< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: درک یک رکعت از نماز جمعه توسط ماموم /نماز جمعه /صلات

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان فروض یقین و ظن و شک به درک نماز جمعه در وقت پرداختند. سپس وارد مسئله ی بعدی مبنی بر درک یک رکعت از نماز جمعه توسط ماموم شدند که دراین جلسه به بررسی تفصیلی این مسئله پرداخته می شود.

1درک یک رکعت از نماز جمعه توسط ماموم

بحث در این بودکه اگر ماموم به یک رکعت از نماز رسید جمعه را درک کرده است. این فرع فی الجمله مورد تسالم است.

1.1مراد از درک رکعت

آنچه مورد اشکال است این است که مراد از درک رکعت چیست؟ آیا باید تکبیر قبل از رکوع امام را درک کند[1] یا اینکه اگر قبل از امام هم به رکوع رفت و به مقدار تبسیح با امام در رکوع بود کافی است[2] و یا اینکه مجرد درک رکوع امام کافی است[3] ؟!! سه قول مطرح شده است.

1.2کلام صاحب مدارک: لزوم درک تکبیر قبل از رکوع امام

صاحب مدارک[4] و برخی دیگر قائل شده اند که گرچه در مطلق الجماعۀ مجرد ادراک امام در رکوع کافی است و روایات متضافره بر آن موجود است. باب 45 از ابواب الجماعه وسایل الشیعه ظاهر و کالنص هستند در اینکه مجرد درک امام دررکوع کفایت می کند و لازم نیست که همزمان با امام به رکوع برود[5] . لکن در خصوص نماز جمعه گفته است که باید قبل از رکوع امام را درک کرد که همزمان با امام رکوع را انجام دهد. ایشان در نماز جمعه صرف درک رکوع امام را کافی نمی داند ومی گوید باید تمام رکوع را با امام درک کند. وجه کلام ایشان با اینکه آن روایات نماز جماعت را که به صورت مطلق آمده است قبول دارند، لکن می فرماید آن ها به وسیله ی روایاتی که در خصوص نماز جمعه وارد شده است تقیید خورده است. ظاهر این روایات این است که باید تمام رکوع را درک کند. باب 26 از ابواب صلاه الجمعه، آمده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أَدْرَكْتَ الْإِمَامَ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ الرَّكْعَةَ الْأَخِيرَةَ- فَقَدْ أَدْرَكْتَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ أَدْرَكْتَهُ بَعْدَ مَا رَكَعَ- فَهِيَ أَرْبَعٌ بِمَنْزِلَةِ الظُّهْرِ»[6] .

کلمه ی قبل ان یرکع آمده است. اگر بعد از اینکه رکوع کرده است، امام را درک کردی باید نماز را چهار رکعتی بخوانی؛ اطلاق دارد که از رکوع برخاست یا خیر؛ فرقی نمی کند.

« « بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَدْرَكَ الرَّجُلُ رَكْعَةً- فَقَدْ أَدْرَكَ الْجُمُعَةَ- وَ إِنْ فَاتَتْهُ فَلْيُصَلِّ أَرْبَعاً»[7] .

این روایت ظهور دارد که باید رکعت را درک کند و رکوع فایده ای ندارد یا لااقلش این است که اجمال دارد. معلوم نیست که مراد قبل یا بعد از رکوع باشد. این مجمل را کنار می گذاریم ولی صحیحه حلبی دلالتش واضح بود که باید رکوع همزمان با امام باشد. روایت دیگر:

« محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن حماد بن عثمان ، عن الحلبي قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عمن لم يدرك الخطبة يوم الجمعة؟ قال : يصلي ركعتين ، فإن فاتته الصلاة فلم يدركها فليصل أربعا ، وقال : إذا أدركت الإمام قبل أن يركع الركعة الأخيرة فقد أدركت الصلاة ، وإن أنت أدركته بعد ما ركع فهي الظهر أربع»[8] .

این روایت مانند روایت حلبی است لکن سند آن تفاوت دارد.

روایت دیگر: صحیحه عبدالرحمن العرزمی:

« بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عن عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أبي عبد اللّه عليه السلام: «قال إذا أدركت الإمام يوم الجمعة و قد سبقك بركعة فأضف إليها ركعة أخرى و اجهر فيها فإن أدركته و هو يتشهد فصل أربعا»[9]

مکلف اگر به رکوع برسد معلوم نیست مشمول این روایت واقع شده باشد.

این روایت یک فرض را بیان کرده است، و یک فرضش هم این است که در حال رکوع امام برسد، آن هم درک سبق رکعۀ نیست. ایشان از این روایات استظهار کرده است که باید قبل از اینکه به رکوع برود تکبیر را بگویی و به امام ملحق شوی؛ این فرمایش صاحب مدارک را صاحب جواهر و محقق همدانی نیز مطرح کرده است.

1.3مناقشه در کلام صاحب مدارک: ملاک بودن فهم عرفی

به ذهن می رسد که این ها دقت های غیر عرفی است. بعید است که این روایات مضمون اضافه تری را نسبت به روایات مطلقه باب 45 که درک مطلق رکوع را کافی می دانستند، بگویند.

ظاهر روایات «قبل ان یرکع» این است که قبل از اینکه او رکوع را تمام کند و مکلف به رکوع امام نرسد؛ همین تعبیرات در باب نماز جماعت نیز آمده است در حالی که آنجا معلوم است که مراد صرف درک رکوع است. عین همین تعبیرات در آنجا نیز آمده است[10] بنابراین نمی تواند دال بر تقیید آن روایات باشد.

1.3.1قرینیت ذیل حدیث در بیان محقق همدانی

محقق همدانی رحمه الله فرموده است که ذیل این روایت نیز قرینه است. ذیل این روایت آمده است که ان ادرکته بعد ما رکع، بعد از اینکه رکوع کرد، نه اینکه بعد ما دخل فی الرکوع؛ بلکه بعد از اینکه رکوع کرد اگر وارد شدیم باید چهار رکعتی نماز بخوانیم. مثل اینکه می گویند بعد از اینکه خورد ما رسیدیم، یعنی خورد و تمام شد. محقق همدانی فرموده است که صدر این روایت بیان عرفی است و شامل کسی که به رکوع رسیده باشد می شود و ذیل این روایت نیز موید این جهت است[11] . اگر کسی این کلام را قبول کرد که دیگر بحثی نیست. اما اگر کسی گفت که اصل صدر کلام است. باید اول صدر کلام را ملاک قرار دهیم، ظاهر صدر روایت نیز در این روایت این است که صرف رکوع کافی نیست. اگر کسی این کلام را نیز بگوید می گوییم ذیل این روایت ما یحتمل للقرینیه است و مانع از ظهور اولیه خواهد بود.

همین که ما با احتمال بتوانیم این روایات را از دست صاحب مدارک بگیریم کافی است و می توانیم به اطلاقات روایات باب 45 رجوع کنیم« بَابُ أَنَّ مَنْ أَدْرَكَ الْإِمَامَ رَاكِعاً فَقَدْ أَدْرَكَ الرَّكْعَةَ وَ مَنْ أَدْرَكَهُ بَعْدَ رَفْعِ رَأْسِهِ فَقَدْ فَاتَتْهُ‌»

1.3.2قرائن دیگر بر کفایت درک مجرد رکوع

حاصل الکلام یا روایاتی که در باب خصوص نماز جمعه وارد شده است ظاهر در درک مجرد رکوع است یا لااقلش می گوییم به خاطر ذیل روایت، اجمال پیدا می کند. علی ای حال آن اطلاقاتی که ما داریم دال بر کفایت درک مجرد رکوع است. خصوصا با این قرائن:

    1. کسی مخالف این قضیه نیست و بعضی ها که ادعا کرده اند شیخ مخالف است، صحیح نیست. صاحب جواهر فرموده است که برداشت بدی از کلام شیخ شده است و شیخ مخالف نیست[12] .

    2. علاوه بر اینکه می گوییم بعید است که جماعت نماز جمعه با جماعت نماز های دیگر تفاوت داشته باشد. اطمینان داریم که این ها خلاف واقع است. بعید است که بگوییم در سایر نماز های جماعت درک رکوع کافی است و در نماز جمعه کافی نیست.

    3. مضافا بر اینکه گفتیم که همین لسان ها در آن روایات نماز جماعت نیز وجود دارد در حالی که در آنجا می دانیم مراد درک مجرد رکوع است[13] .

بنابراین ما نیز مثل صاحب جواهر کلام صاحب مدارک را ناتمام می دانیم.

1.4بررسی قول دوم مبنی بر لزوم درک تسبیح رکوع

اما فرمایش تذکره که فرموده است لازم نیست با امام به رکوع رود، ولی مجرد درک رکوع نیز کافی نیست و باید به مقدار تسبیح رکوع درک کند[14] . مستند کلام ایشان روایتی از احتجاج است که در آن سائل سوالاتی از امام علیه السلام کرده است. یکی از آن سوالات چنین است:

«... وَ سَأَلَ عَنِ الرَّجُلِ يَلْحَقُ الْإِمَامَ وَ هُوَ رَاكِعٌ فَيَرْكَعُ مَعَهُ وَ يَحْتَسِبُ تِلْكَ الرَّكْعَةَ فَإِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا قَالَ إِنْ لَمْ يَسْمَعْ تَكْبِيرَةَ الرُّكُوعِ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَعْتَدَّ بِتِلْكَ الرَّكْعَةِ فَأَجَابَ إِذَا لَحِقَ مَعَ الْإِمَامِ مِنْ تَسْبِيحِ الرُّكُوعِ تَسْبِيحَةً وَاحِدَةً اعْتَدَّ بِتِلْكَ الرَّكْعَةِ وَ إِنْ لَمْ يَسْمَعْ تَكْبِيرَةَ الرُّكُوعِ».[15]

وقتی می رسد امام راکع است. سائل شبهه ی صاحب مدارک را داشته است و حضرت جواب دادند. إِذَا لَحِقَ مَعَ الْإِمَامِ مِنْ تَسْبِيحِ الرُّكُوعِ تَسْبِيحَةً وَاحِدَةً اعْتَدَّ بِتِلْكَ الرَّكْعَةِ».

امام فرمودند مهم نیست که تکبیر رکوع را بشوند، بلکه آنچه مهم است درک رکوع به اندازه ی یک تسبیحه است، لذا مجرد درک امام در رکوع کفایت نمی کند. این روایت مستند مرحوم علامه در تذکره است.

لکن مضافا بر اینکه احتجاج سند ندارد، می توانیم بگوییم دلالت نیز ندارد؛ زیرا روایت می گوید مفروض این است که وقتی شخص می آید امام راکع است و نماز را می بندد و به رکوع می رود. امام می فرمایند اگر به اندازه ی تسبیح درک کند اعتدّ، این جمله نه از باب این است که درک به مقدار تسبیح موضوعیت دارد بلکه به خاطر این است که اگر به مقدار تسبیح امام را درک نکند، شک دارد که به اصل رکوع امام رسیده است یا خیر؛ یعنی مقدار تسبیح موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد برای احراز درک رکوع امام؛ خصوصا اینکه سوال از خصوص نماز جمعه نیست و مطلق نماز جماعت را می گوییم در حالی که گفتیم گفتنی نیست که کسی در مطلق جماعت درک به اندازه ی تسبیحه را معتبر بداند.

بنابراین مسئله واضح است و صرف درک مجرد رکوع امام کافی است.

2درک یک رکعت از نماز جمعه در فرض اتمام وقت

بحث دیگری که در این جا مطرح است این است که ماموم به یک رکعت از نماز جماعت می رسد، لکن گاهی وقتی که ماموم می رسد وقت نماز جمعه تمام شده است لکن امام که دارد ادامه می دهد از باب این است که یک رکعت از وقت را درک کرده است. بنابراین برای امام و سایر مامومین نماز دارای مشکل نیست؛ لکن برای این ماموم تازه رسیده، شاید مشکل داشته باشد. آیا من أدرک رکعه شامل این شخص می شود یا خیر؟! محل بحث واقع شده است.

صاحب شرایع این مسئله را اینجا در بحث بررسی وقت نماز جمعه مطرح کرده است و این مطلب کاشف از این است که وقتی می گویند ماموم یک رکعت را درک کند مراد درک رکعت خارج وقت است؛ وگرنه درک یک رکعت از نماز جزو مباحث نماز جماعت است و ربطی به بحث ما ندارد. صاحب شرایع احکام وقت را نسبت به امام فرمود و نسبت به ماموم می فرماید که اگر یک رکعت رسید می تواند اقتداء کند. به ذهن می رسید که مراد ایشان نیز درک یک رکعت با فرض خروج از وقت است. آیا در این این صورت به حکم من أدرک رکعه می توان گفت که ماموم اقتداء کند یا خیر؛ اصلا قبل از رکوع هم رسیده باشد، می تواند اقتداء کند یا خیر؟ برخی گفته اند دلیل «اذا ادرک الامام رکعه فقد ادرک الصلاه» اطلاق دارد و شامل مقام نیز می شود.

در این مسئله نماز جمعه هم خصوصیتی ندارد این یک فرع راجع به تمام نماز های جماعت است که اگر ماموم به امام برسد در حالی که وقت تمام شده است آیا دلیل من أدرک الامام رکعه شامل مقام می شود یا خیر. شبهه این است که من أدرک رکعه من الصلاه فقد ادرک اصلاه که راجع به وقت بود و اصلا راجع به ماموم صغری نداارد، از طرفی آن روایاتی که می گفت من أدرک رکعه الامام فقد ادرک الصلاه نیز راجع به نماز جماعت است و درمقام بیان این نکته است که لزومی ندارد برای صحت نماز جمعه تمام نماز را درک کند بلکه درک یک رکعت نیز کافی است. اما اینکه اطلاق داشته باشد در مقام بیان نیست .

این روایات تنها ناظر به این مطلب هستند که برای درک نماز، به یک رکعت از نماز نیز برسید کافی است.

2.1کلام صاحب جواهر: عدم اطلاق روایات در فرض اتمام وقت و لزوم رجوع به اصل

لذا مرحوم صاحب جواهر اشکال کرده است که این روایات اطلاق ندارد و وقتی اطلاق نداشت نوبت به اصل عملی می رسد. اصل عملی در این جا اشتغال است که مستدعی فراغ یقینی است. شخص می تواند رجاء اقتداء کند ولی باید بعد نماز ظهر خود را بخواند[16] .

سوال: فرض این است که این نماز برای امام جمعه یا جماعت مجزی است. پس برای مامومی که به او اقتداء می کند نیز باید مجزی باشد.

جواب: دلیل بر صحت آن نداریم. در این صورت باید یک روایت یا دلیل دیگر داشته باشیم که اگر اقتداء کردی به نماز جماعتی که آن نماز در وقت بود، صحیح است. در حالی که دلیلی نداریم. لذا باید به اصل عملی رجوع کرد. ما که نسبت به این نماز اطلاقی نداریم. یک دلیل داشتیم که می گفت باید نماز را در وقت به جا آوری، دلیل دیگری در مقام نیست.

2.2کلام محقق همدانی: برائت از شرطیت وقت در فرض محل بحث

محقق همدانی رحمه الله یک راه دومی را پیشنهاد کرده است. کانّ ایشان کلام صاحب جواهر را قبول دارد که ادله اطلاق ندارد، لکن فرموده است از طرف دیگر ادله ی توقیت نیز اطلاق ندارند. اطلاق ندارند که چه برای امام یا ماموم، چه در حالی که نماز جمعه برقرار است یا نیست وقت لازم باشد، اطلاق ندارد. شک داریم که برای کسی که به چنین نماز جمعه ای رسیده است، آیا شرط شده است که نمازش را در وقت بخواند یا خیر؛ احتمال است که ادله ای که وقت را می گوید به دلیل اجمال، اختصاص به موارد متعارف داشته باشد که کسانی می خواهند نماز جمعه را شروع کند و عقب افتاده های نماز جمعه را نگیرد؛ لذا ایشان فرموده است حال که شک داریم دوران امر بین اقل و اکثر می شود. نمی دانیم در حق این شخص اقل واجب شده است یا اینکه در حق او نماز جمعه واجب است، چه اینکه داخل وقت یا خارج از وقت باشد. برائت می گوید که در حق این شخص، شرطیت نیست. شرطیت وقت در حق این شخص ساقط است؛ حتی در جایی که مبنای شما این باشد که امام گفت الله اکبر و وقت خارج شد، ماموم به دو رکعت نماز خارج وقت اقتداء کرده است، شک داریم که وقت نسبت به او جعل شده است یا خیر، برائت می گوید اصل بر این است که وقت برای او شرط نشده است بنابراین نماز این شخص صحیح خواهد بود. این هم فرمایش محقق همدانی بود که اینگونه نماز را تصحیح کرده است[17] .

2.3مختار استاد: اطلاقات ادله توقیت

از این بیانات واضح شد اینکه مرحوم صاحب جواهر فرمود، این روایات باب من أدرک رکعۀ الامام فقد ادرک الجمعه، اگر اطلاق نداشته باشد، نوبت به اصل اشتغال می رسد، می گوییم وقتی نوبت به اصل اشتغال می رسد که ادله ی توقیت اطلاق داشته باشد؛ لذا اگر کسی مانند محقق همدانی اطلاق ادله ی توقیت را اشکال کرد، نوبت به برائت می رسد.

بنابراین باید بحث از ادله ی توقیت شود که آیا اطلاق دارند یا خیر؛ اگر ادله ی توقیت اطلاق داشت حق با صاحب جواهر است، اگر اطلاق نداشت حق با محقق همدانی است.

به ذهن می رسد که نمی توان فرمایش محقق همدانی را مبنی بر عدم اطلاق ادله ی توقیت قبول کرد. روایات توقیت مانند سایر ادله اطلاق دارند. اینکه مخصوص امام باشد، یا فقط فرضی را که امام و ماموم با هم شروع می کنند را شامل شود بعید است. وقتی می گوید نماز جمعه از زوال تا فلان ساعت طول می کشد، ظاهرش این است که برای همه این چنین است. این بحث ها استظهاری است. اینکه بگوییم این ادله اطلاق ندارد انصافا خلاف ظاهر روایات توقیت است. روایاتی که وقت جمعه را مضیق و دارای وقت واحد می دانست اطلاق دارد.

فرع بعدی که انشاالله در جلسه ی بعد بحث می شود این مطلب از صاحب شرایع است:

« و لو كبر و ركع ثم شك هل كان الامام راكعا أو رافعا لم يكن له جمعة و صلى الظهر»[18] .

 


[2] تذکره الاحکام، ج4 ص45.
[14] تذکره الاحکام، ج4 ص45.
[15] احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج2، ص488.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo