّونَ الْجُمُعَةَ جَمَاعَةً- قَالَ نَعَمْ وَ يُصَلُّونَ أَرْبَعاً إِذَا لَمْ يَكُنْ مَنْ يَخْطُبُ»[5] .

در قریه وقتی نماز جمعه می خوانند معلوم است که امام معصوم یا منصوب از جانب ایشان ندارند، بنابراین این دلیلی است بر اینکه اذن دارند بخوانند.

روایت دوم نیز روایت فضل بن عبدالملک بود که خوانده شد:

«.«وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ‌ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا كَانَ قَوْمٌ فِي قَرْيَةٍ صَلَّوُا الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ- فَإِنْ كَانَ لَهُمْ مَنْ يَخْطُبُ بِهِمْ جَمَّعُوا- إِذَا كَانُوا خَمْسَ نَفَرٍ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَكْعَتَيْنِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ»[6] .

این روایت بر خلاف روایت قبلی اول نماز ظهر را می گوید، و گفته شده است که این روایت دال بر اذن است.

تکرار می کنیم بر فرض اینکه بگوییم امامت جمعه منصب است و نیاز به اذن دارد کما هو الحق، باید بررسی کنیم که این روایات اذن عام را می رساند یا خیر؟! شهید ثانی اصلا اذن را شرط نمی داند[7] . ما بعد از قبول اعتبار اذن به بررسی روایات می پردازیم و می خواهیم بدانیم این روایات می توانند اذن عام را برسانند یا خیر؟!

سائل سوال می کند که در روستا مردم بخواهند در روز جمعه نماز بخوانند چه کنند؟ امام جواب می دهند که اگر امام دارند که بتواند برای آن ها خطبه بخواند، نماز جمعه بخواند.

روایت سوم روایت ابن بکیر است:

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْمٍ- فِي قَرْيَةٍ لَيْسَ لَهُمْ مَنْ يُجَمِّعُ بِهِمْ- أَ يُصَلُّونَ الظُّهْرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي جَمَاعَةٍ- قَالَ نَعَمْ إِذَا لَمْ يَخَافُوا»[8] .

سند این روایت تمام است. صفوان از اجلاء اصحاب است و عبدالله بن بکیر نیز از نسل زراره است، گرچه فطحی است لکن روایت موثقه می شود و قابل اعتماد است. معنای «ایصلون الظهر فی جماعۀ» یعنی نماز جمعه بخوانند.

1.2مناقشات محقق بروجردی

این ها روایاتی بود که برای اذن عام قائم شده بود و محقق خویی نیز دلالت آن ها را بر اذن عام تمام دانسته اند. محقق بروجردی دو اشکال در این سه روایت دارد[9] :

1.2.1اشکال اول: عدم بیان حکم نماز جمعه

اشکال اول ایشان این است که معلوم نیست این روایات در مقام بیان نماز جمعه باشند، بلکه شاید نماز ظهر در روز جمعه را ذکر می کنند. در روایت ابن بکیر دارد که اگر نمی ترسند عیبی ندارد که جماعت بخوانند. ایشان می گوید کسی اشکال نکند که اگر مراد نماز جماعت در روز جمعه است، لم یخافوا چه معنایی دارد؟ زیرا در جواب می گوییم اتفاقا این محل اختلاف بین اهل سنت است؛ چرا که برخی از اهل سنت جماعت خواندن ظهر در روز جمعه را جایز نمی دانند. ایشان از برخی از علمای اهل سنت نقل کرده اند که آن ها جایز نمی دانستند[10] . لذا حضرت در روایت فرموده اند که اگر نمی ترسند اشکالی ندارد که جماعت بخوانند.

اشکال شده است که برفرض که این روایات مربوط به نماز ظهر باشد، لکن در ذیل صحیحه محمد بن مسلم آمده است که «یصلون اربعا اذا لم یکن من یخطب»، مفهومش این است که اگر کسی که خطبه می خواند وجود داشته باشد جمعه بخواند، ایشان در جواب می فرماید درست است که مفهوم این روایات نماز جمعه را می رساند، لکن فرض عدم نصب را نمی گیرد. من یخطب یعنی امامی که از جانب امام نصب شده باشد و خطبه بخواند. امام یخطب شامل همه نیست بلکه خصوصا به لحاظ زمان صدور روایات، جوّ جامعه طوری بوده است که من یخطب را نصب می کردند لذا ارتباطی به عدم نصب ندارد.

1.2.2اشکال دوم: مراد از امام یخطب

از همین جواب ایشان به مستشکل روشن شد که اشکال دیگر ایشان این است که مراد از امام یخطب در روایات امام جمعه است که از جانب معصوم نصب شده باشد.

1.2.2.1مناقشه در اشکال اول

در ذهن ما این است که کلام ایشان مبنی بر عدم ارتباط این روایات به نماز جمعه، ناتمام است. ظاهر این روایات و اصطلاح آن ها می رساند که یصلون جماعۀ یعنی جمعه را بخوانند. زیرا جماعت مقوم نماز جمعه هستند. این طور تعبیرات، کنایه از نماز جمعه خواندن است. در اصطلاح روایات نماز جمعه را مقسم قرار داده اند، اگر خطیب داشتند دو رکعت بخوانند و اگر نداشتند چهار رکعتی بخوانند. هل یصلون الجمعه، یعنی نماز روز جمعه را اینگونه بخوانند. اصلا سوال این است که در ظهر جمعه نماز جمعه بخوانند یا ظهر بخوانند؟! حضرت فرمودند اگر خطیب دارند جمعه بخوانند. در چندین روایت این اصطلاح آمده است که هل یصلون الجماعۀ به معنای نماز جمعه خواندن در روز جمعه است. اینکه امام فرموده است اگر امام خطیب ندارند، چهار رکعتی بخوانند در مقابل نماز جمعه ذکر شده است. اگر قرار بود قبلی هم نماز ظهر باشد، دیگر نیازی به بیان اینکه چهار رکعتی بخوانند نبود.

اشکال: در برخی از نسخ واو نیامده است لذا قرینه ی مقابله درست کردن درست نیست.

جواب: اصلا نیازی به واو نیست. سخن ما این است که اصلا نیازی به اینکه چهار رکعتی بخوانند دیگر نبود، همین که چهار رکعت خواندن را مطرح کرده است معلوم می شود در مقابلش نماز جمعه مراد است که دو رکعتی است.

روایات دیگر نیز آمده است که «صلوا الجمعه اربع»؛ یعنی نمازی که در روز جمعه خوانده می شود که دو رکعت آن می شود نماز جمعه اصطلاحی و چهار رکعتی آن می شود نماز ظهر؛ نماز جمعه مقسم است.

بنابراین در ذهن ما این است که روایات بیانگر نماز جمعه نیز هستند. در موثقه ابن بکیر آمده است یصلون الظهر یوم الجمعه فی جماعۀ یعنی نماز جمعه بر گزار کنند. اصطلاح روایات چنین است. این تعبیرات کنایه از خواندن نماز جمعه است. اینکه ایشان فرمود که لم یخافوا به خاطر فتوای برخی از اهل سنت در مورد نماز جماعت خواندن در روز جمعه است، بسیار بعید است. مناسبت بر این است که مربوط به نماز جمعه است که موجب حساسیت مخالفین نیز می شده است. گرچه احتمال آن نیز می رود ولی معنای عرفی اش همین است که ما عرض می کنیم. اینکه ایشان این اخبار را حمل بر نماز ظهر کرده است، می گوییم ما اینگونه برداشت معنا را بعید می دانیم. مضافا بر اینکه سابقین مثل شیخ طوسی اینگونه فهمیده اند.

1.2.2.2تمامیت اشکال دوم

لکن جواب دوم ایشان درست است که از این روایات، اینکه محقق خویی اذن عام را استفاده کرده است، صحیح نیست. ما نمی توانیم از این روایات اذن عام بفهمیم. این روایات تفصیل می دهند بین اینکه امامی باشد که خطبه بخواند، یا امامی نباشد که نماز ظهر بخواند. شاید مراد از امام یخطب یعنی کسی که از جانب معصوم نصب شده باشد، لذا دیگر ظهوری در اذن عام نخواهد داشت. ظهور این روایات در صحت و برقرار کردن نماز جمعه است، به قرینه ی ذیل یک قیدی دارد که باید امام یخطب دارد و همینکه احتمال دهیم که مراز از امام یخطب امام منصوب باشد، استدلال طرف مقابل خدشه دار می شود. لذا جواب دومی را که ایشان داده است جواب متینی است و ما فرمایش محقق خویی را قبول نداریم که از این سه روایت اذن عام استفاده کرده اند.

اشکال نشود که روایت سوم امام یخطب نیامده است، زیرا حتی اگر نباشد نیز باز قائل به عدم دلالت بر اذن عام می شویم؛ زیرا همانطور که محقق بروجردی نیز اشاره کرده اند، سوال از این جهت است که داستان قریه را مطرح کنند. زیرا در زمان امام علیه السلام یک قولی این بوده است که قریه نماز جمعه ندارد. ابو حنیفه قائل بود که اصلا نماز جمعه خواندن در روستا ها مشروع نیست[11] . امام خواستند این شبهه را برطرف کنند که اگر شرایط آن باشد مشروع است. لکن در صدد بیان شرایط آن نبوده اند. این سه روایت عمده روایت این مسئله بود.

1.3روایات دیگر

روایاتی دیگر نیز محقق بروجردی ذکر کرده اند:

باب 5 حدیث سه:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ عَلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ- حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ نَأْتِيَهُ- فَقُلْتُ نَغْدُو عَلَيْكَ فَقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُمْ.»[12] .

سند این روایت تمام است. آنقدر حضرت تاکید کردند که گمان کردم می خواهد بگوید بیایید با هم نماز جمعه بخوانیم. عرض کردم که بیاییم نماز جمعه بخوانیم؟! فرمودند خیر؛ این مطلب را برای شما گفتم.

گفته شده است همین که امام علیه السلام خیلی سفارش می کنند که خودتان نماز جمعه بخوانید اذن عام است. زراره نیز خصوصیت ندارد و این اذن جمیع مومنین را شامل می شود. همین که در زمانی که مبسوط الید نیستند فرموده اند که خودتان بخوانید، معلوم می شود اذن داده اند.

1.3.1مناقشه محقق بروجردی

محقق بروجردی چندین احتمال در مورد این روایت مطرح کرده اند. یک احتمال اذن عام است، احتمال دیگر این است که امام تنها به زراره اذن داده باشد. شاید هم زراره و امثال او را ترغیب می کند که در همین نماز جمعه ای که برگزار می شود شرکت کنید. بنابراین دلالت آن در اذن عام واضح و روشن نیست. همین که چندین احتمال دیگر در این روایت مطرح باشد، مانع استدلال خواهد شد. احتمال دارد که ترغیب به شرکت در نماز جمعه ی آن ها باشد همانطور که روایاتی مبنی بر اجزاء نماز های جماعت آن ها وارد شده است.

خلاصه این که این روایت نیز دلالت بر اذن عام نمی کند. محقق بروجردی در مورد این روایت به درستی فرموده اند که دال بر اذن عام نیست.

روایت دیگر نیز چنین است:

«بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ: مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ - قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ- قَالَ صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ»[13] .

البته در عبدالملک کلامی است لکن ما اشکالی در آن نمی بینیم لذا روایت معتبره است.

اصحاب ائمه نماز جمعه شرکت نمی کردند، لا اقل این است که مدام شرکت نمی کردند. آن ها مثل اهل سنت ملتزم به خواندن نماز جمعه نبودند. حضرت می فرمایند تو فریضه ای از فرایض الهی را انجام نداده اید. سوال می کند که چه کار کنم؟ حضرت می فرمایند «صلوا جماعۀ». مراد از این جمله نماز جمعه است. زیرا قطعا او نماز جماعت معمولی را شرکت می کرده است. یعنی صلاۀ الجمعۀ. این یعنی یا از خود امام است یا از راوی که از راوی هم باشد مضر دلالت نیست. گفته شده است این روایت اذن عام دارد.

لکن باز هم احتمال می رود که این روایت تنها اذن به راوی داده باشد و دلالت بر اذن عام ندارد.

اما روایت بعدی صحیحه صدوق است که سند صدوق به زراره تمام است.

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى سَبْعَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- وَ لَا جُمُعَةَ لِأَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أَحَدُهُمُ الْإِمَامُ- فَإِذَا اجْتَمَعَ سَبْعَةٌ وَ لَمْ يَخَافُوا- أَمَّهُمْ بَعْضُهُمْ وَ خَطَبَهُمْ»[14] .

این همان روایت صدوق است که قبلا در ادله ی عدم اذن[15] متعرض شدیم و محقق بروجردی می فرمود که جمله ی «فاذا اجتمع ...»ممکن است برای صدوق باشد و روایت بودن آن ثابت نیست.

1.4مختار استاد

محصل کلام اینکه استفاده ی اذن عام از این روایات مشکل است.

یک روایت مانده بود که باید عرض کنم. در برخی از روایات مطلبی وارد شده است که دال بر اذن عام نیست. روایت بیانگر این مطلب است که خیلی بد است که شخصی شیعه باشد و یک نماز جمعه نخوانده باشد یا متعه نکرده باشد.

« رَوَى ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنِّي لَأُحِبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ لَا يَخْرُجَ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَتَمَتَّعَ وَ لَوْ مَرَّةً- وَ أَنْ يُصَلِّيَ الْجُمُعَةَ فِي جَمَاعَةٍ»[16]

به نظر ما این ها دال بر این است که مستحب موکد و افضل است. یعنی اینچنین شخصی، یک افضلی را ترک کرده است. این تعبیرات با وجوب تعیینی و عینی نمی سازد. تنها می رساند که بد است شیعه ای هیچ کدام از این دو عمل را انجام نداده باشد.

محقق بروجردی فرموده است هیچ راه دیگری بر اذن عام وجود ندارد لکن در ادامه خواهد آمد که به نظر ما می شود اذن عام را از طریق دیگری ثابت کرد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 


[1] .تبیان الصلاه، ج1، ص88.
[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص311، أبواب صلات الجمعه، باب5، ح5، ط آل البيت..« مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى سَبْعَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- وَ لَا تَجِبُ عَلَى أَقَلَّ مِنْهُمْ الْإِمَامُ وَ قَاضِيهِ- وَ الْمُدَّعِي حَقّاً وَ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ الشَّاهِدَانِ- وَ الَّذِي يَضْرِبُ الْحُدُودَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ»
[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص313، أبواب صلات الجمعه، باب6، ح6، ط آل البيت..« عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقُنُوتِ فِي الْجُمُعَةِ إِلَى أَنْ قَالَ- قَالَ إِنَّمَا صَلَاةُ الْجُمُعَةِ مَعَ الْإِمَامِ رَكْعَتَانِ- فَمَنْ صَلَّى مَعَ غَيْرِ إِمَامٍ وَحْدَهُ- فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بِمَنْزِلَةِ الظُّهْرِ»
[10] .همان « إن المسألة كانت مختلفا فيها بينهم: فقال الشافعي:يجوز لمن فاتت الجمعة أن يأتي بالظهر جماعة، لما دلّ على استحباب الجماعة مطلقا و لأنّه صلّى ابن مسعود بعلقمة و الأسود لما فاتته الجمعة، و اختار أبو حنيفة و مالك كراهة الاجتماع فيها، و فصل أحمد بين المسجد الذي أقيم فيه الجمعة و غيره فكرها في ذلك المسجد. و كان فتوى أبي حنيفة و مالك شائعة بينهم، فكان الإتيان بها جماعة مظنة للخوف».
[15] .البته استاد این روایت را در بحث اثبات مشروعیت بررسی کردند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo