< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی روایات اعداد فرائض و نوافل /اعداد فرائض و نوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته در مورد اعداد فرائض نکاتی را در باب روایات وارد در مسئله بیان کردند. در این جلسه به بررسی تکمله ی روایات و جمع نهایی آن ها می پردازند و سپس مسئله ی کیفیت نماز وتیره را مطرح می کنند.

 

0.1استدراک: وجوب جواب سلام به امام جمعه

نکته ای از نماز جمعه مانده بود که گفتیم مستحب است امام به مامومین سلام بدهد:

«و أن يسلم أولا و أن يجلس أمام الخطبة»[1] .

صاحب جواهر فرمودند که رد یکی از مامومین کافی است. ما گفتیم که این علی القاعده است. صاحب عروه می فرماید: اگر بر جماعتی سلام دادند و یک نفر سلام دهد کفایت می کند:

« ردّ السلام واجب كفائيّ، فلو كان المسلّم عليهم جماعة يكفي ردّ أحدهم، و لكن الظاهر عدم سقوط الاستحباب بالنسبة إلى الباقين بل الأحوط ردّ كلّ من قصد به، و لا يسقط بردّ من لم يكن داخلًا في تلك الجماعة أو لم يكن مقصوداً»[2]

در بحث تفصیلی مسئله نیز روایت معتبره وارد شده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَلَّمَ مِنَ الْقَوْمِ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ وَ إِذَا رَدَّ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ».[3]

جواب سلام دادن واجب کفایی است لذا این ضمیمه می شود برای تقویت حکم علی القاعده ای که در علم اصول مطرح می شد.

1بحث اعداد نوافل و فرائض

بحث در نوافل بود که عدد نوافل گفته شد.

1.1جمع بین روایات اعداد رکعات

روایات در عدد نوافل مختلف بودند و ما عرض کردیم که در خود این روایات قرینه داریم بر جمع بین خود این روایات، خود این روایات همدیگر را جمع می کنند. مجددا که همه ی روایات را ملاحظه کردیم دیده شد که جای توهم هست که کسی توهم کند که این روایات با هم همخوانی نداشته باشند. آن توهم راجع به روایات باب 14 است. در برخی روایات که تعداد رکعات، 44 رکعت وارد شده، از زراره چندین روایت به این مضمون وارد شده است. برخی از این روایات قابل جمع با روایات دیگر نیست. روایت اول و سوم که زراره ناقل آن ها می باشد[4] ، یک روایت دیگر هم وارد شده است که حضرت فرمودند 46 رکعت؛ کسی پرسید که 46 رکعت همانی است که زراره فرموده است؟! حضرت فرمودند چه کسی بهتر از زراره است؟[5] غالب روایاتی که 44 رکعت را بیان کرده اند از زراره صادر شده است.

در روایت سوم آمده است که :

«عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ ثَمَان‌ رَكَعَاتِ الزَّوَالِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ قَبْلَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ مِنْهَا الْوَتْرُ وَ رَكْعَتَا الْفَجْرِ قُلْتُ فَهَذَا جَمِيعُ مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو الْخَطَّابِ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ قَوِيَ فَزَادَ قَالَ فَجَلَسَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَقَالَ إِنْ قَوِيتَ فَصَلِّهَا كَمَا كَانَتْ تُصَلَّى‌وَ كَمَا لَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ فَلَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ»[6] .

در ادامه روایت که می گوید« فهذا جمیع ما جرت به السنه؟ قال نعم». این بخش از روایت مطلب را مشکل می کند. این روایت چگونه با روایات خمسین و روایات 46 رکعتی که باز زراره نقل کرده بود، جمع می شود؟. این قید «جمیع ما جرت به السنه» بحث را مشکل تر می کند و با آن روایات تنافی دارد. خود روایات را نمی توان با هم جمع کرد.

1.1.1جمع روایات در بیان استاد

لکن به ذهن ما رسیده است که امام علیه السلام نسبت به زراره در این مسئله گویا عنایت خاصی داشته است. ما که حکمت و علتش را نمی دانیم، نمی دانیم داستان از چه قرار بوده است، خود حضرت هم در آن روایت طویله به این قضیه اشاره کرده است. ما نمی دانیم حضرت نسبت به زراره چه نظری و چه لطفی داشته است؛ در برخی روایات تاکید به 44 رکعت می کند و این داستان فقط هم نسبت به زراره است. البته نسبت به ابوبصیر هم وارد شده بود لکن می گفت کمترین مقدار سنت این مقدار است، نفرمود که جمیع سنت همین است. ما می گوییم شاید حضرت برای اینکه زراره محل نظر و مورد اذیت بوده است نمی خواستند بفرمایند که تو 51 رکعت بخوان. 51 رکعت مخصوص شیعه است. حضرت نمی خواستند زراره این مقدار نماز را بخواند. به ذهن می رسد که در خصوص زراره این داستان بوده است. در روایت معتبره هم شاهدی بر این قضیه آمده است که حضرت به فرزند زراره فرمودند:

«مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ حَمْدَوَيْهِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ وَ عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ السِّتَّةِ وَ الْأَرْبَعِينَ وَ عَلَيْك‌ بِالْحَجِّ أَنْ تُهِلَّ بِالْإِفْرَادِ وَ تَنْوِيَ الْفَسْخَ إِذَا قَدِمْتَ مَكَّةَ- ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي أَتَاكَ بِهِ أَبُو بَصِيرٍ مِنْ صَلَاةِ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ وَ الْإِهْلَالِ بِالتَّمَتُّعِ إِلَى الْحَجِّ وَ مَا أَمَرْنَاهُ بِهِ مِنْ أَنْ يُهِلَّ بِالتَّمَتُّعِ فَلِذَلِكَ عِنْدَنَا مَعَانٍ وَ تَصَارِيفُ لِذَلِكَ مَا يَسَعُنَا وَ يَسَعُكُمْ وَ لَا يُخَالِفُ شَيْ‌ءٌ مِنْهُ الْحَقَّ وَ لَا يُضَادُّهُ»[7] .

حضرت فرمودند: آنچه ابوبصیر در مورد 51 رکعت آورده است داستان خودش را دارد. بعد می گوید آنچه ابوبصیر آورده است حق است. از این شاهد می توان استفاده کرد که در زراره یک خصوصیتی بوده است. حضرت در این روایت نمی فرماید که حکم اینچنین است بلکه می فرمایند تو این کار را بکن و تعبیر علیک را به کار برده است.

حضرت فرمودند: «وَ لَا يُخَالِفُ شَيْ‌ءٌ مِنْهُ الْحَقَّ وَ لَا يُضَادُّهُ»[8] .

آنچه ابوبصیر گفته است عین حق و حقیقت است. حضرت می فرماید اینکه داستان چیست را نمی گویم، اما می توانم بگویم که آنچه ابوبصیر آورده است حق است. به ذهن می رسد در زراره به جهاتی که در این فرد بوده است حضرت نمی خواستند آنچه صفت اختصاصی شیعه است را بیان کند. همین روایت هم که تمام السنه را می پرسد، حضرت نسبت به او می گوید که تمام سنت نسبت به تو همین تعداد رکعات است. خلاصه اینکه حضرت در خصوص زراره این طور فرمودند. تمام روایات را نگاه کردیم و اینگونه وجه جمع به ذهن ما رسیده است. هر گاه زراره سوال کرده است همین 44 رکعت یا 46 رکعت مطرح شده است و اصلا 51 رکعت برای او مطرح نشده است. ما از این روایات و اینکه هیچ گاه به زراره 51 رکعت گفته نشده است می فهمیم که اصل تعداد همان 51 رکعت است لکن به زراره این حکم بیان نمی شده است. روایات 51 رکعت متضافر است و اصلا قابل مناقشه نیست و روایات 44 و 46 که به زراره روایت شده است قابل توجیه و اختصاص نسبت به اوست.

در روایت هفتم هم که جمع بین روایات آمده است اینگونه آمده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا يَخْتَلِفُونَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ وَ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي خَمْسِينَ فَأَخْبِرْنِي بِالَّذِي تَعْمَلُ بِهِ أَنْتَ كَيْفَ هُوَ حَتَّى أَعْمَلَ بِمِثْلِهِ فَقَالَ أُصَلِّي وَاحِدَةً وَ خَمْسِينَ ثُمَّ قَالَ أَمْسِكْ وَ عَقَدَ بِيَدِهِ الزَّوَالَ ثَمَانِيَةً وَ أَرْبَعاً بَعْدَ الظُّهْرِ وَ أَرْبَعاً قَبْلَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ عِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ مِنْ قُعُودٍ تُعَدَّانِ بِرَكْعَةٍ مِنْ قِيَامٍ وَ ثَمَانِيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرَ ثَلَاثاً وَ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ وَ الْفَرَائِضَ سَبْعَ عَشْرَةَ فَذَلِكَ أَحَدٌ وَ خَمْسُونَ»[9] .

خود امام 51 رکعت می خواندند و فقط به زراره آن تعداد دیگر مطرح شده است. حاصل الکلام اینکه روایات بر 51 رکعت اتفاق دارند و جای کلامی در آن نیست. در خود روایات اختلاف 44 را با 51 رکعت حل کرده است و آن را حق دانسته است. همچنین در برخی از روایات نیز خودش گفته است که کمترین مقدار مستحب آن مقدار است و با حمل بر افضلیت به راحتی قابل حل است. ما می توانیم بگوییم که این ها اختلاف در مراتب هستند به حکم روایات، و اگر در روایت زراره اختلاف مرتبه قابل حل نیست به دلیل نکته ای است که به حکم خود روایت، مختص به زراره است. امام به زراره می گوید تو این کار را بکن و کاری نداشته باش به اینکه حکم واقعی چیست؛ بنابراین این یک خصوصیتی مخصوص زراره است و نمی تواند برای اثبات 51 رکعت مشکل ایجاد کند.

1.2افضل نوافل، نوافل مرتبه

نکته ی دیگر در نوافل مرتبه این است که افضل نوافل، نوافل مرتبه است. این کلام نه به دلیل اینکه اجماع داریم بلکه از خود روایات استفاده می شود که افضل نوافل رواتب هستند. معنای این کلام این نیست که اصلا هیچ دو رکعت نافله ای پیدا نمی شود که از رواتب بیشتر باشد. شاید شما نماز جعفر را پیدا کنید که افضل باشد ولی به صورت مجموعی اگر بسنجیم در کل، نوافلی به نوافل مرتبه نمی رسند. این نکته را می توان از روایاتی که در مورد آن وارد شده است مبنی بر اینکه اگر قضاء شد خوانده شود، یا اینکه از علائم مومن دانسته شده است و یا اینکه بحث عذاب نیز در آن وارد شده است. حتی در برخی از انان فریضه وارد شده است. در ذهن ما این است که اصلا از لحاظ ملاک، نوافل ملاک فریضه را دارند. لکن در مورد پیامبر اکرم این فریضه باقی مانده است و به خاطر رحمت پیامبر در مورد سایرین، نوافل ملاک لزومی ندارند. به ذهن می زند ملاک این روایات بسیار شدید است که بحث فریضه بودن در مورد آ ن ها وارد شده است.نگاهی به روایات آن ها می اندازیم:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَفْضَلِ مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ مِنَ الصَّلَاةِ فَقَالَ تَمَامُ الْخَمْسِينَ»[10]

 

1.3کیفیت نماز وتر یا وتیره

مرحوم سید در ادامه فرموده است که 51 رکعت است و یک رکعت از آن نماز وتر است که جلوسا أدا می شود. ایشان فرموده است که قیاما نیز می توان خواند و قیام افضل است. بر نماز وتر وتیره نیز اطلاق شده است:

« و ركعتان بعد العشاء من جلوس تعدان بركعة و يجوز فيهما القيام بل هو الأفضل و إن كان الجلوس أحوط و تسمى بالوتيرة».[11]

در مقابل محقق خویی فرموده است اصلا قیام مشروع نیست و باید نشسته باشد[12] .

1.3.1دلیل قائلین به افضلیت قیام

دلیل سید که قیام را افضل دانسته است برخی از روایات است. از جمله روایت سلیمان بن خالد:

«وَ رَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةُ النَّافِلَةِ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَبْلَ الظُّهْرِ وَ سِتُّ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ قَبْلَ الْعَصْرِ وَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ تَقْرَأُ فِيهِمَا مِائَةَ آيَةٍ قَائِماً أَوْ قَاعِداً وَ الْقِيَامُ أَفْضَلُ وَ لَا تَعُدُّهُمَا مِنَ الْخَمْسِينَ وَ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ تَقْرَأُ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ تَقْرَأُ فِي سَائِرِهَا مَا أَحْبَبْتَ مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ تَقْرَأُ فِيهَا جَمِيعاً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ تَفْصِلُ بَيْنَهُنَّ بِتَسْلِيمٍ ثُمَّ الرَّكْعَتَانِ اللَّتَانِ قَبْلَ الْفَجْرِ تَقْرَأُ فِي الْأُولَى مِنْهُمَا- قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ وَ فِي الثَّانِيَةِ قُلْ هُوَ اللَّهُ»[13] .

در بحث های آتی خواهیم رسید که در مورد هشت رکعت نافله عصر چند صورت وارد شده است. سید فرموده است ظاهر این روایت این است که نوافل مرتبه را بیان می کند. در این روایت رکعتان بعد العشاء آخره وارد شده است که قیام در آن افضل است.

روایت دیگری نیز در این باره وارد شده است:

 

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ صَلَاةُ النَّهَارِ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثَمَانٌ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ ثَمَانٌ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْمَغْرِبِ يَا حَارِثُ لَا تَدَعْهُنَّ فِي سَفَرٍ وَ لَا حَضَرٍ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ كَانَ أَبِي يُصَلِّيهِمَا وَ هُوَ قَاعِدٌ وَ أَنَا أُصَلِّيهِمَا وَ أَنَا قَائِمٌ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنَ اللَّيْلِ»[14] .

از این روایت نیز می توان افضلیت قیام را برداشت کرد؛ اینکه امام باقر علیه السلام نشسته می خواندند و فرزندشان قائما می خواندند، وجهش در یک روایت معتبره وارد شده است که حضرت فرمودند از وقتی که پیر شدم و سنگین شدم نشسته این نماز را می خوانم. معلوم می شود که اصل قیام است و افضل است لکن به دلیل پیری و سنگینی وزن، امام علیه السلام نشسته می خواندند. نشسته خواندن بالعرض است پس معلوم می شود که قیام افضل است. البته ایشان سپس می گوید که نشسته خواندن احوط است. شاید به این دلیل باشد که شبهه ی عدم مشروعیت قیاما خواندن را برخی مطرح کرده اند. قبلا هم گفته ایم که احوط بودن و افضل بودن قابل جمع است. افضل بودن به لحاظ مقام اثبات است و احوطیت به لحاظ مقام ثبوت است که شاید باطل بوده باشد.

1.4کلام محقق خویی: عدم مشروعیت قیام

در مقابل محقق خویی رحمه الله قیام را مشروع ندانسته است و حکم به وجوب نشسته خواندن کرده است. ایشان ابتدائا فرموده است که ما روایات متواتره بر نشسته خواندن آن داریم. روایاتی که تصریح دارد دو رکعت نشسته که بعد از عشاء خوانده می شوند به منزله ی یک رکعت هستند. از روایات مثلی الفریضه نیز می توان همین را استفاده کرد. به نظر ایشان ما سنت قطعیه داریم بر اینکه این دو رکعت جلوسا خوانده می شده است. همچنین ایشان می فرماید که امامان دیگر نیز با اینکه مشکل امام باقر علیه السلام را نداشتند این نماز را نشسته می خواندند. روایتی از امام رضا علیه السلام در باب 13 آمده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا يَخْتَلِفُونَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ وَ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي خَمْسِينَ فَأَخْبِرْنِي بِالَّذِي تَعْمَلُ بِهِ أَنْتَ كَيْفَ هُوَ حَتَّى أَعْمَلَ بِمِثْلِهِ فَقَالَ أُصَلِّي وَاحِدَةً وَ خَمْسِينَ ثُمَّ قَالَ أَمْسِكْ وَ عَقَدَ بِيَدِهِ الزَّوَالَ ثَمَانِيَةً وَ أَرْبَعاً بَعْدَ الظُّهْرِ وَ أَرْبَعاً قَبْلَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ عِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ مِنْ قُعُودٍ تُعَدَّانِ بِرَكْعَةٍ مِنْ قِيَامٍ وَ ثَمَانِيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرَ ثَلَاثاً وَ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ وَ الْفَرَائِضَ سَبْعَ عَشْرَةَ فَذَلِكَ أَحَدٌ وَ خَمْسُونَ»[15] .

اگر کسی نشسته این نماز را بخواند قطعا مستحب را انجام داده است.

اما دو روایتی که مستند کلام سید یزدی بودند را محقق خویی چنین اشکال می کند که ان دو روایت در مقام بیان نماز دیگری هستند و در مورد نماز وتیره نیستند.

در روایت آمده بود: «وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ تَقْرَأُ فِيهِمَا مِائَةَ آيَةٍ قَائِماً أَوْ قَاعِداً وَ الْقِيَامُ أَفْضَلُ وَ لَا تَعُدُّهُمَا مِنَ الْخَمْسِينَ»

ایشان می فرماید: اینکه صد آیه را بخواند، در جایی نیامده است که نماز وتره صد آیه داشته باشد، علاوه بر اینکه در خود روایت هم امده است که این ها را جزء پنجاه تا حساب نکنید. ایشان این جمله را شاهد گرفته اند بر اینکه دو رکعت وارد شده در این روایت مربوط به وتیره نیست.

در روایت دیگر نیز که وارد شده است که پدر حضرت نشسته می خواندند، معلوم می شود که این نماز وتیره نبوده است. اگر قرار بود وتیره بوده باشد، امام نمی فرمود که پدرم نشسته می خواند و من ایستاده می خواندم. معلوم می شود نماز وتیره مراد نبوده است.[16]

1.4.1مختار استاد: قبول کلام سید

به ذهن می رسد که این حمل محقق خویی رحمه الله عرفی نیست؛

    1. در روایت سلیمان بن خالد همه ی نوافل را بیان می کند؛ اینکه این وسط دو رکعت نماز دیگری را بیان کند و خود وتیره را ذکر نکند خیلی بعید است. به ذهن می زند از اینکه به همین دو رکعت اقتصار می کند معلوم می شود که همین جزء نوافل راتبه است. حمل آن بر غیر رواتب عرفی نیست.

    2. اما اینکه ایشان استشهاد به آن جمله در روایت دوم می کند که: وَ لَا تَعُدُّهُمَا مِنَ الْخَمْسِينَ»؛ این استشهاد به نظر ما ناتمام است. به نظر ما حتی می توان برعکس برداشت کرد. اینکه حضرت می فرمایند از پنجاه نشمار، معلوم می شود که جای شمردن دارد. پنجاه شامل این نمی شود بلکه 51 رکعت شامل آن می شود. اینکه می فرماید جزء پنجاه رکعت نشمار، با وتیره بودن آن سازگاری بیشتری دارد.

فقط نکته ای می ماند و آن اینکه اگر دو رکعت باشد نتیجتا 52 رکعت می شود و با آن روایات 51 تنافی دارد. مرحوم حکیم جواب داده اند که تنافی مطرح نیست زیرا حضرت فرمودند که 51 رکعت داریم بعد هم فرمودند که می توانی این دو رکعت را قائما نیز بخوانی؛ این دو رکعت یک رکعت حساب می شود زیرا می توان آن را هم قائما خواند و هم جالسا خواند. برای حل معارضه همین نکته کافی است. محقق حکیم فرموده اند:

« نعم قد ينافي ذلك ما دل على أنهما تعدان بركعة فإن ذلك إنما يكون مع الجلوس فيهما. اللهم إلا أن يقال: إنهما في حال القيام أيضاً تعدان بركعة مع غض النظر عن فضل القيام، فان القيام له فضل في نفسه لا يرتبط بالركعتين، لأنه مستحب نفسي، و ليس كالقيام المشروع في غيرهما من النوافل، فإنه مستحب غيري. أو يراد أن ذلك.إنما هو في أصل التشريع، فلا ينافي أفضلية القيام بدلا عن الجلوس، و إن عدت بالقيام ركعتين، و تكون النوافل حينئذ خمساً و ثلاثين، فان ذلك العدد بالعرض لا بالأصل، كما أن جواز الجلوس في عامة النوافل يوجب رجوع النوافل إلى سبع عشرة ركعة بالعرض. فلاحظ»[17]

 


[4] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص59، أبواب اعداد الفرائض و النوافل، باب14، ح، ط آل البيت.« 1- «2» مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنِّي رَجُلٌ تَاجِرٌ أَخْتَلِفُ وَ أَتَّجِرُ فَكَيْفَ لِي بِالزَّوَالِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى صَلَاةِ الزَّوَالِ وَ كَمْ تُصَلَّى قَالَ تُصَلِّي ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْعَصْرِ فَهَذِهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَكْعَةً وَ تُصَلِّي بَعْدَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَيْنِ وَ بَعْدَ مَا يَنْتَصِفُ اللَّيْلُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ وَ مِنْهَا رَكْعَتَا الْفَجْرِ فَتِلْكَ سَبْعٌ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً سِوَى الْفَرِيضَةِ وَ إِنَّمَا هَذَا كُلُّهُ تَطَوُّعٌ وَ لَيْسَ بِمَفْرُوضٍ إِنَّ تَارِكَ الْفَرِيضَةِ كَافِرٌ وَ إِنَّ تَارِكَ هَذَا لَيْسَ بِكَافِرٍ وَ لَكِنَّهَا مَعْصِيَةٌ لِأَنَّهُ يُسْتَحَبُّ إِذَا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا مِنَ الْخَيْرِ أَنْ يَدُومَ عَلَيْهِ.3. َ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ ثَمَان‌ رَكَعَاتِ الزَّوَالِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ قَبْلَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ مِنْهَا الْوَتْرُ وَ رَكْعَتَا الْفَجْرِ قُلْتُ فَهَذَا جَمِيعُ مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو الْخَطَّابِ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ قَوِيَ فَزَادَ قَالَ فَجَلَسَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَقَالَ إِنْ قَوِيتَ فَصَلِّهَا كَمَا كَانَتْ تُصَلَّى‌وَ كَمَا لَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ فَلَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ «1».
[5] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص60، أبواب اعداد الفرائض و النوافل، باب14، ح5، ط آل البيت.« وَ عَنْهُ عَنْ يَحْيَى بْنِ حَبِيبٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ مِنَ الصَّلَاةِ قَالَ سِتٌّ وَ أَرْبَعُونَ رَكْعَةً فَرَائِضُهُ وَ نَوَافِلُهُ قُلْتُ هَذِهِ رِوَايَةُ زُرَارَةَ- قَالَ أَ وَ تَرَى أَحَداً كَانَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ مِنْهُ».
[6] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص59، أبواب اعداد الفرائض و النوافل، باب14، ح، ط آل البيت.« 1- «2» مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنِّي رَجُلٌ تَاجِرٌ أَخْتَلِفُ وَ أَتَّجِرُ فَكَيْفَ لِي بِالزَّوَالِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى صَلَاةِ الزَّوَالِ وَ كَمْ تُصَلَّى قَالَ تُصَلِّي ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْعَصْرِ فَهَذِهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَكْعَةً وَ تُصَلِّي بَعْدَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَيْنِ وَ بَعْدَ مَا يَنْتَصِفُ اللَّيْلُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ وَ مِنْهَا رَكْعَتَا الْفَجْرِ فَتِلْكَ سَبْعٌ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً سِوَى الْفَرِيضَةِ وَ إِنَّمَا هَذَا كُلُّهُ تَطَوُّعٌ وَ لَيْسَ بِمَفْرُوضٍ إِنَّ تَارِكَ الْفَرِيضَةِ كَافِرٌ وَ إِنَّ تَارِكَ هَذَا لَيْسَ بِكَافِرٍ وَ لَكِنَّهَا مَعْصِيَةٌ لِأَنَّهُ يُسْتَحَبُّ إِذَا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا مِنَ الْخَيْرِ أَنْ يَدُومَ عَلَيْهِ.3. َ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ ثَمَان‌ رَكَعَاتِ الزَّوَالِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ قَبْلَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ مِنْهَا الْوَتْرُ وَ رَكْعَتَا الْفَجْرِ قُلْتُ فَهَذَا جَمِيعُ مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو الْخَطَّابِ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ قَوِيَ فَزَادَ قَالَ فَجَلَسَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَقَالَ إِنْ قَوِيتَ فَصَلِّهَا كَمَا كَانَتْ تُصَلَّى‌وَ كَمَا لَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ فَلَيْسَتْ فِي سَاعَةٍ مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ «1».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo