< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تعداد رکعات فرائض و نوافل /فرائض و نوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان آخرین نکات در مورد نماز جمعه پرداختند و سپس وارد مسئله ی فرائض و نوافل از کتاب شریف عروه الوثقی پرداختند. ایشان بعد از بیان اجمالی روایات مسئله، در این جلسه به تکمیل آن روایات در این باب می پردازند.

0.1ذکر دو نکته از جلسات قبل

0.1.1نکته اول: اطلاق بدعت بودن اذان ثالثه

نکته ای را در مورد اذان ثالث تکرار می کنیم که گفتیم کلام صاحب جواهر درست است. کلمه ی بدعت نیز اطلاق دارد و در هر حالی را (ولو اینکه شخص به قصد ذکر و دعاء بگوید) شامل می شود. در برخی از جاها که علی القاعده می خواهیم مطرح کنیم(یعنی مواردی که تصریح به بدعت بودن آن ها نشده است و صرفا دلیلی بر مشروعیت آن ها نیست) قید می زنیم می گوییم اگر به قصد جزئیت آورده شود بدعت است و در غیر این صورت بدعت نیست. بعد یک مطلبی را در مورد شهادت به ولایت امیر المومنین علیه السلام در اذان مطرح کردیم که خصوصا اینکه به جهت شعاریتی که این عمل دارد، می توان گفت بعید نیست که شارع مقدس حتی بپسندد که این شهادت در اذان ذکر شود.

0.1.2نکته دوم: آداب و هدف از خطبتین در نماز جمعه

یک جهت هم در جلسه ی گذشته که در مورد صحنه و منطقه و هدف از نماز جمعه بیان کردیم، نکته ای که باقی مانده بود و از خاطرمان رفته بود، نکته ای است که در این جلسه عرض می کنیم. گفتیم که نماز جمعه با همه ی شکوه و شرایطش خبر می دهد از یک دعوت الی الله، برای اینکه رابطه ی انسان ها با خدا تقویت شود. این نکته را نیز اضافه می کنیم که نص قرآن و روایات این است که خطبتین ذکر الله هستند. خطبتین باید از مصادیق ذکرالله باشد. خروجی نماز جمعه باید طوری باشد که مردم به صورت ذاکرین و ذاکرات لله خارج شوند. بقیه مسائلی که در خطبه مطرح می شود از باب فروعات و ضمائم است، همان ها هم باید به نحوی باشد که مصداق ذکرالله باشد. یعنی باید امام جمعه بگویند که مومنین مواظب باشید که دینتان و عفافتان چنین باشد، بنابراین عمده خطبتین باید مصداق ذکر الله باشد که آیه ی شریفه و روایات شامل آن بشوند. نماز جمعه باید یک صحنه ی بسیار معنوی را ترسیم کند. مخصوصا اینکه روز جمعه روز تعطیلی است و فرصتی است برای کسب معنویت و تقرب الی الله؛ البته مسائل اجتماعی نیز باید مطرح شود ولی همان ها نیز باید به نحو ذکر الله باشد. همان ها هم باید طوری نباشد که انسان را وارد منازعات کند و بیشتر از خدا دور کند. ما نمی گوییم که مسائل دیگر را گفتن حرام باشد، ولی ما می گوییم آنچه از روایات و آیات استفاده می شود این است که خطبتین مصداق ذکرالله باشد. روایاتی که در مورد عناوین کلام امام، هیئت ظاهری امام و غیره وارد شده است این است که ذکر الله باشد. شاه فرد آن، همان خطبه هایی است که از مولانا امیر المومنین علیه السلام رسیده است. لاأقلش این است که اگر خطبه ها مصداق ذکر الله و موعظه باشد مصداق اقتداء به امیر المومنین علیه السلام است و غیر از آن دلیل می خواهد. البته ما منصفانه برخورد می کنیم و می گوییم از آن طرف هم حکم به بدعت بودن شعار های داده شده در نماز جمعه و کلمات گفته شده در نماز جمعه نمی کنیم، زیرا آن ها را به قصد ورود در شریعت نمی گویند. لکن می گوییم هدف اصلی نماز جمعه و خطبتین ذکر و موعظه و تقرب الی الله است. اگر هم مسائل دیگری گفته می شود باید وصل به دین کند تا مصداق ذکرالله و موعظه باشد. آنچه دین می گوید را باید به صورت فراجناحی مطرح کنند و تمام تحلیلات نیز باید دینی باشد. در این صورت در قلوب مردم نیز موثر تر خواهد بود. اگر جلوه ی دینی به مطالب داده شود بسیار موثر تر از سخنانی است که وجهه ی حکومتی و جناحی و دنیایی باشد. مناسب است که حرف های کلی که دینی است گفته شود و به جزئیات که محل اختلاف است و غالب مردم در آن اختلاف نظر دارند پرداخته نشود. امام جمعه کلیات مطالب دینی و تذکری را بیان کند تا مردم از غفلت خارج شوند و ذکر خدا را بشنوند و در صدد اصلاح بیشتر خویش برآیند.

1اعداد نوافل و فرائض

بحث در اعداد نوافل بود. روایات وارد شده در اعداد نوافل مختلف هستند. طایفه ای از آن روایات خمسین رکعه را مطرح کرده بود. طایفه ی دیگر 51 رکعت بود. طایفه ی ثالثه نیز 46 رکعت را مطرح کرده است. طایفه ی آخر هم 44 رکعت را مطرح کرده است.

1.1روایات مسئله

روایتی در باب 14 وسائل الشیعه آمده است از زراره که حدیث مفصلی نیز می باشد تا اینجا می رسد که حضرت می فرمایند:

« مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ حَمْدَوَيْهِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ وَ عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ السِّتَّةِ وَ الْأَرْبَعِينَ- وَ عَلَيْكَ‌ ‌بِالْحَجِّ أَنْ تُهِلَّ بِالْإِفْرَادِ- وَ تَنْوِيَ الْفَسْخَ إِذَا قَدِمْتَ مَكَّةَ- ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي أَتَاكَ بِهِ أَبُو بَصِيرٍ مِنْ صَلَاةِ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ- وَ الْإِهْلَالِ بِالتَّمَتُّعِ إِلَى الْحَجِّ- وَ مَا أَمَرْنَاهُ بِهِ مِنْ أَنْ يُهِلَّ بِالتَّمَتُّعِ- فَلِذَلِكَ عِنْدَنَا مَعَانٍ- وَ تَصَارِيفُ لِذَلِكَ مَا يَسَعُنَا وَ يَسَعُكُمْ- وَ لَا يُخَالِفُ شَيْ‌ءٌ مِنْهُ الْحَقَّ وَ لَا يُضَادُّهُ»[1] .

حضرت توصیه می کنند که چهل و شش نماز را از دست نده. دلیل 46 نماز بودن این است که دو رکعت از نافله نماز عصر را کم می کند و دو رکعت نیز از نافله مغرب را کم می کند. در برخی از روایات 44 رکعت مطرح شده است مانند روایت ابوبصیر:

« وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّطَوُّعِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- فَقَالَ الَّذِي يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا يُقْصَرَ عَنْهُ- ثَمَانُ رَكَعَاتٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ- وَ بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَانِ وَ قَبْلَ الْعَصْرِ رَكْعَتَانِ- وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَانِ وَ قَبْلَ الْعَتَمَةِ رَكْعَتَانِ- وَ مِنَ السَّحَرِ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُوتَرُ- وَ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ مَفْصُولَةٍ- ثُمَّ رَكْعَتَانِ قَبْلَ صَلَاةِ الْفَجْرِ- وَ أَحَبُّ صَلَاةِ اللَّيْلِ إِلَيْهِمْ آخِرُ اللَّيْلِ»[2] .

هم در آیات مثل آیه ی حافظوا در مورد نماز ظهر تاکید زیادی شده است. هم در روایات نوافل نماز ظهر را کم نکرده اند معلوم می شود نماز ظهر و نافله ی آن بسیار مهم می باشد. در هیچ کدام از روایات هشت رکعت نافله ی ظهر کم نشده است. در این روایت 6 رکعت از 50 رکعت کم شده است. که دو رکعت از مغرب، چهار رکعت از عصر کم شده است. خلاصه اینکه روایات مختلفی در این باب وارد شده است. تنها یک روایت وارد شده است که می گوید اگر کسی 4 رکعت هنگام زوال نماز بخواند از أوابین نوشته می شود:

     « جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ عَنْ كَبِدِ السَّمَاءِ، فَمَنْ صَلَّى تِلْكَ السَّاعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَقَدْ وَافَقَ صَلَاةَ الْأَوَّابِينَ، وَ ذَلِكَ بَعْدَ نِصْفِ النَّهَارِ»[3]

البته این روایت دلالت بر کم تر شدن نوافل ظهر ندارد. نمی خواهد بگوید که نافله ی ظهر چهار رکعت است بلکه می خواهد بگوید با اینکه نافله ی ظهر هشت رکعت است، اگر کسی چهار رکعت از آن را نیز بخواند از اوابین محسوب می شود. بنابراین اتفاق روایات متواتره در این است که نافله ی ظهر هشت رکعت است و هیچ از آن کم نشده است.

1.2جمع بین اختلاف تعداد رکعات درروایات

بحث در این است که اختلاف در تعداد رکعات را در این روایات چه کنیم؟! یک قاعده ی کلی فقهاء مطرح کرده اند که در مستحبات تعارض نیست و اختلاف آن ها حمل بر اختلاف مرتبه می شوند. همین قاعده را محقق خویی رحمه الله در مقام تطبیق کرده است[4] . نسبت به 50 و 51 رکعت که اصلا نیازی به این قاعده نیز نداریم. زیرا اصل تشریع مستفاد از روایات این است که 50 رکعت است. یک رکعت اضافه ی آن به دلیل این است که تعداد نوافل دو برابر فرائض باشند. پس از این جهت مشکلی نیست. روایات 46 و 44 نیز حمل بر اختلاف مرتبه می شوند. در همین روایات شاهد و روایات متواتر وجود دارد که نماز های یومیه 50 رکعت است. درست است که میان اصحاب اهل بیت اختلاف بوده است ولی میان علماء در صدر اول اختلافی در 50 یا 51 نبوده است. جای مناقشه سندی و دلالی ندارد. می ماند روایات 44 و 46 رکعت که حمل بر اختلاف مراتب می شود. یعنی اگر نتوانستید 50 رکعت را بخوانید، 46 رکعت را بخوانید. اگر آن را هم نتوانستید 44 رکعت را بخوانید. در روایت نیز وارد شده است که:

     « مَا رَوَاهُ- الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ التَّطَوُّعِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ الَّذِي يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا يُقْصَرَ عَنْهُ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَانِ وَ قَبْلَ الْعَصْرِ رَكْعَتَانِ وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَانِ وَ قَبْلَ الْعَتَمَةِ رَكْعَتَانِ وَ مِنَ السَّحَرِ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُوتِرُ وَ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ مَفْصُولَةً ثُمَّ رَكْعَتَانِ قَبْلَ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ أَحَبُّ صَلَاةِ اللَّيْلِ إِلَيْهِمْ آخِرُ اللَّيْلِ»[5] .

یعنی دیگر از این کمتر نخوانید. یعنی بیشتر هم وارد شده است ولی اگر می خواهی مقداری از نوافل را حذف کنی، از این مقدار کم تر نشود؛ لذا هیچ تنافی بین روایات 44 رکعت و 50 رکعت دیده نمی شود.

در روایت زراره که 46 رکعت مطرح شده بود؛ به ذهن می زند که حضرت به زراره نیز توصیه می کند. یعنی امام نمی خواهد بگوید که نماز ها 46 رکعت هستند بلکه توصیه می کند مخصوصا اینکه تعبیر علیک دارد. این ها صرفا توصیه است و تنافی با 50 رکعت ندارد.

1.2.1جمع به وسیله ی خود روایات

ما می گوییم بین خود این روایات می توان اینگونه جمع کرد بدون نیاز به اینکه مانند محقق خویی آن قاعده ی اصل حمل بر اختلاف مراتب در مستحبات را بخواهیم جاری کنیم. حضرت خود در همین روایتی که 46 رکعت وارد شده است، فرموده است که من به ابوبصیر 50 رکعت را گفته ام و نفی نکرده است:

« ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي أَتَاكَ بِهِ أَبُو بَصِيرٍ مِنْ صَلَاةِ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ- وَ الْإِهْلَالِ بِالتَّمَتُّعِ إِلَى الْحَجِّ- وَ مَا أَمَرْنَاهُ بِهِ مِنْ أَنْ يُهِلَّ بِالتَّمَتُّعِ- فَلِذَلِكَ عِنْدَنَا مَعَانٍ- وَ تَصَارِيفُ لِذَلِكَ مَا يَسَعُنَا وَ يَسَعُكُمْ- وَ لَا يُخَالِفُ شَيْ‌ءٌ مِنْهُ الْحَقَّ وَ لَا يُضَادُّهُ»[6] .

آن تعداد دیگر را حضرت نفی نمی کنند و هر دو را حق می دانند. خود این روایات تنافی بدوی را حل می کنند و به راحتی قابل جمع هستند.

بنابراین ولو اینکه چهار طایفه از روایات در مقام وارد شده است لکن نافله همانطور که اجماع داریم، (البته در زمان اهل بیت اختلاف بوده است؛ زیرا تمامی روایات به دست اصحاب نرسیده بود) حل این اختلافی که در روایات است این است که 50 اصل تشریع است، یک رکعت بعدی بعد از تشریع 50 است. 46 و 44 رکعت نیز مراتب کمتر از 50 هستند که در مرتبه ی بعدی اهمیت دارند. پس در خود روایات این تنافی حل شده است.

احتمال تقیه هم در روایات وجهی ندارد زیرا تقیه در جایی است که راه حلی دیگر نداشته باشیم ولی اینجا در خود روایات تفسیر شده است و تنافی حل شده است. خود روایات معنا کرده اند که خمسین اصل تشریع است و یک رکعت وتر به دلیل فلان جهت است.

1.3لزوم اهمیت طلاب به نوافل

نکته ی مهمی که ما طلاب باید دقت کنیم این است که انصافا نخواندن نوافل یک منقصت بسیار عظیم برای ماست. در برخی از روایات آنقدر از اهمیت نوافل گفته شده است که وعده به عذاب نسبت به ترک آن ها ذکر شده است. اگر لطف خدا نباشد بعید نبود که ما را به خاطر همین کم اهمیتی نسبت به این مسئله مهم عذاب کنند. انصاف این است که ما این منقصت را داریم و باید بپذیریم؛ یک کسی هشتاد سال از خدا عمر گرفته است و بگوید که من تاکنون در یک روز 50 رکعت را نخوانده ام؛ این بسیار زشت است. نماز رکن دین است و در برخی از روایات صفت مومنین قرار داده شده است که در روز 50 رکعت نماز می خواند. اگر انسان گریه کند و تاسف بخورد بر این مسئله جای دارد. ما مثلا مبلغ دین هستیم و ادعای نمایندگی دین را داریم. دین می گوید اصحاب خمسین مومنین هستند، ما چگونه می توانیم برای خود توجیه بتراشیم برای ترک این فعل با این اهمیت و با این تاکیدات زیادی که از جانب اهل بیت صادر شده است. برخی توجیه می کنند که تزاحم دارد با کار های دیگر؛ ولی به ذهن می زند که می توان آن ها را با تدبیر به صورت مختصر به جا آورد. نوافل سوره ندارند و در حال راه رفتن هم می توان خواند. ما می دانیم که کسانی که این ها را خوانده اند به جایی رسیده اند. همین دلیل بر این است که هیچ تزاحمی در کار نیست. ما فکر می کنیم که همه چیز به مطالعه است در حالی که علم نور است. ما تجربه کرده ایم که نماز اول وقت و نافله برای همین علم هم برکت دارد. کسانی که می گویند ده دقیقه به طلوع فجر باقی مانده است دوران امر است که مطالعه کنیم یا نماز بخوانیم، این ها همه خیالات است. البته همه اینطوری نیست. هنوز هم کسانی هستند که یستغفرون بالاسحار هستند؛ ولی اینکه کسی ادعای تزاحم کند خیلی عجیب است. برخی خیال می کنند که علم همه اش به همین مطالعه کردن و مباحثه کردن است ولی ما می توانیم قسم بخوریم که اینکه علم همه اش منحصر به کار زیاد باشد این نیست. چه بسا کار کم نتیجه ی عالی داده است و چه بسا اینکه با کار زیاد هنوز مطلب گنگ است و به جایی نمی رسد. چه بسا با دو رکعت نماز فکر باز شود و چیز هایی به ذهن انسان برسد که به ذهن انسان پر کار نرسیده است. ما آدم خیلی مقدسی نیستیم ولی احیانا این چیز ها اتفاق افتاده است و به این باور رسیده ایم که فقط مطالعه ملاک نیست. نماز خواندن خود باعث می شود که بسیاری از مطالب واضح شوند. این ها مجربات است تجربه کنید. «و في الحديث النبوي ليس العلم بكثرة التعلم إنما هو نور يقذفه اللّٰه في قلب من يريد اللّه أن يهديه‌»[7] این یک امر مجربی است که نیاز به استدلال نیز ندارد.

 


[3] .قرب الاسناد، ص115.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo