< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شرطیت جماعت برای نماز جمعه /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان شرطیت جماعت در نماز جمعه به عنوان شرط پنجم این عمل عبادی پرداختند. در شرطیت جماعت برای نماز جمعه شکی نیست. لکن احکامی حول محور این شرط قرار دارد که در این جلسه به تفصیل ان ها پرداخته می شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

1بیان مسائلی حول شرطیت جماعت در نماز جمعه

21.تفاوت جماعت در نماز جمعه با جماعت در نماز های یومیه

گفته شد که در صحت نماز جمعه، جماعت از مقومات است. در مقابل، جماعت در سایر نماز ها مقوم نیستند. بحث در این بود که این مقوم بودن و نبودن اثری دارد یا خیر؟!

2.1بیان شهید اول: بطلان اصل نماز جمعه در صورت خلل

گفته شد که مرحوم شهید در ذکری اثری را بیان کردند که اگر کشف شد که امام محدث بوده است اگر در نماز جمعه باشد اصل نماز جمعه باطل می شود، اما در سایر نماز ها فقط جماعت باطل می شود و اصل نماز بر صحت خود باقی است. زیرا جماعت در آن ها مقوم صحت نماز نبوده است[1] .

2.1.1مناقشه در بیان شهید و تعریضی به محقق حائری

ما به این بیان شهید اشکال کردیم و این ثمره را ناتمام دانستیم. گفتیم بین اینکه جماعت مقوم باشد یا نباشد از این جهت فرقی نمی کند زیرا:

    1. جریان حدیث لاتعاد

حدیث لاتعاد به هر حال جاری می شود اعم از اینکه نماز جمعه باشد یا جماعت؛

شبهه شیخ عبدالکریم حائری هم (که می فرمود لاتعاد شاید مختص به جایی باشد که امکان اعاده وجود داشته باشد و لذا نماز جمعه را نمی گیرد زیرا امکان اعاده ی آن به دلیل ضیق وقت وجود ندارد)[2] ، اینگونه جواب دادیم:

اولا: چه بسا هنوز وقت باشد. به عنوان مثال کشف شود که امام محدث است، می تواند بگوید که ای مردم من محدث بودم خودتان نماز را ادامه دهید و جای اعاده نیز هست. می تواند وضو بگیرد و خطبه ها را مختصر بخواند و نماز را دوباره بخواند. بنابراین گاهی وقت باقی است. اگر فاصله وضو گرفتن او طولانی نشود که اصلا خطبه ها را نیز لازم نیست اعاده کند و فقط نماز را می خواند.

ثانیا: مضافا اینکه لاتعاد جریان دارد چه اینکه قابلیت اعاده داشته باشد یا نداشته باشد. لاتعاد ارشاد به صحت نماز است و اعاده موضوعیت ندارد. مثال زدیم به نماز آخر وقت که انسان می تواند قضایش بکند ولی باز هم نسبت به آن لاتعاد جاری است.

    2. بهره گیری از اطلاق روایات

دومین اشکال ما به شهید ثانی این بود که روایاتی وارد شده است که اگر کشف شد که امام فاسق یا محدث بوده است نماز جماعت صحیح است. این روایات اطلاق دارد و همانطور که صاحب مدارک فرموده است نماز جمعه را نیز به خوبی شامل می شود. هر خللی که در نماز جماعت پیدا شود با تمسک بدین روایات می توان آن را صحیح دانست.

    3. مبنای صحت جماعت بر حسب صحت ظاهری آن

مضافا بر اینکه یک مبنایی در نماز جماعت است مبنی بر اینکه همین که نماز امام ظاهرا صحیح بود و نماز ماموم نیز ظاهرا صحیح بود، همین موضوع می شود برای صحت واقعی جماعت؛ این یک مبنایی است که مشهور نیز همین مبنا را پذیرفته اند. می گویند که امام وقتی آمد جلو ایستاد اصاله الصحه می گوید نماز او صحیح است شما هم اقتدا کردی جماعت واقعا محقق شده است. مشهور می گویند صحه الصلاه موضوع لصحه الجماعۀ واقعا و دیگر حتی نیازی به لاتعاد نیز نداریم. در مقابل فتوای غیر مشهور مثل محقق خویی و برخی دیگر است که می فرمایند موضوع جماعت واقعیه، صحت واقعیه است. اگر واقعا نماز این ها صحیح باشد در واقع نیز منعقد است. اگر ظاهرا صحیح بود فقط ظاهرا منعقد است یعنی اگر نماز این ها در واقع صحیح باشد جماعت نیز واقعا منعقد است و اگر نماز فقط ظاهراً صحیح باشد جماعت نیز فقط ظاهراً منعقد است؛ لذا اگر معلوم شد که امام محدث بوده است دیگر باید سراغ حدیث لاتعاد رفت و لاتعاد نیز همه جا را تصحیح نمی کند. مثلا رکوع اضافه را درست نمی کند. به سراغ روایاتی که صاحب مدارک مطرح کرده بود نیز می رویم و می بینیم که اطلاق ندارند. ادله ی جماعت نیز این جا را نمی گیرد زیرا این جا جماعت نبوده است. بنابراین این یک اختلافی است که بین مشهور و امثال محقق خویی رحمه الله واقع شده است.

2.2طی سه مرحله برای دستیابی به حکم خلل در نماز جماعت

حاصل الکلام این که اگر کشف شد امام جماعت در نماز جمعه محدث است، سه مرحله را باید طی کرد:

    1. گاهی می گوییم که جماعت واقعیه بوده است و نماز صحیح است.

    2. محقق خویی می گوید جماعت واقعیه نبوده است و باید به لاتعاد مراجعه کرد مگر در مواردی که رکوع اضافه کرده باشد.

    3. اگر لاتعاد نیز مجال نداشته باشد روایات باب رجوع می کنیم که اگر کسی اطلاق آن ها رانسبت به اضافه رکوع و عدم آن را پذیرفت، که ما نیز بعید نمی دانیم، می توان نماز را صحیح دانست و اگر کسی مثل محقق خویی در اطلاق آن مناقشه داشت وجهی برای صحت نماز نمی ماند.

بنابراین اینکه جماعت مقوم باشد یا نباشد هیچ اثری ندارد؛ ابزار کار ما همان سه مرحله است و مقوم بودن یا نبودن خیلی موثر نیست. دقت شود مقوم این جا مقوم مفهومی نیست؛ بلکه صرفا مقوم صحت مراد است. یعنی مسمای آن با جماعت محقق می شود.

32.شرطیت استدامه‌ی جماعت در نماز جمعه

مسئله ی بعدی این است که بعد از اینکه جماعت شرط است و در آن شکی نیست، سوال می شود که آیا استدامۀ این جماعت نیز واجب است یا واجب نیست؟ صاحب جواهر فرموده اند که این شرط شرط حدوث است و شرط استدامه نیست. اگر اقتدا محقق شد و 5 نفر بودند و جمعه منعقد شد و امام رفت، صاحب جواهر فرموده است که این نماز ادامه پیدا می کند و به صورت فرادی نماز جمعه را تمام می کنند[3] .

این یک بحثی است که قبلا نیز مطرح شده بود. ما مقداری از بحث را به این جا موکول کرده بودیم. در بحث قبل داستان این بود که گاهی آن عدد که حاصل می شود، توسط امام محقق میشود و امام وقتی می رود عدد از بین می رود که گفتیم جماعت قطعا باطل می شود. اما اگر از مامومین کسی رفت، صحت آن نیز گفتنی است.

3.1مقتضای قاعده

مقتضای قاعده در مقام اطلاقات است. ظاهر اطلاقات اولیه شرطیت جماعت به صورت حدوثا و بقائا است. ظاهر صحیحه زراره درباره ی نماز جمعه این است که حدوثا و استدامه جماعت را معتبر می داند:

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ- مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً- مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ- وَ هِيَ الْجُمُعَةُ وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ- عَنِ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الْمُسَافِرِ- وَ الْعَبْدِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْمَرِيضِ وَ الْأَعْمَى- وَ مَنْ كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ»[4] .

اگر گفتند نماز را با جماعت بخوانید ظاهرش این است که تمام نماز را با جماعت بخوانید. اینکه صرفا انعقاد آن را با جماعت بدانیم عرفی نیست. بنابراین مقتضای اصل اولی و اطلاقات شرطیت جماعت به صورت حدوثی و بقایی است. لازمه ی این شرطیت مطلقه این است که در هر کجای نماز این شرط منتفی شود نماز منتفی می شود مگر اینکه دلیل خاصی مطرح باشد. به عنوان مثال دلیل خاص آمده است که در جایی که امام محدث شود کسی دیگر را جلو می اندازند و نماز را ادامه می دهند.

3.1.1استظهار از دلیل خاص

بعید نیست در جایی که امام محدث می شود کسی دیگر را جلو می گذارند، این نکته استفاده شود که اگر شخص دیگری امکان نداشت، اصل نماز باطل نمی شود. اینکه اگر کسی پیدا نشد نماز را رها کنند و بروند خلاف ارتکاز است. فقهای فنی مثل صاحب مدارک و حاج اقا رضا همدانی این جا ها که می رسند می گویند که مقتضای فن بطلان نماز است. به عنوان مثال وسط نماز بادی از امام خارج شود، مقتضای فن همین است که نماز باطل است؛ زیرا جماعت به صورت حدوثا و بقائا مقوم است. یک استثناء می آورند مگر در جایی که ما اجماعی داشته باشیم که نماز باطل نشود. در ذهن ما همین است که مذاق شریعت با بطلان این نماز سازگاری ندارد. البته دلیل ما ﴿لاتبطلوا اعمالکم﴾[5] نیست، زیرا آن ها علل بعد الوقوع است. بلکه می گوییم ارتکاز فقهاء و متشرعه بر این است که عملی را که صحیح منعقد می شود باید آن را ادامه داد. محقق همدانی نیز همین را می گوید که مقتضای فن این است مگر اینکه اجماعی در بین باشد. ما می گوییم هست؛ در ذهن ما این است که یک تسالمی بین فقهاء می باشد مبنی بر اینکه عملی که منعقد شد، آن را باید ادامه بدهند. درست است که برخی به ﴿لاتبطلوا اعمالکم﴾ تمسک کرده اند لکن این ادله ضعیف هستند. این ها ادله ی بعد الوقوع هستند یعنی بعد از مسلم بودن وجود امر به عمل، به این ادله تسمک می شود. دلیل ما ارتکاز متشرعه است؛ فقیهی را پیدا نمی کنید که به صورت قطعی بگوید که اگر نماز جمعه امام باطل شد رها کنند و ظهر بخوانند. لذا ارتکاز بر این است که عملی که منعقد شد باید ادامه دهند. دو تا شرط این جا از دست می رود که عبارت از عدد و جماعت هستند. جماعت و عدد مقوم هستند، لکن وقتی که به صورت صحیح منعقد شد ما می گوییم که ارتکاز متشرعه و فتاوی علماء بر این است که ادامه بدهند. منتهی مثل محقق همدانی باور نکرده است این تسالم و اجماع را لذا حکم به احتیاط کرده است که این نماز را ادامه بدهد و بعد نماز ظهر را بخواند.

ما به دلیل اینکه یقین به تسالم نداریم، مثل محقق همدانی احوط را قائل می شویم. فقها در محل بحث ما بین دو طایفه هستند: یک طایفه این است که گفته اند ادامه بدهند و شبهه ای ندارند و لو اینکه یک نفر بماند و جماعت از بین برود. یک عده نیز در جوار ادامه دادن اشکال دارند. برخی هم در مشکل داشتن امام و هم ماموم، و برخی نیز فقط در مشکل داشتن امام اشکال کرده اند و مطابق احتیاط صحبت کرده اند. به ذهن می رسد که منشأ این احتیاط، تحقق اجماعی است که اگر عملی به صورت صحیح منعقد شد دیگر همان را جایزند که مکلفین ادامه بدهند. به نظر ما عقلایی اش هم همین است. اینکه شارع مقدس بگوید که اگر عدد کم شدند رها کنند و بروند با شریعتی که در ذهن ماست سازگاری ندارد. با فهمی که ما از شریعت داریم نمی سازد. بطلان را فن اصول می گوید که اطلاق شرطیت می رساند که اگر شرط منتفی شد مشروط منتفی می شود، ولی مذاق شریعت چیز دیگری را می گوید. ما اصلا باور نمی کنیم که با کم شدن عدد نماز باطل شود. بیشتر هم به ذهن ما همین است که اکثر می گویند صحیح است و ادامه دهند ولی آن شبهه ای که فن اصول بیان می کند در ذهن وجود دارد. بنابراین بطلان قطعی را قول باطلی می دانیم ولی منکر شبهه داشتن آن نیز نیستیم.

به نظر ما اجماع می گوید هر عملی که صحیحا منعقد شد دیگر باطل شدنی نیست. دقت شود! ما نمی گوییم اگر کسی نماز را شروع کرد و وسط نماز احداث حدث کرد باز هم ادامه بدهد؛ بحث ما در جایی است که در جماعت نماز جمعه، امام مشکل دار می شود آیا سایرین می توانند ادامه دهند یا خیر؟!

این عمل صحیحا منعقد شده است و بسیار بعید است که بخواهد باطل باشد و بگوییم نماز را رها کنند. موارد کثیره ای برای این قاعده موجود است. امثال صاحب جواهر و محقق همدانی و قبل از این ها صاحب مدارک در این مسئله اشکال دارند. حاصل الکلام این که مقتضای قاعده این است که جماعت حدوثا و بقاءا مانند عدد شرط است، لکن اینکه این شرط در بقاء مختل شد، بگوییم این نماز باطل باشد، به نظر ما مشکل است و نمی توانیم آن را قبول کنیم. این بحث ها در صورتی است که نتوانیم از آن روایات که در مورد سایر جماعات آمده است اطلاق گیری کنیم. خلاصه اینکه فی المسأله اشکال. اعتراف به عجز در این مسئله می کنیم.

43.لزوم یا عدم لزوم قصد جماعت در نماز جمعه

آیا وقتی جماعت به عنوان مقوم شد، قصد جماعت لازم است یا خیر؟!

در ناحیه ی مامومین واضح است که باید قصد اقتداء بکنند. لذا بلااشکال جماعت نسبت به مامومین امری قصدی است و بحثی ندارد. اما در ناحیه ی امام بحث است که آیا امام باید قصد امامت جماعت در نماز جمعه کند یا خیر؟! این بحث در نماز جماعت نیز مطرح است که برای انعقاد جماعت قصد امامت امام لازم نیست. لکن اگر قصد جماعت نکند ثواب جماعت به او نمی دهند. زیرا ثواب منطقه ی حکم عقل است؛ وقتی شخص نمی خواهد امر مولا را اطاعت کند، طبیعتا ثوابی نیز به او نخواهد رسید. البته خزینه ی خداوند واسع است و بحث از ثواب، بحث فقهی نیست. شبهه این است که آیا در نماز جمعه که جماعت مقوم آن است نیز قصد امام جماعت لازم نیست؟

4.1دلیل قائلین به لزوم

قائلین به لزوم قصد می گویند: اینکه در روایت فرمود:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَمَّا مَعَ الْإِمَامِ فَرَكْعَتَانِ وَ أَمَّا مَنْ يُصَلِّي وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بِمَنْزِلَةِ الظُّهْرِ يَعْنِي إِذَا كَانَ إِمَامٌ يَخْطُبُ فَأَمَّا إِذَا لَمْ يَكُنْ إِمَامٌ يَخْطُبُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ وَ إِنْ صَلَّوْا جَمَاعَةً»[6] .

ظاهر این حدیث می رساند که باید کسی باشد که خودش را امام بکند. امام شدن او به این است که قصد جماعت را بکند. اینجا فرق می کند با نماز جماعت؛ در نماز جماعت امام شدن یک نفر واجب نبود ولی این جا باید یک نفر امام شود. صاحب شرایع اصلا این بحث را مطرح نکرده است. مرحوم شهید در ذکری مطرح کرده است.[7]

غایتش این است که وجه اینکه قصد جماعت از امام لازم باشد این است که امام شدن او به این امر بستگی دارد و همانطور که ماموم شدن به قصد است امام شدن هم به قصد می باشد.

4.2مختار استاد: عدم لزوم

لکن ما در این استظهار اشکال داریم. به نظر ما «إِذَا كَانَ إِمَامٌ يَخْطُبُ» یعنی او هنوز امام نشده است. به نظر ما امام یخطب یعنی صلاحیت امام شدن را داشته باشد. امام یخطب یعنی کسی که صلاحیت امامت دارد و می تواند خطبه بخواند، اینچنین بخواند. بنابراین از این روایت چیزی دستگیر ما نمی شود. باید به مطلقات رجوع کنیم. مطلقات می گویند نماز جمعه را در جماعت بخوانید. مثلا زید می گوید که من خود را عادل نمی دانم لذا قصد جماعت نمی کنم، دیگران او را عادل می دانند، اقتداء می کنند و نمازشان را پشت سر او می خوانند.

فرض این است که آنچه شرط است جماعت است، جماعت نیز با نیت مامومین محقق می شود. لازم نیست خود امام هم نیت جماعت کند. اشکال نشود که درصورت نیت نکردن امام جماعت، جماعت محقق نمی شود؛ ما می گوییم با نیت مامومین جماعت محقق می شود همانطور که فقهاء در باب نماز جماعت فرموده اند که انعقاد جماعت با نیت مامومین محقق است. بنابراین ما لزومی در نیت امام جماعت نمی بینیم، نهایتش این است که شک داریم که قصد لزوم شرط است یا خیر، برائت جاری می کنیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 


[2] .کتاب الصلاه، حائری، 671.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo