< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: انتهای وقت نماز جمعه /نماز جمعه /صلات

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان اقوال در مورد انتهای وقت نماز جمعه و ادله ی هر یک از آنها پرداختند. کلام محقق خویی را مبنی بر رسیدن سایه به اندازه ی ذی الظل مطرح کردند و سپس بعد از بیان ادله اشاره بدین نکته کردند که اگر کسی نتواند از ادله انتهای وقت را برداشت کند نوبت به اصل عملی می رسد. در این جلسه اصل عملی در مسئله بررسی شده است.

1اصل عملی در مسئله انتهای وقت نماز جمعه

بعد از بررسی اقوال در مسئله که چهار قول مطرح شده بود و بررسی ادله ی آنها، در صورت تمام نبودن ادله، نوبت به اصل عملی می رسد. اگر دلیل تمام نشد و شک کردیم که آخر وقت نماز جمعه چه زمانی است؟! آیا تا آخر وقت ظهر ادامه دارد یا زمانی دیگر است چه باید بکنیم؟ محقق حکیم رحمه الله که قائل به قصور ادله است، اصل عملی در مسئله را مطرح کرده است[1] . توضیح اینکه:

اگر عامی داشتیم که آن عام در برهه ای از زمان تخصیص خورد و این مخصص ما به دلیل اجمال، نسبت به برهه ی ثانی ساکت بود، آیا در برهه ی ثانی که این دلیل خاص ساکت است و اجمال دارد، به عموم عام مراجعه می کنیم یا اینکه مرجع ما استصحاب حکم خاص است؟ همان مثال معروف که مرحوم آخوند نیز مطرح کرده است که اوفوا بالعقود یک عام است که به خیار غبن تخصیص خورده است. این دلیل خیار غبن اجمال دارد که آیا فورا حق خیار ثابت است یا اینکه به صورت مستمرا خیار دارد؟! قدر متیقن آن فوریت خیار است، بنابراین اوفوا بالعقود در مورد مغبون شدن مشتری یا بایع قطعا در برهه ای از زمان که اولین زمان ممکن است تخصیص خورده است، بعد از اول زمان ممکن، شک است که آیا هنوز خیار باقی است یا خیر؟! دلیل خیار نیز مجمل بود، آیا باید در اینجا حکم خاص را استصحاب کرد یا اینکه به دلیل اوفوا بالعقود مراجعه کرد؟![2]

1.1کلام محقق حکیم

برخی تفصیل داده اند[3] بین اینکه مخصص اول باشد یا وسط باشد که کاری به این نظریه نداریم. محقق حکیم رحمه الله فرموده است بعد از اینکه ادله در بحث انتهای وقت نماز جمعه قاصر بود، عموماتی داشتیم که بیانگر وقت هفده رکعت بود و ظهر جمعه را نیز شامل می شد، دلیل نماز جمعه آمد گفت این چهار رکعت در خصوص ظهر جمعه واجب نیست بلکه دو رکعت به عنوان نماز جمعه وا جب است. فرض این است که دلیل خاص ما قاصر است. نمی دانیم اینکه می گوید الا یوم الجمعه مرادش این است که تا غروب وقت دارد که بدل از ظهر جمعه را بخواند یا اینکه فقط به اندازه ی ظل یا قدمین تخصیص خورده است؟ نسبت به مقدار متیقن از عموم رفع ید می کنیم و می گوییم که چهار رکعت تخصیص خورده است و تبدیل به دو رکعت شده است. فرض بحث جایی است که نماز جمعه مشروع شده است. قدر متیقن آن زمانی است که عادتا برای نماز جمعه لازم است. به خاطر اینکه در اراده ی معتاد نیاز به بیان نداریم. اگر گفتند این فعل را زود انجام بده در این وقت، اگر بخواهد مرادش زود به مقدار معتاد باشد نیاز به اقامه ی قرینه نیست زیرا لفظ انصراف به مقدار معتاد دارد. برخلاف عادت حرکت کردن قرینه و مئونه می خواهد.

بنابراین قدر متیقن تخصیص خورده از عام چهار رکعت، مقدار زمانی است که به مقدار معتاد و متعارف بتوانند نماز جمعه را بخوانند. نسبت به مقدار زائد بر آن شک داریم. گفته نشود که قدر متیقن را باید از اقوال به دست آوریم، زیرا اقوال قیمتی ندارد. آنچه مهم است واقع است. در واقع یک قدر متیقن بیشتر نداریم که آن همان مقدار زمانی است که به مقدار متعارف نماز جمعه خوانده می شود.

محقق حکیم رحمه الله فرموده است در دوران امر بین رجوع به عام سابق یا استصحاب حکم مخصص، اختلاف واقع شده است و نظر ما این است که باید به عام رجوع کرد[4] . این قول مطابق قول قائلین به ضیق وقت مانند ابوالصلاح حلبی می شود. عمومات گفته بود چهار رکعت را باید تا غروب بخوانید، مخصصی نسبت بدان واقع شد که دو رکعت جمعه نیز بخوانید کافی است. این مخصص نسبت به مقدار متیقنی تخصیص زده بود، محقق حکیم قائل است که باید نسبت به مقدار زائد از آن به همان عام قبلی مراجعه کرد. برخلاف کسانی که استصحاب حکم مخصص را بیان می کنند که طبق نظر ایشان شخص می تواند تا هر جایی که شک دارد، نماز جمعه را بخواند مثلا اگر کسی تا غروب جمعه شک دارد می تواند تا همان وقت نماز جمعه را بخواند. رجوع به عموم عام این است که باید بعد از مقدار وقت متیقن، اگر نماز جمعه نخوانده بود، نماز چهار رکعتی خود را که با عام واجب شده بود را به جا آورد.

1.2کلام محقق خویی

محقق خویی رحمه الله به بیان محقق حکیم اشکال کرده اند و فرموده اند که محل کلام داخل در آن بحث اصولی نیست. آن بحث اصولی در جایی است که دلیل خاص قاصر باشد؛ مانند همان خیار غبن که دلیل آن سیره است و به دلیل لبی بودن، قاصر است. اما اگر دلیل خاص اطلاق داشت و اجمالی نداشت کما هو فی المقام، دیگر جایی برای آن بحث اصولی باقی نمی ماند. همانطور که خود خاص مقدم بر عام است، اطلاق خاص نیز مقدم بر عام است. لذا در صورت اطلاق داشتن دلیل خاص کما هو فی المقام، نوبت به عموم عام نمی رسد. آنچه در مقام اجمال داشت، روایات محدده بود، اما مطلقاتی که راجع به نماز جمعه رسیده است با هیچ اشکالی مواجه نبودند. اطلاقات وارده در نماز جمعه به صورت مطلق می گویند نماز جمعه را به جا آور؛ چه اینکه اول وقت باشد چه وسط وقت و یا آخر وقت.[5]

گفته نشود که وجود روایات محدده دال بر عدم اطلاق روایات نماز جمعه است؛ زیرا ذر گذشته نیز عرض کردیم که شاید آن روایات وقت فضیلت را می گویند. به همین دلیل نمی توانند مانع اطلاقات روایات نماز جمعه شوند. بنابراین فرمایش محقق خویی رحمه الله تمام و متین است. نمی دانیم چرا محقق حکیم رحمه الله چنین فرمایشی داشته اند. خود ایشان نیز اطلاقات ادله ی نماز جمعه را مطرح کرده اند.

1.2.1توجیه کلام محقق حکیم

مگر اینکه کسی کلام محقق حکیم را اینگونه توجیه کند و بگوید اینکه محقق حکیم فرموده است شک داریم، بدین دلیل است که در همان اطلاقات نماز جمعه نیز اشکال دارند و آن اطلاقات را قابل اخذ نمی دانند. مثلا شاید خلاف تسالم می دانند. البته ایشان تصریح به عدم وجود اطلاقات در روایت نکرده است لکن شاید کلام ایشان بدین خاطر بوده باشد. ایشان می گوید یک مطلق اوسع داریم که فرموده است هر روز چهار رکعت واجب است، بعد یک اطلاق دیگری داریم که فرموده است در روز جمعه دو رکعت بخوانید که اطلاق ازمانی آن مشکوک است. اختلاف فرمایش محقق خویی و حکیم به همین بر می گردد که اطلاق را در روایات جمعه قبول کنیم یا خیر؟!

بعید نیست که محقق حکیم رحمه الله اطلاقات نماز جمعه را مورد مناقشه قرار داده باشند.

1.3مختار استاد

ما مناقشه ای به کلام محقق خویی نداریم فقط این نکته را اضافه می کنیم که فرمایش شما درست است اگر در اطلاقات روایات نتوانیم تشکیک کنیم. اگر محقق حکیم در همه ی آن اطلاقات تشکیک کند، می تواند کلام خود را به اثبات برساند. محقق خویی در اطلاق برخی از روایات تشکیک داشت که اطلاق ندارد که تا غروب می توانید بخوانید، لذا قائل به ظل شده بود، اگر محقق حکیم در همه ی اطلاقات بتواند مناقشه کند کلام محقق خویی تمام نخواهد بود.

محقق خویی اطلاقات را ثابت می دانست لکن به مقداری که تسالم بر خلاف آن نباشد عمل می کرد؛ لذا فتوا داد که تا رسیدن سایه به ظل، وقت نماز جمعه ادامه دارد.

اشکال: آقای حکیم می گوید که اطلاقات چهار رکعتی داریم و در نماز جمعه تخصیص خورده است در حالی که این ثابت نیست. معلوم نیست که وظیفه ی اولی در روز جمعه نماز چهار رکعتی باشد.

جواب: ثبوتا بله ولی در مقام اثبات حرف محقق حکیم گفتنی است. دو نوع روایات داریم، بعضی روایات این را می رساند که به صورت مطلق در هنگام ظهر چهار رکعت واجب شده است. مثل اینکه در روایت آمده است اربع رکعات فی کل یوم؛[6] بنابراین برای کلام محقق حکیم نیز مجال هست.

ما هم می خواستیم این اطلاقات نماز چهار رکعتی را اشکال کنیم لکن هر چه فکر کردیم دیدیم نمی شود، زیرا مطلقاتی داریم که اربع رکعات را نسبت به هر روز ثابت دانسته اند.

هذا تمام الکلام فی انتهاء وقت صلاۀ الجمعه

2خلاصه جمیع مباحث در انتهای وقت نماز جمعه

یک خلاصه ای از مباحث گذشته بیان می کنیم:

ما بحث را اینگونه طرح کردیم که آیا وقت نماز جمعه مثل نماز ظهر موسع است یا مضیق است؟! بعد عرض کردیم که مضیق است. ضیق آن را بحث کردیم که تا چه زمانی ادامه دارد؟ ابن ادریس قائل شده بود که وقت نماز جمعه مانند نماز ظهر موسع است[7] و دلیل آن نیز اطلاقات است به ضم اینکه مقیدی نیز وارد نشده است.

دلیل قائلین به توسعه در وقت، اطلاقات به ضم عدم مقید بود. جوابی که از این نظریه داده شد سه جواب بود:

جواب اول این بود که ما اطلاق نداریم. ارتکاز متشرعه این است که وقت جمعه تا غروب نیست. ما از روایات نماز جمعه به قرینه ی ارتکاز می توانیم بگوییم که مطلق نمی فهمیم. ارتکاز محتف به خطاب است و اطلاقی برای این ها منعقد نمی شود.

جواب دوم این بود که ما به دلیل دلیل لبی که همان تسالم است اطلاقات را انکار می کنیم. این جواب از محقق خویی رحمه الله بود که ما در جواب عرض کردیم که این تسالم ثابت نیست و مفید فایده نیست.

جواب سوم این بود که به دلیل ادله ی لفظیه، که طوایفی از روایات در مقام تحدید وقت نماز جمعه وارد شده بودند، باعث می شدند که ما نتوانیم از اطلاقات ادله استفاده کنیم. روایاتی که بیانگر ضیق وقت نماز جمعه بودند مقید اطلاقات بودند. عرض کردیم حتی آن روایاتی که می گفت جبرائیل نازل شد، متفاهم عرفی از آن این است که وقت نماز جمعه ضیق است. فهم عرفی از این روایات، ضیق بودن وقت نماز جمعه است.

در همان روایات نزول جبرائیل کلمه ی مضیق نیز آمده است.

در مقابل این حرف مخالفینی جواب داده اند که این تضییق به لحاظ نافله نداشتن و بیان وقت فضیلت است. بین نماز جمعه و نماز ظهر در سایر ایام تفاوت وجود دارد. به خاطر اینکه در سایر ایام نافله وجود دارد و بعد از زوال می آید، در روز جمعه به دلیل عدم ورود نافله بعد از زوال، وقت فضیلت را اینگونه بیان کرده اند. بنابراین در نظر محقق خویی این روایات در مقام تحدید ابتداء و انتهای نماز جمعه نیستند.

ما در جواب محقق خویی عرض کردیم که فهم عرفی خلاف این است. کسی که وارد فضای روایات به نحو صحیح شود می فهمد که این روایات می خواهند یک فرقی بین نماز جمعه و سایر نماز ها بگذارند و آن فرق نیز ضیق بودن وقت نماز جمعه است. تقدیم و تاخیر ندارد. این وجه تایید جواب ثالثی بود که در رد کلام ابن ادریس گفته شد.

بعد از این مرحله گفتیم حال که مضیق شد، مقدار ضیق آن تا چه زمانی است؟! بعضی آخر آن را السلام علیکم نماز جمعه است. یعنی تمام وقت نماز جمعه را به اندازه ی خواندن یک نماز جمعه دانسته اند. برخی دیگر تعبیر را عوض کرده اند و فرموده اند وقت نماز جمعه به اندازه ی ساعۀ است که ما گفتیم که بعید نیست مراد آنان نیز همین به اندازه ی خواندن یک نماز جمعه باشد، ممکن هم هست که مراد آنان یک دوازدهم روز باشد.دلیل کسانی که قائل به ساعۀ بودند سه روایت رود که عبارت بود از مرسله صدوق و مرسله ی شیخ طوسی که عرض کردیم که این دو روایات که ظهور در ساعۀ داشت از لحاظ سند دارای مشکل بود. گرچه محقق خویی سند شیخ طوسی را با تبدیل سند تصحیح می کرد لکن ما قبول نکردیم. از لحاظ دلالت نیز هم محقق خویی و هم ما به دلالت آن ها مناقشه داشتیم. گفتیم اگر دلیل دیگری بخواهند اقامه کنند می توانند همان صحیحه فضلاء را مطرح کنند که ساعۀ تزول را کسی بتواند ادعا کند که مراد این است که وقت نماز جمعه یک ساعت است و زمان شروع آن نیز زوال است. این بیان را نیز در نهایت تکلف دانستیم. بنابراین قول به ساعۀ نیز ناتمام دانسته شد. نظر سوم قدمین بود که دلیل آن ها روایاتی بود که قدمین را مطرح کرده بود که سند آن ها نیز تمام بود لکن دلالت آن ها دارای اشکال بود.

به جمله «وقت العصر کوقت الظهر فی سائر الایام» برای قدمین استدلال شده بود که عرض کردیم دلالت آن همانطور که محقق خویی فرموده است تمام نیست. قول چهارم نیز به اندازه ی شاخص بود که دلیل ان فرمایش محقق خویی بود که اطلاقات را قبول می کنیم و یقین داریم که بعد از اندازه ی ظل یقینا اراده نشده است، بنابراین قدر متیقن رسیدن سایه به ذی ظل است. دلیل دیگر نیز برای این قول برخی استدلال کرده بودند دلیل ساعۀ بود که به نظر ما این قول نیز دارای مناقشه بود. این حاصل بحث چند روزی بود که با یک مقدار به هم ریختگی بیان کردیم. دلیل به هم ریختگی بحث نیز این بود که تنقیح با یک خورده به هم ریختگی این مباحث را بحث کرده بود. الحق و الانصاف تنقیح بسیار در ترتیب بحث ها به ما کمک می کرد.

 


[2] .درر الفواید فی الحاشیه علی الفراید، ص375.
[6] فقه الرضا، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ج1، ص99.«اعلم يرحمك الله أن الفريضة و النافلة في اليوم و الليلة إحدى و خمسون ركعة الفرض منها سبع عشرة ركعة «1» و النفل «2» أربع و ثلاثون ركعة «3» الظهر أربع ركعات و العصر أربع ركعات و المغرب ثلاث ركعات و عشاء الآخرة أربع ركعات و الغداة ركعتان فهذه فريضة الحضر»
[7] السرائر، ج1 ص301.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo