< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: استثناء وتر از دو رکعتی بودن نوافل /اعداد فرائض و نوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان ادله ی دو رکعتی بودن نوافل پرداختند و در آخر استثناء نماز وتر از دو رکعتی بودن را مطرح کردند. دراین جلسه به روایات و اقوال در این بحث اشاره می شود و سپس بحث استحباب قنوت در نماز های نافله را مطرح می کنند.

0.1تکمله ای از دو رکعتی بودن نوافل

کلام در این فرع بود که نماز رکعتین رکعتین است مگر نماز وتر که استثناء شده بود. بحث رکعتین رکعتین تمام شد. نکته ای را اضافه می کنیم: عرض کردیم که نماز های مندوبه را اگر کسی نگاه کند موثر است در حصول علم یا اطمینان به اینکه نماز ها دورکعتی هستند. قسمی از صلوات مندوبه که در وسائل چندین باب است صلوات عدیده ای را در آنجا بیان کرده است که در همه ی آن ها بحث دو رکعتی بودن مطرح شده است. در برخی از آن ها هم که برخی از رفقا پیدا کردند و ارائه دادند که بیش از رکعتین بود، دارای السنه‌ی مختلفه هستند. در برخی روایات می گوید ده رکعت و چیزی نمی گوید در برخی روایات مطرح می کنند سلام در هر دو رکعت را؛ ما می گوییم در همان نمازهایی که دو رکعتی بودن مطرح نشده است نیز به دلیل این است که دو رکعتی خواندن واضح بوده است.

بنابراین دو رکعتی بودن نوافل مفروغ عنه است. کسی روایات صلوات مندوبه را ملاحظه کند از جمله نماز لیله الرغائب که در پیش داریم نیز وارد شده است که بعد از دو رکعت سلام بگوید، همه ی این ها قرینه است بر اینکه از واضحات است که نماز مستحبی دو رکعت است.

1استثناء نماز وتر از دو رکعتی بودن

نمازی که سید به عنوان استثناء ذکر می کند نماز وتر است.

عرض کردیم که مشهور و معروف قائلند که وتر مفرده یک رکعت است. بعضی از علماء بر خلاف این شهرت قویه، فرموده اند که وتر سه رکعت متصل می باشد و یک رکعت نیست. برخی نیز مانند محقق خویی رحمه الله در بحث تفصیلی، فرموده اند که مکلف مختار است که یک رکعتی یا سه رکعتی بخواند.

1.1روایات مسئله

منشا این اختلاف اختلاف در روایات باب است که سه طایفه هستند:

1.1.1طایفه ی اول: دال بر مفصوله خواندن

1. روایات مستفیضه ای در جلسه ی گذشته مطرح کردیم که دو رکعت مفصوله و یک رکعت واحده را مطرح کرده بودند[1] .

2. اضافه می شود به این روایات، آن روایاتی که سابق گذشت که «الشفع و الوتر ثلاث رکعات»[2] ، برخی نیز نص در این مطلب بود «أوتر بواحده»[3] ،

3. آیه ی قرآن هم که شفع و وتر را مطرح کرده است در تفسیر آمده است:

- « وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ قَالَ الشَّفْعُ الرَّكْعَتَانِ وَ الْوَتْرُ الْوَاحِدَةُ الَّتِي يَقْنُتُ فِيهَا...»[4]

- « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْفَجْرِ قَالَ: لَيْسَ فِيهَا وَاوٌ إِنَّمَا هُوَ الْفَجْرُ وَ لَيالٍ عَشْرٍ قَالَ: عَشْرُ ذِي الْحِجَّةِ وَ الشَّفْعِ‌ قَالَ الشَّفْعُ رَكْعَتَانِ وَ الْوَتْرِ رَكْعَةٌ»[5] .

ظاهرش این است که دو عنوان و دو نماز مستقل است. بنابراین حجت بر فرمایش مشهور تمام است.

لکن دو طایفه ی دیگر داریم که خلاف این نظر می باشند.

1.1.2طایفه دوم: دال بر موصوله خواندن

روایت طایفه ی دوم چنین است:

« وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ كُرْدَوَيْهِ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع عَنِ الْوَتْرِ فَقَالَ صِلْه‌»[6] .

فرموده است وصل کن، یعنی به شفع وصل کن. این روایت را می توان ضمیمه کرد به روایاتی که می گوید وتر سه رکعت است که ظاهر آن ها متصله بودن است. بحث مفصلی است که در بحث قنوت بحث خواهد شد. اضافه می شود بر این روایت، روایاتی که می گوید وتر ثلاث رکعات است که ظاهر آن ها متصل بودن را می رساند.

البته این روایت مذکور از لحاظ سندی اشکال دارد زیرا کردویه توثیق خاص و عامی ندارد، تنها یک نکته دارد آن هم در چند روایت مروی عنه ابن أبی عمیر است. در طریق صدوق نیز قرار گرفته است. علی بن ابراهیم عن أبیه برخی قائلند که روایت ابن ابی عمیر برای وثاقت کافی است. ما می گوییم باید با ضمائم و قرائن به اطمینان به وثاقت راوی رسید. این مقدار که در چند روایت ابن ابی عمیر از او نقل می کند که چند تا از آن در مستحبات است بگوییم کفایت می کند، بعید است. نمی توان به باور رسید.

1.1.3طایفه ثالثه: روایات تخییر

طایفه ی ثالثه صحیحه یعقوب بن شعیب و صحیحه معاویه بن عمار است که این تعارض را حل کرده اند:

روایت 16 باب این چنین است:

« وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّسْلِيمِ فِي رَكْعَتَيِ الْوَتْرِ فَقَالَ إِنْ شِئْتَ سَلَّمْتَ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تُسَلِّمْ»[7] .

در روایت دیگری خود معاویه بن عمار سوال می کند :

« وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع [أُسَلِّمُ‌] فِي رَكْعَتَيِ الْوَتْرِ فَقَالَ إِنْ شِئْتَ سَلَّمْتَ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تُسَلِّمْ»[8] .

بنابراین این روایت تفصیل می دهد بین اینکه اگر خواستی سه رکعت با هم بخوان و اگر هم نخواستی با تفکیک بخوان؛

1.2جمع بین روایات

فنّ اصول اینطور حکم می کند که اگر روایت کردویه را قبول کنیم، روایت معاویه بن عمار و یعقوب بن شعیب شاهد جمع هستند. زیرا مکلف را مخیر می کند بین فصل و وصل خواندن؛ نتیجه ی شاهد جمع بدین بیان این است که هر دو را جایز بدانیم و افضلی هم در بین نیست. اگر هم روایت کردویه را قبول نکنیم، ما هستیم و دو طایفه از روایات: یکی روایات فصل و یکی هم روایت معاویه بن عمار و یعقوب بن شعیب که نتیجه ی جمع آن ها این می شود که بگوییم که روایتی که می گفت سر دو رکعت سلام بدهید، افضیلت را می رساند، یا همان روایاتی که سوال می کرد که فصل کنیم یا وصل کنیم، حضرت فرمودند فصلٌ یعنی إفصل[9] ؛ محقق خویی نیز اینچنین نتیجه گرفته است که مکلف مخیر است لکن افضل فصل است زیرا در مورد فصل ما امر و روایت داریم[10] ؛ بنابراین حمل می کنیم روایات طایفه ی اولی را بر افضلیت؛ خلافا للسید الیزدی که فصل را فقط مطرح کرده است.

1.3مشکله ی اعراض مشهور

تاکنون مقتضای فن را بیان کردیم، لکن مشکلی که وجود دارد اعراض از این روایت معاویه بن عمار و یعقوب بن شعیب است. این روایاتی که تخییر را می گویند معرض عنه هستند. آنطور که صاحب جواهر تتبع کرده است از قدماء هیچ کسی طبق این روایت فتوا نداده است، علاوه بر اینکه همین تفصیل رأی عامه نیز هست. أبو حنیفه قائل به وصل بوده است، لذا این روایت کردویه شبهه تقیه از ابی حنیفه است. برخی روایات دیگر اهل سنت نیز تخییر را می رسانند. ما هر دو را کنار می گذاریم، می گوییم هم تفصیل و هم روایت کردویه معرض عنه است و چون اعراض موهن است و ا زطرفی شبهه تقیه نیز دارد، نمی توان آن را قبول کرد. بنابراین همان کلام سید که مقتضای قبول طایفه ی اولی است را قبول می کنیم. هیچ منافاتی هم با روایاتی که می گویند وتر سه رکعت است ندارد. آن روایات می گویند وتر سه رکعت است، این روایات طایفه ی اولی می گویند کیفیت آن سه رکعت چنین است. شکی در روایات طایفه ی اولی نیست و مشهور نیز بدان عمل کرده اند. بنابراین همان که سید فرموده است و محقق خویی نیز بدان تعلیقه نزده است درست است. برخی که روایت معاویه را عمل کرده اند تعلیقه زده اند که یجوز وصلها بالشفع؛ آن ها اعراض مشهور را موهن نمی دانند.

2استحباب قنوت درهمه ی نماز ها

مرحوم سید در ادامه فرموده است :

« يستحب في جميعها القنوت حتى الشفع على الأقوى في الركعة الثانية و كذا يستحب في مفردة الوتر‌»[11] .

ایشان می فرماید قنوت در هر نماز مستحبی مستحب است حتی در نماز شفع؛ اینکه درهر نمازی قنوت مستحب است یک بحث اختلافی بین شیعه و سنی بوده است، بعضی از سنی ها منکر مطلق قنوت اند و برخی نیز تفصیل می دهند لکن اخبارمتواتره شیعه بر این است که قنوت در هر دو رکعت مستحب است اعم از نافله و فریضه؛ این روایات کثیره را مرحوم صاحب وسائل در ابواب القنوت باب 2 و 3 اورده است. هیچ اشکالی در این مطلب نیست که در هر نمازی قنوت مستحب است

2.1اشکال برخی فقهاء در استحباب قنوت در نماز شفع

مشکلی که در مقام است در خصوص نماز شفع است که برخی اشکال کرده اند و فرموده اند در مورد نماز شفع مقید داریم که قنوت ندارد. اصل این شبهه هم ظاهرا از صاحب مدارک شروع شده است و صاحب حدائق آن را تقویت کرده است.

ایشان استشهاد کرده است به روایاتی که می گوید در قنوت وتر فلان دعا ها را بخوانید و امام اینچنین دعا می کرده است. این روایاتی که امر به دعا کردن می کنند، قطعا مراد قنوت در یک رکعت است. صاحب حدائق فرموده است اگر بناء بود که شفع نیز قنوت داشته باشد، با توجه به اینکه توصیه شده است که با هم خوانده شوند، و بعد می گویند در رکعت سوم، (یعنی نماز وتر) در قنوت این دعا ها را بخوانید معلوم می شود که شفع قنوت ندارد. ایشان ادعا می کند که در هیچ روایتی وتر بر یک رکعت مفصوله اطلاق نشده است و هر جا که وتر گفته اند مرادشان مجموع سه رکعت بوده است. با توجه به این دو مقدمه که وتر در اصطلاح روایات یعنی سه رکعت؛ و در روایات نیز توصیه شده است که در قنوت وتر چنین دعا ها خوانده شود معلوم می شود که شفع قنوت ندارد زیرا اگر شفع هم قنوت داشت حضرت آن را هم بیان می کردند. عرفی نیست که بگویند سه رکعت بخوان و در قنوت رکعت سوم این دعا ها را بخوان و هیچ چیز در مورد قنوت رکعت دوم نگوید. معلوم می شود که رکعت دوم از دو رکعت اول که همان شفع است، قنوت ندارد.

خصوصا اینکه اگر کسی بگوید سه رکعت وتر متصل به هم هستند، دیگر خیلی بعید است که دو تا قنوت داشته باشد. البته خود صاحب حدائق مفصوله می داند و موصوله خواندن را جایز می داند، لکن می فرماید در روایات همه جا وتر را به سه رکعت اطلاق کرده اند. به یک رکعت تنها وتر گفته نشده است. گمان نشود که ایشان قائل به وجوب موصوله خواندن است؛ ایشان مفصوله خواندن را نیز جایز می داند ولی می فرماید وتر به مجموع این سه رکعت اطلاق شده است و وقتی روایات در مورد قنوت رکعت سوم دعا ها را بیان می کنند و هیچ مطلبی در مورد قنوت رکعت دوم نمی گویند معلوم می شود شفع قنوت ندارد[12] .

اصل کلمات صاحب حدائق در کلمات صاحب مدارک هم مطرح شده است و برخی دیگر هم گفته اند.

2.2کلام صاحب جواهر: استحباب قنوت در شفع

2.2.1جواب اول از کلام صاحب حدائق

مرحوم صاحب جواهر اینجا بحثی را باز کرده است که اینگونه نیست که وتر همیشه برای سه رکعت اطلاق شده باشد. ایشان در ردّ کلام صاحب مدارک می گوید گاهی اوقات وتر بر یک رکعت نیز اطلاق شده است. لذا روایاتی که دعا برای قنوت مطرح کرده اند همین نماز یک رکعتی را می گویند و قنوت در نماز شفع را نیز می توان از اطلاقات قنوت استفاده کرد. ایشان در ادامه طعنه ای زده است که عجب از بعضی متبحرین در اخبار که آن ها نیز ادعا کرده اند که در روایات هیچ جا وتر بر رکعت مفرده اطلاق نشده است. بعد گفته است: البته حق دارند زیرا آن روایاتی که ما پیدا کردیم در ابواب دیگری بوده است که آن ها پیدا نکرده اند. این جمله نیز خود نوعی طعن است. محقق خویی هم روایاتی را که وتر بر یک رکعت مفرده اطلاق شده است را ذکر کرده است. صاحب جواهر انصافا در این بحث خیلی زحمت کشیده است و آن روایات را یافته است. ایشان ایه ی قران را نیز بیان کرده است که دعائم و تفسیر علی بن ابراهیم و خبر فضل بن شاذان و خبر اعمش آن را به رکعت واحده تفسیر کرده اند. بیان صاحب جواهر چنین است:

«و من العجيب ما في المدارك و غيرها من أن المستفاد من الروايات الصحيحة أن الوتر اسم للركعات الثلاثة لا الركعة الواحدة الواقعة بعد الشفع كما يوجد في عبارات المتأخرين، و كأنه لم يلحظ ما وقفنا عليه أو نقل لنا من عبارات القدماء كالفقيه و الهداية و الأمالي و المقنع و المقنعة و النهاية و الخلاف و المصباح و جمل العلم و العمل و المراسم و الكافي و الوسيلة و الغنية و السرائر و غيرها من تصانيفهم.و الأصل في ذلك ورود الشفع و الوتر بهذا المعنى في الأخبار المستفيضه:1. بل و في الكتاب العزيز على ما روي في بعض تلك الأخبار، فعن كتاب‌دعائم الإسلام عن الصادق (عليه السلام) في قول الله عز و جل : «وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ: الشفع الركعتان، و الوتر الواحدة التي يقنت فيها»‌2. و عن‌تفسير علي بن إبراهيم «الشفع ركعتان و الوتر ركعة»3. ....، كما يقرب منه ما عن‌مجمع الطبرسي عن النبي (صلى الله عليه و آله) «ان الشفع و الوتر هما الصلاة، منها شفع و منها وتر» ‌بل لعل مراده ما ذكرنا مع حمل ذلك منه على بيان الأفراد دون تعيين المراد، بل يمكن حمل الأخبار السابقة على ذلك أيضا، فتخرج الآية حينئذ عن الدلالة على المطلوب، لكن الخبرين الأولين و إن حملا أيضا على بيان الأفراد دالان عليه،4. ك‌خبر الفضل بن شاذان المروي عن العيون عن الرضا (عليه السلام) في بيان شرائع الإسلام «و السنة من الصلاة أربع و ثلاثون- إلى أن قال-: و الشفع و الوتر ثلاث ركعات يسلم بعد ركعتين»‌5. و‌خبر الأعمش المروي عن الخصال عن جعفر بن محمد (عليهما السلام) في حديث شرائع الدين «و السنة أربع و ثلاثون- إلى أن قال-: و الشفع ركعتان، و الوتر ركعة»6. ‌قيل و نحوه المرسل عن تحف العقول و‌عن الرضا (عليه السلام) في المروي عن روضة الواعظين «عليكم بصلاة الليل، فما من عبد يقوم آخر الليل فيصلي ثمان ركعات و ركعتي الشفع و ركعة الوتر و استغفر الله في قنوته سبعين مرة إلا أجير من عذاب القبر و من عذاب النار، و مد له في عمره، و وسع له في معيشته»‌7. و‌خبر عبد الرحمن بن كثير عن الصادق (عليه السلام) المروي عن جنة الأمان عن تتمات المصباح لابن طاوس «كان أبي يقرأ في الشفع و الوتر بالتوحيد»8. ‌و في‌المروي عن فقه الرضا (عليه السلام) «و تقرأ في ركعتي الشفع في الأولى سبح اسم، و في الثانية قل يا أيها الكافرون، و في الوتر قل هو الله أحد»9. ‌و‌المرسل «كان النبي (صلى الله عليه و آله) يفصل بين الشفع و الوتر»‌10. و‌آخر «كان الرضا (عليه السلام) يسلم بين الشفع و الوتر و يقنت فيهما»‌11. و ثالث ‌عن النبي (صلى الله عليه و آله) انه قال: «الوتر بركعة من آخر الليل»‌12.و رابع ‌انه (ص) قال: «صلاة الليل مثنى مثنى، فإذا خشيت الصبح فأوتر بواحدة»‌

13. و خامس ‌انه (صلى الله عليه و آله) «كان بالليل يصلي أحد عشر ركعة، يسلم بين كل ركعتين، و يوتر بواحدة»[13]

ایشان مرسلات زیادی از اهل سنت و غیره نقل کرده است که در آنجا وتر بر یک رکعت مفرده اطلاق شده است. یک روایت هم از اصول کافی مطرح کرده است

«‌و‌الحسن كالصحيح عن الصادق (عليه السلام) المروي في باب التفويض من أصول الكافي في حديث طويل «و النافلة إحدى و خمسون ركعة، منها ركعتان بعد العتمة جالسا تعد بركعة مكان الوتر»‌و‌خبر أبي بصير عنه (عليه السلام) أيضا المروي عن العلل «من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فلا يبيتن إلا بوتر، قال: قلت: تعني الركعتين بعد العشاء الآخرة قال: نعم، إنهما بركعة، فمن صلاها ثم حدث به حدث الموت مات على وتر، و إن لم يحدث به حدث الموت صلى الوتر في آخر الليل».و العجب مما يحكى عن بعض المتبحرين من المحدثين قدس سره من أنه لم يرد بذلك خبر أصلا إلا حديث رجاء و رده بالضعف و الشذوذ، و لعل عذره تفرق‌ الأخبار المذكورة في كتب الأصحاب، و خروج أكثرها عن الكتب الأربعة التي عليها مدار النظر في الغالب.نعم الأشهر في الروايات إطلاق الوتر على الركعات الثلاث»[14]

همچنین می توان به روایاتی که خواندیم که وتیره عن جلوس بود، در آن ها بیان شده بود که وتیره عن جلوس خوانده می شود تا اگر از دنیا رفت به جای وتر که یک رکعت است حساب شود استناد کرد. روایات لایبیتن الا بوتر نیز در ذیلش آمده بود که این نماز خوانده می شود تا اگر کسی به خواندن وتر موفق نشد همان وتر حساب شود.

بنابراین ادعای صاحب مدارک و صاحب حدائق مبنی بر اینکه وتر بر رکعت مفرده اطلاق نشده است، قطعا باطل است. این روایات را ضمیمه کنیم اطمینان حاصل می شود که وتر بر رکعت مفرده استعمال شده است و دروغ بودن تمام این روایات، بسیار بعید است علاوه بر اینکه داعی بر کذب نیز نبوده است.

نتیجه اینکه روایاتی که قنوت وتر را مطرح کرده اند، مربوط به این قنوت یک رکعتی است و نماز شفع تحت اطلاقات قنوت قرار می گیرد.

2.2.2جواب دوم از کلام صاحب حدائق

جواب دوم اینکه برفرض که از جواب اول صرف نظر کنیم، و صاحب جواهر نیز قبول کرده است که اطلاق وتر بر سه رکعت بیشتر است و وقتی در روایتی میگویند که دعا در وتر اینچنین است بیشتر به ذهن می زند مربوط به وتری باشد که در سه رکعت است، لکن جواب دیگر این است با این حال، باز هم نتیجه نمی دهد که نماز شفع قنوت ندارد. بلی اگر ما گفته بودیم که این سه رکعت موصوله هستند، می توانستیم قبول کنیم لکن کسی که موصوله بودن را تعینی قائل نیست؛ لذا نمی توان قنوت نداشتن شفع را نتیجه گرفت. خصوصا به ملاحظه ی اینکه قنوت وتر اصلا خاص است. روایاتی که در مورد قنوت وتر وارد شده است اشاره به آن خصوصیات است نه اصل قنوت آن، بنابراین این روایات نمی تواند قنوت سر دو رکعت مفصوله را که همان شفع است نفی کند. غایتش این است که قنوت سر دو رکعت موصوله را نفی کند ولی مفصوله را نفی نمی کند.

 


[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص64، أبواب اعداد الفرائض و النوافل، باب15، ح9، ط آل البيت.« « عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ تَفْصِلُ بَيْنَهُنَّ وَ تَقْرَأُ فِيهِنَّ جَمِيعاً بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».« وَ عَنْهُ (عَنْ حَمَّادٍ عَنْ شُعَيْبٍ) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي‌ عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ ثِنْتَيْنِ مَفْصُولَةً وَ وَاحِدَةٍ».« وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ لِي اقْرَأْ فِي الْوَتْرِ فِي ثَلَاثَتِهِنَّ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ- وَ سَلِّمْ فِي الرَّكْعَتَيْنِ تُوقِظُ الرَّاقِدَ وَ تَأْمُرُ بِالصَّلَاةِ».
[3] .علل الشرایع، ج2 ص468.« حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَةَ الْقَزْوِينِيُّ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَكَمِ قَالَ حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ غِيَاثٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي لَيْلَى عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: صَلَاةُ اللَّيْلِ مَثْنَى مَثْنَى فَإِذَا خِفْتَ الصُّبْحَ فَأَوْتِرْ بِوَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ الْوَتْرَ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ».
[9] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص65، أبواب، باب15، ح، 12 ط آل البيت.« َ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْوَتْرِ أَ فَصْلٌ أَمْ وَصْلٌ قَالَ فَصْلٌ».
[10] موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج11، ص67..« و مقتضى الجمع بينهما هو التخيير، و إن كان الفصل أفضل للأمر به في الطائفة الأُولى، و لا مانع من الالتزام بذلك كما قوّاه في المدارك «7» و إن كان على خلاف المشهور»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo