< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب/خاتمه /شرط دوم

 

تقریب دوم حکومت:

بیان مرحوم نائینی

بحث در نظریه حکومت ادله امارات بر اخبار استصحاب بود. می دانید که در مفاد ادله اعتبار امارات سه تا نظر معروف وجود دارد. یکی نظر مشهور است که قائلند مفاد ادله اعتبار امارات جعل حکم ظاهری است. مرحوم آخوند در چند جای کفایه به این مبنا اشاره کرده و فرموده است از صدق العادل جعل حکم ظاهری استفاده می شود.

نظر دوم نظر مرحوم آخوند است که قائل است مفاد ادله امارات جعل معذریت و منجزیت است، ایشان حکم ظاهری را منکر شده و فرموده است: صدق العادل اماره را اگر مطابق واقع باشد و حکم الزامی بیاورد منجز می کند و اگر خلاف واقع باشد معذر می کند.

نظر سوم نظری است که اساس آن در کلمات شیخ انصاری آمده است و بعد از ایشان مرحوم نائینی آن را تشیید کرده است و آن این است که مفاد ادله اعتبار امارات به تعبیر شیخ انصاری الغاء احتمال خلاف است. صدق العادل می گوید که طبق قول عادل عمل کن و آن را تصدیق کن و در مقام عمل احتمال خلاف را الغاء کن. مرحوم نائینی آن را بیان کرده و توضیح داده است، فرموده است: مفاد ادله اعتبار امارات تتمیم کشف و جعل علمیت است. در مصباح الاصول این دو بیان را یکی قرار داده است آنجا که در رد اشکال دوم آخوند بر شیخ می فرماید: نظر مرحوم شیخ حکومت امارات بر استصحاب را مطلقاً درست می کند هم در اماره موافق و هم در اماره مخالف؛ چون مراد شیخ از الغاء احتمال خلاف جعل علمیت است و شارع بینه را که معتبر کرده است یعنی آن را علم قرار داده است، حالا که علم قرار داد چه موافق باشد و چه مخالف حاکم بر استصحاب است. خلاصه اینکه ایشان فرمایش مرحوم شیخ و مرحوم نائینی را یکی کرده و اشکال دوم مرحوم آخوند را جواب داده است.

لکن به نظر ما مرحوم شیخ قائل به جعل علمیت نیست، نمی گوید مفاد صدق العادل این است که من قام عند الخبر را جعلته عالماً، این مطلب در کلام شیخ وجود ندارد، به نظر ما فهم آخوند در اینجا صحیح تر است و مرحوم شیخ فرموده است ادله حجیت امارات مفادشان این است که احتمال خلاف را در مقام عمل الغاء کن، و در مقام عمل به احتمال خلاف اعتناء نکن، در نتیجه مرحوم آخوند اشکال می کند: که بیان حکومت مرحوم شیخ فقط در اماره مخالفه جا دارد نه اماره موافقه. مثلاً اماره می گوید این لباس پاک است در حالی که یقین سابق به نجاست وجود دارد، استصحاب می گوید همان نجاست سابق باقی است، صدق العادل می گوید به اماره عمل کن و عمل به اماره به این است که استصحاب کنار گذاشته شود. اما اگر اماره موافق استصحاب باشد و اماره نجاست لباس را بیان کند اینجا احتمال خلاف نداریم هم استصحاب می گوید نجاست باقی است و هم اماره. اینجا استصحاب خلاف اماره نیست تا ادله اماره بگویند آن را کنار بگذار و آن را الغاء کن.

بالاخره بحث به اینجا رسید که مرحوم نائینی فرمود که مفاد امارات جعل علمیت است و بر اساس این مبنا حکومت آن بر استصحاب روشن است و موضوع استصحاب را که شک است ادعاءً از بین می برد. کلام در اصل مطلب است که آیا مفاد ادله امارات جعل علمیت است یا جعل علمیت نیست؟

بررسی بیان مرحوم نائینی در حکومت امارات بر استصحاب

به نظر ما اینکه مرحوم نائینی فرموده است مفاد ادله اعتبار، جعل علمیت است فلذا بر استصحاب حاکم است به لحاظ نتیجه گیری مطلب تمامی است یعنی اگر معتقد شویم که مفاد ادله اعتبار امارات جعل علمیت است حکومت آنها بر استصحاب مطلب حقی است که لازمه آن می باشد و باید به آن معتقد شد. خلافاً لسید محمد باقر که فرموده است اگر چه قبول کنیم که مفاد ادله اعتبار جعل علمیت است ولی حکومت آن را بر استصحاب قبول نداریم. کلام ایشان در همه اصول عملیه قابل تطبیق است ولی بیانشان فقط در خصوص اصول ترخیصیه است. فرموده است: همانطور که مفاد ادله اعتبار امارات جعل علمیت است کذلک مفاد ادله اصول ترخیصیه مثل رفع ما لا یعلمون و کل شئ لک حلال و حتی لا تنقض الیقین بالشک( در موارد ترخیص) نیز نفی علمیت است. ایشان مدعی است که مفاد ادله ترخیصیه هم نفی علمیت است کل شئ لک حلال حتی تعرف انه الحرام، مراد و مقصود این است که در جایی که شک داری من تو را عالم قرار ندادم، حتی تعرف أنه الحرام یعنی تا مادامی که نفهمیدی و علم پیدا نکردی من تو را عالم قرار ندادم، من می توانستم تو را در ظرف شک عالم قرار دهم ولی این کار را نکردم و تو را عالم اعتبار ننمودم. پس موضوع اصول ترخیصیه و امارات شک است. ایشان می گوید شارع در امارات می گوید جعلتک عالما و در اصول ترخیصیه می گوید ما جعلتک عالماً.

لکن ما نفهمیدیم که از کجای ادله اصول مرخصه نفی علمیت فهمیده می شود کل شئ حلال مجرد ترخیص است، لا تنقض مجرد امر به جری عملی طبق یقین سابق است یا نهی از نقض یقین است. اینکه ادله اصول عملیه مفادشان این باشد که تو را عالم قرار ندادم برای ما روشن نیست همانطور که معلق بحوث در تعلیقه به آن اشاره کرده است.

بنابراین ما قبول داریم که اگر مفاد امارات جعل علمیت باشد بر استصحاب حاکم است مشکل ما در این مبنا است که مفاد امارات جعل علمیت است یانه؟

بررسی کلام مرحوم آقای خویی در تأیید نظر مرحوم نائینی

در مصباح الاصول شاهد آورد که مفاد ادله اعتبار امارات جعل علمیت است، فرمود: اطلاق عناوینی مانند عالم و عارف به مجتهدین در اخبار نشانگر این است که مجعول در امارات جعل علمیت است.

لکن برای ما ثابت نشده است که شارع برای امارات جعل عملیت کرده است. ابتداء شاهدی که در مصباح الاصول آورده است بحث می کنیم و سپس به بررسی مبنا می پردازیم.

ایشان فرمود چون به فقهاء و مستنبطین احکام عالم و عارف اطلاق شده است و از طرف دیگر عمده مستند آنها روایات ظنی است می توان نتیجه گرفت که شارع امارات را علم فرض کرده و بدین لحاظ به آنها عالم اطلاق نموده است. ولی این شاهد درست نیست. ما که روایات را می شنویم، علم احکامنا و عرف احکامنا را می شنویم، علم وجدانی به ذهن می آید نه علم تعبدی. شاهد ایشان این است که آنها علم تعبدی هستند نه وجدانی . نتیجه حرف ایشان این است که علماء و فقهاء عالم تعبدی هستند نه عالم وجدانی در حالی که از العالم باحکامنا عالم وجدانی به ذهن می رسد. واقعش هم همین است، مقصود از این روایات هم در زمان صدورشان که بر فقهاء تطبیق می شد و هم در زماننا عرفان وجدانی است، علم وجدانی است. اما نسبت به صدر اول این مطلب واضح است؛ چون اخبار در آن زمان به دلیل کم بودن واسطه علم آور بودند، بلا اشکال امثال زراره عالم وجدانی به احکام بودند، آنها با ائمه ارتباط داشتند و کلمات ائمه علیهم السلام برای آنها واضح بود و به آن یقین می کردند. اما نسبت به زمان ما نیز مطلب از این قرار است و آنها عالم وجدانی هستند، درست است که عمده مدرک آنها برای استنباط اخبار است و اخبار هم فی زماننا ظنی الصدور و بسیاری از آنها ظنی الدلاله هستند لکن بلا اشکال همین فقهایی که الان داریم به کثیری از احکام واقعی علم وجدانی دارند؛ چون خیلی از احکام روایات کثیره دارد، اجماع علماء از صدر اول دارد، یا با ضمیمه شهرت و مذاق شارع و عمل اصحاب انسان در بسیاری از موارد یقین به حکم واقعی پیدا می کند، به مقداری علم وجدانی در شریعت وجود دارد که صحیح است عالم و عارف به آنها اطلاق شود.

مضافاً بر اینکه ممکن است مقصود از « احکامنا» در من عرف احکامنا، احکام ظاهریه باشد، درست است که ظاهر آن احکام واقعیه است و سلمنا که احکام واقعیه کم است، اما دوران امر است که «عرف» را در ظهور خودش که علم وجدانی است حفظ کرده و در احکامنا تصرف کرده و آن را به اعم از احکام واقعی و ظاهری حمل کنیم یا اینکه در «عرف» تصرف کنیم و آن را به معنای علم تعبدی معنا کرده و ظهور «احکامنا» در احکام واقعی را حفظ نماییم. یعنی دوران امر است بین تصرف در «عرف» و تصرف در «احکامنا». به نظر ما وجهی ندارد که ایشان به ظاهر « احکامنا» اخذ کرده و در «عرف» تصرف نموده است، می توان بر عکس کرد و در «عرف» تصرف نکرد و در «احکامنا» تصرف نمود.

پس اینکه ایشان استشهاد کرده است که شارع مفاد اخبار را علم قرار داده است چون به من قامت عنده الاخبار عالم اطلاق نموده است درست نیست و ما در مقابل ایشان می گوییم: مقصود از «عالم» عالم وجدانی است یا لا اقل مردد است که مقصود از آن علم وجدانی است یا تعبدی. بنابراین وجهی برای ترجیح نظر ایشان که مراد از علماء اعم از وجدانی و ادعایی است نیست.

حالا که شاهد ناتمام شد آیا از ادله اعتبار امارات جعل علمیت استفاده می شود یا نه؟

مرحوم شیخ استاد فرموده اند که از خود ادله اعتبار جعل علمیت استفاده می شود؛ چون عمده در ادله اعتبار سیره عقلاء است و صدّق العادل و العمری و ابنه ثقتان مضافا بر اینکه فقط در خبر هستند و بقیه امارات را نمی گیرند امضای سیره هستند. آیات و روایات دال بر حجیت معمولاً مشکل دارند و عمده سیره عقلاء است. عقلاء امارات را در ارتکازشان علم می دانند و یعاملون مع الامارات معاملة العلم و ربما در محاوراتشان بر اماره علم هم اطلاق می کنند. اگر ثقه ای خبر آورده است برای عبدی از مولایش و این عبد عمل به آن خبر نکند در سیره عقلاء این عبد استحقاق عقوبت دارد و در مقام احتجاج هم می گویند که مگر نمی دانستی و مگر فلانی خبر نیاورد، عقلاء خبر را مساوق دانستن می دانند. عقلاء که به یک چیزی عمل می کنند بر اساس تعبد نیست بر اساس کشف و انشکاف و وضوح و تبین است چون واقع برایشان مشخص شده است به آن عمل می کنند و عقلاء به ظن هم عمل نمی کنند و ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً را نمی پذیرند و شارع همین سیره را به همین کیفیت امضا کرده است پس شارع هم خبر ثقه و هم بینه و هم سائر امارات عقلائیه را که عقلاء علم می دانند علم اعتبار کرده است. شاید از بعض خطابلا شرغی هم این معنا استفاده شود. مثل لا عذر فی التشکیک فیما یروی عنا ثقاتنا. یعنی تو را عالم قرار دادم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo