< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سقوط یا عدم سقوط نماز وتیره در سفر /اعداد فرائض و نوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان فروعاتی از مستحبات نوافل (از جمله افضلیت برخی از نوافل بر دیگری، نوافل در روز جمعه، سقوط نوافل نهاریه در سفر) پرداختند و سپس وارد مسئله ی سقوط یا عدم سقوط نافله ی عشاء در سفر شدند. در این جلسه بعد از استدراک از نکاتی از مباحث قبل، به تکمله ی بحث سقوط وتیره در عشاء می پردازند.

 

1استدراک: نشسته یا ایستاده خواندن وتیره

نکته ای از بحث وتیره مانده بود که آیا نماز وتیره باید نشسته خوانده شود و یا اینکه ایستاده خواندن آن نیز جایز است.

1.1بررسی کلام محقق خویی

محقق خویی فرموده است که عنوان وتیره اصطلاح علما است و در روایتی نیامده است ولی ما دیدیم در یک روایت امده است. البته خیلی مهم نیست. آنچه در مقام بیان آن هستیم این است که محقق خویی ادعا کرده اند که روایت حجال نص در این است که چهار رکعت را بیان کرده است و دو رکعت از آن وتیره است و دو رکعت آن نیز همان نمازی است که بعد از عشاء ایشان مستحب می دانند. سپس فرموده است که اگر کسی چنین روایت را می دید، قیام را تجویز نمی کرد. روایت حجال چنین است:

« مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ يَقْرَأُ فِيهِمَا بِمِائَةِ آيَةٍ وَ لَا يَحْتَسِبُ بِهِمَا وَ رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ جَالِسٌ يَقْرَأُ فِيهِمَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ مِنَ اللَّيْلِ صَلَّى صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ أَوْتَرَ وَ إِنْ لَمْ يَسْتَيْقِظْ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فَصَارَتْ شَفْعاً وَ احْتَسَبَ بِالرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ صَلَّاهُمَا بَعْدَ الْعِشَاءِ وَتْراً»[1] .

کلام محقق خویی:

« عرفت دلالة الصحيحة المتقدمة على استحباب ركعتين أُخريين بعد العشاء غير الوتيرة يكون المجموع أربع ركعات، و هما اللتان يكون القيام فيهما أفضل دون الوتيرة. و ظنّي أن من أفتى بأفضلية القيام فيها لم يعثر على هذه الصحيحة التي هي كالصريحة في أن مورد الأفضلية صلاة أُخرى غير الوتيرة فلاحظ»[2] .

ما در مورد این روایت گفتیم که این صد آیه خواندن تطبیق می شود بر سوره واقعه و توحید که در روایت دیگر آمده است:

« أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَقْرَأُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ- الْوَاقِعَةَ وَ قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ»[3] .

بعد دیدیم که نه فقط ما بلکه برخی علمای دیگر مانند بهبهانی نیز همین احتمال را داده اند. علاوه بر اینکه در یک روایتی در فلاح السائل آمده است که امام صادق علیه السلام نقل می کند که پدرم امام باقر علیه السلام در رکعت اول واقعه و در رکعت دوم توحید را می خواند و خود روایت توضیح می دهد که صد آیه چنین تطبیق می شود.

البته سند روایت فلاح السائل ضعیف است ولی می تواند موید باشد که بگوییم فقط برداشت ما نبوده است بلکه ریشه روایی نیز دارد. بنابراین ظن قوی ما همین است که مراد از صد آیه همین دو سوره باشد.

1.1.1ضعف سند روایت حجال

نکته ی بعدی اینکه محقق خویی بسیار تاکید دارند که روایت حجال صریح است و چشمگیر است، لکن ما آن را روایتی ضعیف السند می دانیم. خود ایشان نیز در معجم در مورد عبدالله بن محمد الحجال بحثی را بیان کرده است.[4]

این روایت از تهذیب اینگونه نقل شده است که عن الحجال عن ابی عبدالله، دیگر علیه السلام ندارد. آن شخص راوی که نامش ابی عبدالله است می گوید کان ابو عبدالله؛

« مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع...» [5] .

صاحب وسائل وقتی روایت را نقل می کند می گوید که حجال از ابی عبدالله علیه السلام روایت نقل کرده است؛[6]

به نظر ما انچه در تهذیب آمده است درست است. خصوصا که حجال از اصحاب امام رضا علیه السلام است که این اشکال سندی در کلمات برخی فقهای دیگر مانند مرحوم بهبهانی نیز وارد شده است. بنابراین این موید است که بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل نکرده است. تمام روایات حجال از امام صادق علیه السلام با واسطه بوده است. محقق خویی رحمه الله مروی عنه های حجال را ذکر کرده است[7] . ما می گوییم چه اینکه ابی عبدالله شخصی دیگر باشد چه نباشد سند روایت ناتمام است؛ اگر ابی عبدالله شخصی دیگر باشد، می گوییم معلوم نیست مراد از او کیست شاید مجهول باشد. اگر هم مراد از ابی عبدالله خود امام صادق علیه السلام باشد سند روایت مقطوعه می شود بنابراین این روایت سند درستی ندارد و نمی توان بدان استدلال کرد. البته ما نمیگوییم که این روایت را از محقق خویی گرفتیم کلام ایشان باطل شد؛ زیرا ممکن است ایشان بگوید که روایت عبدالله بن سنان برای ما کافی است که اربع رکعات را بعد از عشاء مطرح کرده بود.

درست است که محقق خویی خیلی روی روایت حجال تاکید دارد ولی اینطور هم نیست که اگر این روایت از او گرفته شود، دیگر روایتی برای تمسک بدان نداشته باشد. ایشان از صحیحه عبدالله بن سنان نیز استفاده کرده است:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بِنْتِ إِلْيَاسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا تُصَلِّ أَقَلَّ مِنْ أَرْبَعٍ وَ أَرْبَعِينَ رَكْعَةً قَالَ وَ رَأَيْتُهُ يُصَلِّي بَعْدَ الْعَتَمَةِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ»[8] .

ایشان می تواند بگوید همین که در این روایت اربع رکعات آمده است برای ما کافی است. پس در آن دو روایتی که ایستاده خواندن امام صادق علیه السلام را توضیح می داد، مرادش همان دو رکعت اضافه است که نماز مستقلی می داند. البته دیگر آن قوتی که روایت حجال برای مراد ایشان داشت، روایت عبدالله بن سنان ندارد؛ لذا جا دارد کسی مانند محقق همدانی بگوید که ما نمی دانیم مراد از این چهار رکعت بعد از عشاء در روایت عبدالله بن سنان چیست؟ لذا اگر قرار باشد دلیل ایشان منحصر به عبدالله بن سنان باشد جوابش اسهل است.

1.1.2ضعف دلالت روایت حجال

نکته ی بعدی اینکه روایت حجال غیر از ضعف سندی، ضعف دلالی نیز داشت. اینکه امام علیه السلام دو رکعت نماز بخواند و بگوید اگر خواب بمانم این دو رکعت به جای آن حساب شود، این ها از مقام امام علیه السلام بعید است. بله اگر در یک موردی استثناءا امام برای یک مصلحتی یک کاری بکند قبول می کنیم، اما در امثال این روایت گیر و اشکال وجود دارد. این تتمه ای بود که به برکت بحث و مباحثه و تتبع و تفکر که کار همیشگی ماست، بیان کردیم.

2مسئله ی سقوط وتیره در سفر

بحث ما به اینجا رسیده بود که در سفر نماز وتیره ساقط می شود یا نمی شود. نوافل نهاریه را بلااشکال فقهاء در سفر ساقط می دانند و نص روایات بود. لکن آنچه مانده بود نماز وتیره بود که ساقط می شود یا نمی شود. اقوالی در مسئله مطرح شده بود. گفتیم که ما اطلاقاتی داریم که چندین روایت می گویند:

« عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الصَّلَاةُ فِي السَّفَرِ رَكْعَتَانِ لَيْسَ قَبْلَهُمَا وَ لَا بَعْدَهُمَا شَيْ‌ءٌ إِلَّا الْمَغْرِبَ فَإِنَّ بَعْدَهَا أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَا تَدَعْهُنَّ فِي حَضَرٍ وَ لَا سَفَرٍ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَاةِ النَّهَارِ وَ صَلِّ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ اقْضِهِ»[9] .

اطلاقاتی وارد شده است که می گوید در سفر نوافل نماز های چهار رکعتی ساقط هستند. این روایت شامل نماز صبح نمی شود زیرا صبح به دلیل سفر دو رکعتی نشده است، بلکه خود از اول دو رکعتی بوده است.

اینکه مغرب را ذکر کرده نیز به دلیل این است که شکسته نشده است.

از این دسته روایات می توان استفاده کرد که نافله ی عشاء ساقط است. ظاهر این روایات این بود که هر نمازی که در سفر دو رکعت می شوند، نافله اش ساقط است. بنابراین اصل اولی اطلاقات می گوید که ساقط می شود. ادله ی عدم سقوط وتیره در سفر

در مقابل این اطلاق ادعای تقیید شده است که عمده مقید آن روایت فضل بن شاذان بود که نص در عدم سقوط نماز وتیره در سفر بود:

    1. فضل بن شاذان

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ ....قَالَ: وَ إِنَّمَا صَارَتِ الْعَتَمَةُ مَقْصُورَةً وَ لَيْسَ نَتْرُكُ رَكْعَتَيْهَا لِأَنَّ الرَّكْعَتَيْنِ لَيْسَتَا مِنَ الْخَمْسِينَ وَ إِنَّمَا هِيَ زِيَادَةٌ فِي الْخَمْسِينَ تَطَوُّعاً لِيُتِمَّ بِهِمَا بَدَلَ كُلِّ رَكْعَةٍ مِنَ الْفَرِيضَةِ رَكْعَتَيْنِ مِنَ التَّطَوُّعِ»[10] .

2.0.1بررسی روایت فضل بن شاذان

گفته شد که مشکل این روایت مشکل سندی آن است. ما اخیرا بحث کردیم و سند آن را بدون اشکال دانستیم می گوییم که روایت آن از لحاظ سندی مشکلی ندارد. عبدالواحد بن عبدوس و علی بن محمد قتیبه کثرت روایت دارند و مشایخ اجازه هستند و برخی شان نیز ترضی صدوق دارند، مجموع این قرائن اعتبار روایت را می رساند، مضافا بر اینکه این روایت قوت متن دارد. این عللی که در روایت آمده است از غیر امام صادر نمی شود. البته به ذهن می زند که فضل بن شاذان رحمه الله گاه گاهی اضافاتی می کرده است و این مسئله در نقل به معنا متعارف است؛ مخصوصا در این روایت به این بزرگی که حتی گاهی شیخ صدوق اعتراض می کند که فلان جمله ی این متن گفتنی نیست. البته این قضیه خلاف وثاقت او نیز نمی باشد. سبب نمی شود که روایات او از اعتبار بیفتد. الان نیز گاه گاهی که شخصی کلام استاد را نقل می کند امکان دارد که کلماتی را به آن اضافه کند از این باب که مسلم می داند که مراد استاد این مطلب بوده است. خلاصه اینکه ما روایت را صحیح می دانیم و جاهایی که متن آن بی اشکال و صاف است را می توان به راحتی قبول کرد. مخصوصا اینکه در این روایت فضل بن شاذان حرفی زده شده است که امثال محقق خویی و محقق حکیم رحمهما الله به این حرف رسیده اند. می گویند این ها نافله نیستند، آن روایاتی که لیس فی السفر نافله نیز این ها را شامل نمی شود زیرا این نماز نافله نیست.

نمی شود گفت که این ها را فضل بن شاذان از خود درست کرده است. خلاصه اینکه روایت علل از روایات مهمه فقه است و در بسیاری از جاها در فتوا تاثیر گذار می باشد. شیخ صدوق نیز در فقیه در جاهای مختلف بدان اعتماد کرده است. ایشان این روایت را در کتاب علل و عیون و فقیه آورده است. اشکال نشود که برخی از بزرگان مانند کلینی و شیخ طوسی اعتماد نکرده اند. صدوق از ری به نیشابور رفته است و آن ها نرفته اند. لازم نیست که حتما همه ی کتب به دست همه ی فقهاء رسیده باشند. آن وقت کتب کثیر الانتشار نبوده است. شاید هم واقعا امثال کلینی با فضل اختلاف نظراتی داشته اند و آراء او را نپسندیده بودند البته این ها همه احتمال است. خلاصه ما هستیم و این سند و این که خیلی از فقهاء به روایت فضل عمل کرده اند.

روایت فضل بن شاذان عمده روایتی است که روایات مطلقه را تقید می زند.

روایت دوم صحیحه حلبی است که محقق همدانی رحمه الله به این صحیحه عمل کرده است:

    2. صحیحه حلبی

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ قَبْلَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ بَعْدَهَا شَيْ‌ءٌ قَالَ لَا غَيْرَ أَنِّي أُصَلِّي بَعْدَهَا رَكْعَتَيْنِ وَ لَسْتُ أَحْسُبُهُمَا مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ»[11]

از آنجایی که ابراهیم بن هاشم توثیق صریح ندارد روایت او را حسنه می دانند؛ اهمیتی ندارد و فرقی نمی کند و روایت قابل اعتماد است.

2.0.1.0.1کلام محقق همدانی

محقق همدانی رحمه الله فرموده است اینکه حضرت می فرمایند این دو رکعتی که من می خوانم جزء عشاء نیست، سبب می شود آن روایتی که می گوید همه ی نماز های دورکعتی نافله شان ساقط می شود شامل این وتیره نشود. زیرا این روایت، وتیره را از عشاء جدا کرده است. آن روایت می گفت نافله ی نمازی که دو رکعتی شده است ساقط می شود، این روایت می گوید اصلا این نماز نافله عشاء نیست، بنابراین این روایت حاکم است. این روایت رابطه را قطع می کند و حال آنکه آن روایات می گفت نمازهایی که رابطه با نماز های شکسته شده دارند ساقط می شوند. نتیجتا این است که اگر این روایت شامل نافله شد، می گوییم این نماز در سفر ساقط نمی شود؛ زیرا اطلاقات می گوید در سفر هم این نماز مستحب هستند. این کلامی بود که محقق همدانی فرموده است[12] .

2.0.1.0.2مناقشه محقق خویی بر کلام محقق همدانی

محقق خویی رحمه الله در جواب فرموده است این دو رکعت اصلا نافله ی عشاء نبوده است بلکه همان دو رکعتی است که ما ادعا می کنیم نمازی جدا و مستقلا مستحب است. این روایت در نظر ایشان ربطی به نماز وتیره ندارد.

محقق خویی می فرماید امام وتیره نمی خواند ولی نماز دیگری می خواند[13] .

2.0.1.0.3مناقشه بر کلام محقق خویی

به نظر ما بیان ایشان خلاف ظاهر است. اینکه می فرماید غیر انی اصلی رکعتین لازمه اش این باشد که امام معصوم علیه السلام 51 رکعت نخوانده باشد، یعنی وتیره را ترک کرده باشند و دو رکعت دیگری خوانده باشد بعید است. لازمه ی حمل محقق خویی این است که امام نافله ی عشاء را نمی خواندند و دو رکعتی دیگر می خواندند. به نظر ما این کلام تمام نیست.

2.0.1.0.4مختار استاد

کلام ما این است که وتیره به عنوان نافله عشاء نیست تا اینکه بعد العشاء تشریع شده باشد بلکه به عنوان آخرین نماز تشریع شده است تا عدد تکمیل شود. بعدیت از لواحق عشاء نیست. این روایت به نظر ما این مطلب را می خواهد بگوید. یعنی نه قبل و نه بعد از عشاء نافله ندارد، لکن دو رکعت دیگر برای تکمیل عدد تشریع شده است. آن روایاتی که می گفت آخرین نمازت دو رکعت باشد، این روایت را تفسیر می کنند و می گویند این دو رکعت همان نماز وتیره است که برای تکمیل عدد تشریع شده است.

روایات دیگری نیز در این باره وارد شده است از جمله روایاتی که در باب 29 وارد شده است:

    3. روایت ابی بصیر

« وَ عَنْ عَلِيِّ ابْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَبِيتَنَّ إِلَّا بِوَتْرٍ- قَالَ قُلْتُ: تَعْنِي الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ- قَالَ نَعَمْ إِنَّهُمَا بِرَكْعَةٍ- فَمَنْ صَلَّاهُمَا ثُمَّ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ مَاتَ عَلَى وَتْرٍ- فَإِنْ لَمْ يَحْدُثْ بِهِ حَدَثُ الْمَوْتِ يُصَلِّي الْوَتْرَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ...»[14]

این هم شاهدی است بر آن مناقشه دلالی که بر روایت حجال داشتیم. اینطور تعبیراتی در مورد این نماز واقع شده است و ما بگوییم امام نمی خوانده است، اصلا گفتنی نیست. وتر هم به نماز شب گفته می شود و هم به این دو رکعت گفته می شود.

2.0.1.0.5کلام محقق همدانی

محقق همدانی می فرماید طبق این روایت، این نماز از لوازم ایمان است و قابل تخصیص نیست. از لوازم ایمان بودن ارتباطی به سفر یا حضر ندارد. این روایت می گوید حالا که احتمال دارد تا نیمه شب از دنیا بروی، پس این نماز را بخوان و بخواب!! ایشان می گوید این روایات اصلا حاکم و اظهر بر روایاتی است که نافله های نماز های دو رکعتی را ساقط می دانند. آن روایات می گفت نافله نماز های دو رکعتی ساقط می شود این روایت می گوید بخوان و ساقط نمی شود. نسبت بین آن ها اظهر و ظاهر و مطلق و مقید است. اگر هم کسی گفت که این روایت نیز اطلاق دارد و رابطه شان من وجه می شود، می گوییم در نماز وتیره تعارض می کنند. مطلقات اولیه که می گفت دو رکعت نماز خواندن نشسته مستحب است، همان روایاتی که وتر را تشریع کرده بود، اطلاق دارد و می گوید که در سفر یا حضر ساقط نمی شود[15] .

2.0.1.0.6کلام محقق خویی

در تنقیح هم همین کلمات موجود است لکن ایشان از ابتدا سراغ تعارض رفته است. ایشان از این استدلال دو جواب داده است[16] :

    1. نمازی که در این روایت وارد شده است وتیره نیست بلکه همان وتر بعد از نماز شفع است که در شب خوانده می شود. ایشان می فرماید بیتوته یعنی شب را به آخر رساندن؛ این روایت می گوید شب را به طلوع فجر نرسان تا اینکه نماز وتر را به جا آوری.

مناقشه: به ذهن می رسد که کلام ایشان تمام نیست. فلایبیتن الا بوتر معنایش این است که اگر نخوابیدی این نماز را به جا بیاور؛ بیتوته نکن یعنی قبل از بیتوته کردن این را به جا آور. در برخی روایات آمده است که فلایبیتن و علیه وتر، یعنی اول وتر را که بر گردن اوست بخواند و بعد بیتوته کند. بنابراین به نظر ما برخی از روایات کالنص است در خلاف کلام محقق خویی که انشالله خواهیم خواند.

    2. روایات سقوط بر روایات ثبوت حکومت دارد.

در جلسه ی آینده کلام محقق خویی رحمه الله بررسی خواهد شد.

 


[4] معجم رجال الحدیث، السید أبوالقاسم الخوئی، ج11، ص322.« قال النجاشي: «عبد الله بن محمد الأسدي مولاهم، كوفي، الحجال المزخرف أبو محمد، و قيل إنه من موالي بني نهم، ثقة ثقة، ثبت، له كتاب يرويه عدة من أصحابنا. أخبرنا العباس بن عمر بن العباس بن محمد بن عبد الملك الفارسي الدهقان، قال: حدثنا علي بن الحسين بن موسى بن بابويه، قال: حدثنا علي بن حسن بن علي بن عبد الله بن المغيرة، قال: حدثنا أبي عن الحجال، بكتابه». و قال الشيخ (440): «عبد الله بن محمد المزخرف الحجال، له كتاب أخبرنا به الشيخ المفيد- رحمه الله-، عن أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه، عن أبيه، عن علي بن الحسن بن علي الكوفي، عن أبيه، عن الحجال. و أخبرنا به ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن سعد، و الحميري، عن الحسن بن علي الكوفي، عن الحجال». و عده في رجاله في أصحاب الرضا ع (18)، قائلا: «عبد الله بن محمد الحجال مولى بني تيم الله، ثقة». و عده البرقي في أصحاب الرضا ع، قائلا: «عبد الله بن محمد‌ الحجال أخو عبد الله و من ولده أحمد بن عبد الله الكرخي». و تقدم عن الكشي في ترجمة الحسن بن علي بن فضال: أن الحجال كان يدعي الكلام و كان من أجدل الناس. روى (عبد الله بن محمد الحجال) عن غالب بن عثمان، و روى عنه عبد الرحمن بن حماد الكوفي. كامل الزيارات: الباب13، في فضل الفرات و شربه و الغسل فيه، الحديث 14. و الطريق الثاني للشيخ إليه صحيح و إن كان فيه ابن أبي جيد، لأنه ثقة على الأظهر».
[6] .البته با نظر به وسائل الشیعه دیده شد که وسائل نیز مانند تهذیب آورده است: « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يُصَلِّی...» وسائل الشیعه ج8 ص121. لکن بحار الانوار فقط یک بار ابی عبدالله را ذکر کرده است که به نظر استاد اشتباه است. استاد ظاهرا بحارالانوار را وسائل الشیعه نقل کردند. متن بحار چنین است: « عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ....».بحار الانوار ج80 ص120.
[7] .در پاورقی های گذشته کلمات محقق خویی اورده شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo