< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اذان ثالثه در روز جمعه /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته احکام تکلم حین خطبتین را بیان کرده و قائل به عدم حرمت آن شدند. در این جلسه به مسئله ی بعدی صاحب شرایع رحمه الله پرداخته می شود که در مورد حکم اذان ثالثه در روز جمعه است.

1اذان ثالثه در روز جمعه

صاحب شرایع فرمودند اذان ثالث که در برخی از عبارات آن را اذان ثانی قرار داده اند بدعت و حرام است و یک قولی آن را مکروه دانسته اند:

«السابعة: الأذان الثاني يوم الجمعة بدعة‌ و قيل مكروه و الأول أشبه»[1] .

1.1حکم اذان قبل از زوال در روز جمعه

بحث راجع به اذان در روز جمعه است. یک بحث این است که اذان قبل از زوال بنابر اینکه تقدیم خطبتین بر زوال جایز باشد آیا جایز است یا خیر؟! کسانی که جایز نمی دانند می گویند مشروعیت اذان به زوال شمس است. صاحب حدائق اذان را به زوال شمس می داند[2] . برخی از فقها در مقابل فرموده اند اذان روز جمعه منوط به زوال نیست؛ لذا قبل از زوال می توان اذان را گفت و خطبه ها را شروع کرد. ما نیز همین قول را اختیار می کنیم:

1.1.1مختار: جواز اذان قبل از زوال

علی القاعده باید اول زوال شود و وجوب نماز شود، بعد اذان گفته شود. وجوب نماز جمعه همان هنگام زوال شمس است. لکن ظاهر برخی از روایات این است که اذان برای شروع خطبتین کفایت می کند و مشروعیت دارد. در آیه شریفه ﴿إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللّه﴾[3] مراد از ذکر الله خطبتین بود. ما ثابت کردیم و مقتضای روایات این بود که خطبتین می توانند قبل از زوال باشند[4] لذا نداء هم می توانست قبل از زوال باشد. ظاهر آن روایات هم همین است که پیامبر اکرم خطبتین را بیان می کردند تا زوال شمس و هنگامی که زوال شمس رخ می داد جبرائیل به حضرت می فرمود که نزول کن و نماز را بخوان؛ ظاهرش این است که قبلا نداء داده است[5] . مراد از نداء هم قطعا اذان است زیرا اگر غیر از اذان ندائی دیگر بود حتما در تاریخ ثبت می شد. در روایات آمده است که پیامبر اکرم روی منبر می نشستند و هنگامی که موذنون فارغ می شدند خطبه را شروع می کردند[6] . خیلی اوقات نیز قبل از زوال می نشستند. ظاهر جمع بین روایات این است که قبل از زوال برای خطبتین نیز اذان داده می شده است. یک روایتی هم که در همان بحث مطرح کردیم استفاده می شود که اذان را قبل از زوال می گفتند[7] . اکنون هم یک اذان اعلام قبل از زوال می گویند. ما بحث را با ضمائم درست می کنیم. همین قرائن و نکاتی که گفتیم که مراد از ذکرالله خطبتین است و پیامبر می نشستند تا اذان را بدهند و بعد خطبه را شروع می کردندو بعد جبرائیل هنگام زوال نازل می شدند و می گفتند که فرود آی و نماز را بخوان؛ از جمیع این نکات می توان استفاده کرد که قول به جواز اذان قبل از زوال صحیح است.

در روایت صحیحه عبد الله بن سنان نیز آمده است[8] :

«عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُصَلِّی الْجُمُعَهَ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاکٍ وَ یَخْطُبُ فِی الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَهُ رَکْعَتَیْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَیْنِ فَهِیَ صَلَاهٌ حَتَّى یَنْزِلَ الْإِمَامُ»

این روایت کالنص است که خطبتین قبل از زوال بوده است. این روایت ضمیمه کنید به معتبره عبدالله بن میمون که « عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَهِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى یَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ».[9]

بسیار بعید است که خطبه را بدون اذان شروع کنند. معلوم می شود اذان قبل از زوال جایز بوده است. بنابراین این یک مسئله است که اذان قبل از زوال اشکالی ندارد کما اینکه جماعتی از فقهاء نیز بدان ملتزم شده اند.

1.2حکم اذان ثالثه در روز جمعه

مسئله ی بعدی اذان ثالث است که در روایت آمده است که اذان ثالثه در روز جمعه بدعت است. در باب 49 از ابواب نماز جمعه در وسائل آمده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: الْأَذَانُ الثَّالِثُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ بِدْعَةٌ»[10] .

مراد از ابی جعفر احمد بن عبدالله برقی است. مشکل سندی این روایت حفص بن غیاث است که عامی است.

بحثی است که اولا اذان ثالث چیست و ثانیا حکم آن چیست؟!

1.3چیستی اذان ثالثه

در اینکه اذان ثالث در روز جمعه کدام است اختلاف است:

    1. مشهور قائلند که اذان ثالث عبارت است از اذان بعد از نزول امام از منبر؛ در روایت آمده است که بعد از نزول امام از منبر اقامه می خوانند، ولی اینکه اذان بخوانند، جایز نیست. در روایت آمده است:

« ِ.... فَإِذَا فَرَغَ مِنْ هَذَا أَقَامَ الْمُؤَذِّنُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي الْأُولَى بِسُورَةِ الْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِسُورَةِ الْمُنَافِقِينَ».

در روایت محمد بن مسلم نیز آمده است:

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ يَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ فَيَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ لَا يُصَلِّي النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ يَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُومُ فَيَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ يَنْزِلُ فَيُصَلِّي بِالنَّاسِ ثُمَّ يَقْرَأُ بِهِمْ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى بِالْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْمُنَافِقِينَ»[11] .

اذانش اول است و اقامه اش می شود بعد از اینکه امام پایین آمد. بنابراین قول مشهور این است که اذان ثالث یعنی اذان بعد از فراغ امام از خطبتین؛

در دلیل تسمیه آن به اذان ثالثه چند وجه ذکر شده است:

     اقامه را نیز در روایات اذان گفته اند از باب غلبه، اول یک اذان و اقامه گفته می شود، بعد یک اذان دیگر که می گویند می شود اذان ثالثه؛ این اذان اذان سوم از لحاظ تشریع است. از نظرزمانی اذان دوم حساب می شود ولی از لحاظ تشریع اذان سوم حساب می شود یعنی بعد از تشریع آن اذان و اقامه ی قبلی مطرح می شود.

     برخی هم گفته اند که دلیل تسمیه آن به ثالث این است که یک اذان برای صبح گفته اند یک اذان هم قبل از خطبتین گفته اند و این اذان می شود اذان ثالث که طبق این قول دیگر توجیه لازم ندارد که بگوییم به اقامه نیز اذان می گویند. لکن به ذهن نمی آید که این معنا مراد باشد. خلاصه اینکه اذان ثالثه بدعت است یعنی اذانی که بعد از نزول امام گفته می شود.

    2. برخی در مقابل مشهور گفته اند که مراد از اذان ثالث اذانی است که برای عصر گفته می شود. در روز جمعه عصر با هم متصلا با جمعه می خوانند، لذا برای عصر دیگر نباید اذان گفته شود.

    3. برخی دیگر هم قائلند که مراد از اذان ثالث اذانی است که قبل از صعود امام علی المنبر و بعد صعوده گفته می شود. قبل از خطبتین یک بار قبل از صعود امام و یک بار هم بعد از صعود امام گفته می شود. گفته اند جمع بین این دو اذان ها بدعت است. جمع این دو اذان ها بدعت است و گرنه اگر جمع نبود، قبل یا بعد از صعود امام اگر کسی اذان می گفت اشکالی نداشت. یعنی طبق این قول، از لحاظ موضع گفتن اذان بی اشکال است لکن جمع آن هاست که دارای اشکال است.

    4. برخی گفته اند (کما اینکه ظاهر از خلاف شیخ طوسی همین است)[12] مردم زیاد اذان می گفتند و امام معطل می شد. دو نفر اذان می گفتند و نفرسوم که می خواست بگوید و امام معطل بماند، حکم به بدعت آن شده است.

1.3.1مختار استاد: معنای مشهور از اذان ثالثه

به نظر ما همانطور که صاحب جواهر فرموده اند اینکه کلمه ی بدعت را در این جا به کار می برند مشعر به این است که یک چیزی در آن جوّ ایجاد شده است. یک چیزی که شریعت نداشته است و آن ها آورده اند. لذا به ذهن می آید الاذان الثالث بدعۀ اشاره به چیزی است که در خارج آورده اند و آن چه از تاریخ به دست می آید همین معنایی است که مشهور گفته اند که اذان بعد نزول الامام است که برخی نسبت می دهند عثمان یا معاویه این کار را ابداع کرده است. بنابراین به ذهن می رسد که مراد از بدعت بودن اذان ثالث اشاره به ردع آن ها می باشد. این هم که در روایات ما آمده است که بعد از اینکه امام پایین آمد اقام الموذن یعنی دیگر اذان نگوبند. خلاصه اینکه اقرب به ذهن ما همین فرمایش صاحب جواهر است[13] .

1.4حرمت یا عدم حرمت اذان ثالثه

اما اینکه حکم اذان ثالث چیست؟ آیا بدعت که در روایت آمده است دال بر حرمت است یا خیر؟! برخی تشکیک کرده اند که بدعت نمی تواند دال بر حرمت باشد. لکن این کلام به نظر ما واضح البطلان است. این همه روایت آمده است که مبدعین را متهم کنید به ذهن می آیدکه بدعت کار حرامی است:

«عَنْهُ عَنْ أَبِي يُوسُفَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ رَفَعَهُ قَالَ: كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِيلُهَا إِلَى النَّارِ»[14] .

از واضحات است که دین خدا را تغییر دادن یک فعل حرام است. به نظر ما اصلا از واضح ترین صیاغاتی که حرمت را می رساند همین تعبیر به بدعت است.

1.4.1کلام محقق: عدم حرمت اذان ثالثه

در مقابل برخی مانند محقق در معتبر فرموده اندکه ما دلیلی بر حرمت نداریم. استدلال ایشان بدین شرح است:

    1. اصل عدم حرمت در موارد شک درحرمت است.

    2. استدلال بعدی ایشان این است که اذان ذکر خدا و دعوت مردم به معروف است و معنایی برای حرمت آن تصور نمی شود. روایتی که این اذان ثالث را بدعت می داند نیز به دلیل وجود حفص بن غیاث ضعیف السند است.

به خاطر دو دلیل مذکور ایشان حکم به عدم حرمت کرده اند؛ البته این کار را مکروه دانسته اند به دلیل اینکه پیامبر اکرم این کار را انجام نداده اند و لذا یک نوع کراهتی در انجام آن متصور است[15] .

1.4.1.1مناقشه در کلام محقق

به نظر می رسد این کلام تمام نیست:

    1. روایت حفص بن غیاث را صاحب جواهر با عمل اصحاب جبران کرده است[16] . به نظر ما اصلا ضعفی در روایت نیست. زیرا شیخ طوسی فرموده اند که طایفه به روایات عده ای که از مذهب ما نیستند عمل کرده اند که یکی از آنان حفص بن غیاث است:

« و إن لم يكن من الفرقة المحقة خبر يوافق ذلك و لا يخالفه، و لا يعرف لهم قول فيه، وجب أيضا العمل به، لما روي عن الصادق عليه السلام أنه قال: «إذا نزلت بكم حادثة لا تجدون حكمها فيما رووا عنا فانظروا إلى ما رووا عن علي عليه السلام فاعملوا به»، و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غياث و غياث بن كلوب ، و نوح بن دراج، و السكوني، و غيرهم من العامة عن أئمتنا عليهم‌»[17] .

خود شیخ عمل به روایات او کرده است مگر در جاهایی که گیر می کند و می گوید که ضعیف السند است وگرنه اگر مشکل یا معارضی در کار نباشد به روایات او عمل می کند.

    1. اما این استدلال که اذان ذکر است و معنا ندارد که حرام باشد، اجتهادی است در مقابل نص؛ مانند این می ماند که بگوییم نماز ذکر خداست و حائض اشکالی ندارد که بخواند!!!!

    2. مضاف بر اینکه مرحوم محقق در معتبر فرموده است که پیامبر انجام نداد پس مکروه است. می پرسیم که شما که اذان را ذکر خدا می دانید چه وجهی بر کراهت آن وجود دارد؟؟

فتحصل که اذان ثالث یعنی اذان بعد از نزول امام بدعت است. و بدعت بودن یک فعل نیز دال برحرمت آن است. سند روایت را نیز تمام دانستیم خصوصا اینکه مشهور نیز به این روایت عمل کرده اند.

1.5اطلاق بدعت بودن اذان ثالثه

فقط یک نکته باقی می ماند و آن اینکه اینکه می گویند الاذان الثالث بدعت است؛ این در خصوص جایی است که ما اذان ثالث را مستندا الی الشریعه به جا آوریم؛ بگوییم چون خدا و پیامبر فرموده است بدعت است. اما اگر به قول محقق به عنوان یک ذکر و دعا و دعوت به معروف بخوانیم دیگر بدعت نیست. برخی خواسته اند بگویند که بدعت بودن یک فعل به خاطر این است که به شریعت نسبت بدهید اما اگر به عنوان یک فعل شریعت به جا آورده نشود اشکالی ندارد. لذا می گوییم نزاع لفظی است. آن که می گوید حرام است در جایی است که استناد به شریعت داده شود و آنکه می گوید مکروه است به دلیل این است که شباهت دارد به فعلی که حرام است. لذا برخی بین این دو قول اینگونه جمع کرده اند که بدعت وقتی است که به قصد تشریع به جا آورده شود و مکروه نیز در جایی است که به قصد ذکر به جا آورده شود.

به نظر می رسد همانطور که صاحب جواهر فرموده است این کلام تمام نیست؛ شارع فرموده است این عمل بدعت است و فرقی هم در نیت آن نیست. صورت این کار صورت بدعت است ولو اینکه به نیت ذکر به جا آورده شود. ظاهر روایت این است که اذان ثالث ولو اینکه شما قصد ذکر کنید بدعت است. لذا کلام محقق که در توجیه این کار آن را ذکر و دعا دانسته است تمام نیست. به نظر ما نیز حق با صاحب جواهر است و کلام محقق در غایت ضعف است. مناسب اعتبار نیز همین است که شارع می خواهد که بدعت رواج پیدا نکند.

2حکم معامله هنگام اقامه ی نماز جمعه

مسئله ی بعدی که صاحب شرایع مطرح کرده است مربوط به روز جمعه است که فرموده است معامله کردن عند الزوال بعد از اذان حرام است.

« الثامنة يحرم البيع يوم الجمعة بعد الأذان ‌ف‌إن باع أثم و كان البيع صحيحا على الأظهر»[18] .

طبق آیه ی شریفه : ﴿إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللّه﴾[19] گفته شده است در اصول که حقیقت نهی طلب ترک است و لو صورت آن صورت امری است. «ذروا» صورت امری است ولی حقیقت آن نهی و طلب ترک است. صاحب شرایع فرموده است اگر کسی این حرام را مرتکب شد معامله ای را که انجام داده است صحیح است. در دو مقام باید بحث کرد: اول اینکه آیا بیع واقعا حرام است یا خیر؟ دوم اینکه عند الزوال خصوصیتی دارد یا خیر؟ خود صاحب شرایع هم بعد الاذان بودن را مطرح کرده است و ملاکی برای زوال ندانسته است. برخی منحصر به زوال کرده اند و گفته اند که نماز جمعه بعد از زوال است که وجوب پیدا می کند و تا وجوب پیدا نکرده است معنا ندارد که معامله را حرام بدانیم.


[5] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص316، أبواب صلاه الجمعه، باب8، ح4، ط آل البيت.«َ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُصَلِّی الْجُمُعَهَ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاکٍ وَ یَخْطُبُ فِی الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَهُ رَکْعَتَیْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَیْنِ فَهِیَ صَلَاهٌ حَتَّى یَنْزِلَ الْإِمَامُ».
[6] .« « عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَهِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى یَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ».
[7] .ظاهرا مراد استاد این روایت باشد که در آن جلسه مطرح کردند: « صحیحه محمد بن مسلم: « عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَهِ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَهٍ یَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ فَیَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ یَخْطُبُ لَا یُصَلِّی النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ یَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا یَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ یَقُومُ فَیَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ یَنْزِلُ فَیُصَلِّی بِالنَّاسِ ثُمَّ یَقْرَأُ بِهِمْ فِی الرَّکْعَهِ الْأُولَى بِالْجُمُعَهِ وَ فِی الثَّانِیَهِ بِالْمُنَافِقِینَ
[12] الخلاف، شیخ طوسی، ج1، ص290..« لا بأس أن يؤذن اثنان واحد بعد الآخر، و ان أتيا بذلك موضعا واحدا كان أفضل، و لا ينبغي أن يزاد على ذلك.و قال الشافعي: المستحب أن يؤذن واحد بعد الآخر، و يجوز أن يكونوا أكثر من اثنين، فان كثروا و خيف فوات أول الوقت قطع الامام بينهم الأذان و صلى «3».دليلنا: إجماع الفرقة على ما رووه من أن الأذان الثالث بدعة، فدل ذلك على جواز الاثنين، و المنع عما زاد على ذلك»
[15] .المعتبر فی شرح المختصر، ج2 ص296« احتج برواية حفص بن غياث عن جعفر، عن أبيه عليه السّلام قال: «الأذان الثالث يوم الجمعة بدعة» «1» لكن حفص المذكور ضعيف، و تكرير الأذان غير محرم، لأنه ذكر يتضمن التعظيم للرب، لكن من حيث لم يفعله النبي صلّى اللّه عليه و آله و لم يأمر به كان أحق بوصف الكراهية».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo