درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
95/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه بحث در عزیمت یا رخصت بودن قاعده تجاوز و قاعده فراغ
بحث در عزیمت یا رخصت بودن قاعده تجاوز بود، مرحوم سیّد فتوائی داده که مبتنی بر عزیمت بودن قاعده تجاوز است. کسی که شک در رکن دارد، و لکن برگشت و آن رکن را آورد؛ البته بحث منحصر به رکن نیست، کسانی که قائل هستند که قاعده تجاوز عزیمت است، مرادشان این است که قاعده تجاوز تعبّد به امتثال است، اگر مکلّف برگردد، و به شکّش اعتناء بکند، و مشکوک را بیاورد، به ضمّ اینکه شارع فرموده بلی قد رکعت، بلی قد سجدت، این داخل در زیادی عمدی میشود، و بالوجدان این زیاده است، منتهی ظاهراً؛ و به این نماز نمیتواند إجتزاء بکند ظاهراً، یعنی ما دامی که شک باقی است، نمیتواند به این نماز اکتفاء بکند، ولی اگر بعداً فهمید که برگشتنش، درست بوده است، مشکلی ندارد. در حال تشهّد، شک در سجده کرد، اگر برگردد و سجده را بیاورد، که با توجه به خطاب شارع، بر این زیادی ظاهری صدق میکند. من زاد فی المکتوبه فعلیه الإعاده، بر این زیاده صدق میکند. بالوجدان زیادی ظاهریّه است، و نمیخواهیم با قاعده تجاوز ثابت بکنیم که این زیادی است. عزیمت است، یعنی تکرار و رجوعش به قصد جزئیّت، در جائی که زیاده نیاز به قصد جزئیت دارد، و یا مطلقاً در جائی که زیاده نیاز به قصد جزئیّت ندارد؛ در مثل قرائت میگویند باید قصد جزئیّت بکنید تا بشود جزء، لذا اگر در حال سوره، شک در قرائت کرد و رجاءً برگشت، این برگشت مضرّ نیست. و در مورد سجده دلیل خاص داریم که و لو به قصد جزئیت نیاوریم، اگر زیاده باشد مضرّ است؛ و از سجده تعدّی کردهاند به رکوع.
عزیمت است یعنی اگر برگردید و مشکوک را به قصد جزئیّت بیاورید، زاید است، و یا در مواردی که نیاز به قصد جزئیت ندارند، نباید بر گردد. اگر برگشتش به نحوی است که زیاده صدق میکند، نباید برگردد. در بعض موارد با قصد جزئیّت، و در بعض موارد بدون قصد جزئیّت هم زیاده صدق میکند. عزیمت است یعنی حکم زیاده را دارد ظاهراً.
در ذهن ما همانطور که مرحوم سیّد فرموده و در تنقیح و بعض دیگر توضیح دادهاند، قاعده تجاوز تعبّد به تحقّق است؛ پس بر عودش، زیاده صدق میکند. در ذهن ما قاعده تجاوز بهتر از قاعده کثیر الشک است، که بحث است (لا شک لکثیر الشک) آیا عزیمت است یا رخصت؟ در ذهن ما حال قاعده تجاوز، از کثیر الشک بهتر است، قاعده تجاوز تعبّد به امتثال است، قاعده کثیر الشک هم تعبّد به امتثال است، ولی ممکن است کسی بگوید که قاعده کثیر الشک، ارفاق است.
اما قاعده فراغ
لسان قاعده فراغ با قاعده تجاوز فرق میکند، اگر کسی بگوید که قاعده فراغ رخصت است، دلیلی بر ردّش نداریم. درست است در قاعده فراغ، امر است (فامض)، و لکن لقائلٍ که ادّعا بکند این امر در مقام توهم حرمت است، یعنی بگوید که قاعده اشتغال و استصحابِ عدم اتیان میگویند که برگرد و نمیتوانی بگذری، و (فامض) میگوید که برگشتن واجب نیست. در مقام توهّم وجوب برگشت، و حرمت گذشت است. قاعده فراغ، امر به مضیّ در مقام توهّم حظر است، و ظهور در وجوب ندارد و مشکل زیاده را هم ندارد. منتهی اگر برگردیم، شک داریم چیزی زیاد کردیم یا نه، که استصحاب میگوید چیزی اضافه نکردید. مفاد قاعده فراغ این است که میتوانی برنگردی.
ما تابع ظاهر خطاب هستیم، خطاب قاعده تجاوز، تعبّد به امتثال است، و اگر تکرار بکنیم، بالوجدان زیاده است، ولی در قاعده فراغ، ظهور در لزوم گذشت ندارد. گر چه برگشت، خلاف احتیاط است، ولی اینکه ظهور در عزیمت داشته باشد، برای ما صاف نیست.
بقیت نکات
نکته اُولی: دخول در غیر با قصد عنوان آخر
قبلاً گذشت که در قاعده فراغ دو مبنا است، یکی میگفت فراغ حقیقی و دیگری میگفت فراغ بنائی؛ که گفتیم بنائی به معنای خیالی نیست. مرحوم خوئی قائل به فراغ حقیقی بود، و مشهور قائل به فراغ بنائی بودند. آیا این مسأله در قاعده تجاوز هم جا دارد یا نه، این قضیّه در قاعده تجاوز هم مجال دارد؛ در قاعده تجاوز به این معنی تجاوز حقیقی که داخل در غیر شده باشد، اینجور نیست، مثل اینکه اگر کسی به نیّت سجده ثانیه، دارد سجده ثانیه را انجام میدهد، و شک دارد که آیا سجده اُولی را آورده یا نه؛ یا کسی که مثلاً نمازش نشسته است، الآن در حال نشستن است، نشستنی که به تعبیر مرحوم سیّد در ذهنش این است که این نشستن، بدل از قیام است، و قبل از اینکه شروع به قرائت بکند، شک کرده که آیا تشهد را خوانده است یا نه؟ الآن نفسش را میبیند که جالس بدل از قیام است، نه جلوس تشهّدی، اگر قیام میکرد، و شک میکرد که تشهّد را خوانده است یا نه، صدق تجاوز میکرد.
مرحوم خوئی همان ضیقی که در قاعده فراغ و تجاوز دارد، به اینجا هم تسریه داده است، و فرموده در اینجا دخول در غیر صدق نمیکند، دخول در غیر، وقتی صدق میکند که غیر، از جنس مشکوک نباشد، فرموده اینجا جای قاعده تجاوز نیست، فرموده آنِ اوّل، ادامه همان جلوس قبلی است، و صدق نمیکند که داخل در غیر شده است؛ جلوس قبلی به قصد مصلّی، بقاءً غیر نمیشود. دخول در غیر صدق نمیکند الّا به دخول در مباین.
و لکن مرحوم سیّد و بعض دیگر و شاید مشهور فرمودهاند که این دقّتها درست نیست. ما که میگوئیم دخول در غیر شرط است، برای این است که تجاوز صدق بکند، دخول در غیر، برای صدق تجاوز است، که مقوِّم قاعده تجاوز است؛ و ادّعا این است که با قصد عنوان آخر بقاءً، صدق میکند که از آن تجاوز کردید؛ همین که الآن قاصد این است که این جلوسش، جلوس بدل از قیام باشد، از محل تشهّد تجاوز کرده است. همین که این شخص، قاصد این است که جلوسش بدل از قیام است، غیر صدق میکند، و صدق میکند که تجاوز کرده است. لذ این فرمایش مرحوم خوئی که در مقابل مرحوم سیّد فرموده قصد جلوس که جزء نیست، و خود جلوس گرچه جزء است، ولی احراز نکرده که جلوس قیامی است، در ذهن ما تمام نیست، و حقّ با مرحوم سیّد است.
نکته ثانیه: جریان قاعده تجاوز با خروج از محل ظاهراً
همانطور که در موارد خروج از محل واقعی، قاعده تجاوز جاری است، در جائی هم که خروج از محل ظاهراً باشد، جاری است؛ فرقی بین واقع و ظاهر نیست. اصل این مسأله واضح است، ربما ما شک داریم که آیا خروج از محلّ و دخول در غیر، صورت گرفته است یا نه.
و بعبارة اُخری: ما باید برای جریان قاعده تجاوز، إحراز بکنیم دخول در غیر را، اگر دخول در غیر و لو ظاهراً محقّق نبود، قاعده تجاوز جاری نمیشود؛ و یعتبر در جریان قاعده تجاوز، إحراز دخول در غیر. که اصل این مسأله صاف است، زیرا جریان هر قاعدهای توقّف بر احراز موضوعش دارد؛ و لکن ربما در صغریات گیر است؛ مر حوم سیّد در مسأله 39 از فروعات علم اجمالی، این بحث را مطرح کرده است. (التاسعة و الثلاثون إذا تيقن بعد القيام إلى الركعة التالية أنه ترك سجدة أو سجدتين أو تشهدا ثمَّ شك في أنه هل رجع و تدارك ثمَّ قام أو هذا القيام هو القيام الأول فالظاهر وجوب العود إلى التدارك لأصالة عدم الإتيان بها بعد تحقق الوجوب و احتمال جريان حكم الشك بعد تجاوز المحل لأن المفروض أنه فعلا شاك و تجاوز عن محل الشك لا وجه له لأن الشك إنما حدث بعد تعلق الوجوب مع كونه في المحل بالنسبة إلى النسيان و لم يتحقق التجاوز بالنسبة إلى هذا الواجب).[1] شخصی در حال قیام است، قبلش یقین پیدا کرده که تشهّد یا سجده را نخوانده است، و وظیفهاش این بوده که بنشیند و تدارک بکند، چون از محل نسیانی نگذشته است، و الآن یک شکّی پیدا کرد که آیا همان قیام أوّلی است که باید بنشیند و تشهّد را بخواند، یا اینکه قیام دومی است، یعنی نشسته و تشهّد را خوانده است، و این قیام دومش هست. یا در حال تشهّد به ذهنش رسید که من متوجّه بودم و قبل از شروع در تشهّد، یک سجده را نیاوردم؛ حال آیا آن سجده را آورده و شروع در تشهّد کردم، یا اینکه آن سجده را نیاوردم. شک پیدا میشود که آیا الآن من داخل در غیر شدهام؛ که اگر قیام را به هم نزده است، داخل در غیر نشده است، اگر این قیام همان قیام اوّلی است، این دخول در غیر نیست، و اگر قیام دوم است، دخول در غیر است؛ شک داریم که آیا قیام ما، مصداق دخول در غیر هست یا نیست. در حال قیام در رکعت تالیه، که یقین داشت که تشهّد و سجده را نخوانده است، و بعد شک کرد مجدّداً که آیا قیام قبلی را بهم زد و تشهّد یا سجده را تدارک کرده یا نه، که اگر همان قیام أوّلی باشد، تجاوز از محل نکرده است، و اگر این قیام ثانی است، آنها را تدارک کرده است. کسی بگوید در اینجا باز قاعده تجاوز جاری میشود.
مرحوم سیّد فرموده احتمال جریان قاعده تجاوز در اینجا ضعیف است. و همین جور است که مجالی برای قاعده تجاوز در اینجا نیست؛ چون شاید این قیام همان قیام اوّل باشد، که مجرای قاعده تجاوز نبود، و دخول در غیر محسوب نمیشد. و از آن طرف استصحاب میگوید که سجدتین و تشهد را نیاوردی و دوباره بنشین و بیاور. قاعده تجاوز در جائی جاری میشود که احراز کرده باشید تجاوز از محل را.