< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

95/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعارض/مقدمات/تعریف/خروج تزاحم از تعریف/مرجحات تزاحم /ترجیح به عقلی بودن قدرت

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مرجحات باب تزاحم به مرجح دوم، عقلی بودن قدرت رسید. مرحوم محقق نائینی فرموده اند «اگر تزاحم شد بین دو خطابی که یکی مشروط به قدرت عقلی است و دیگری مشروط به قدرت شرعی، خطابی که مشروط به قدرت عقلی است مقدم است».

 

مثال: مکلف مقدار آبی دارد که فقط برای امتثال یکی از دو تکلیف زیر کفایت میکند، یا باید با آن آب وضو بگیرد و یا باید طهارت از خبث تحصیل کند.

در این فرع طبق مرجیت عقلی بودن قدرت، باید آب را در تطهیر خبث استفاده کند، چون قدرت در ناحیه وضو در لسان دلیل آمده و شرعی است «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا»[1] یعنی «اذا قدرتم و تمکنتم من الوضو فتوضئوا» و قدرت در تطهیر خبث در لسان دلیل نیامده و عقلی است «وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»[2] لبا و عقلاً یعنی «طهر ان قدُرتَ».

تعریف قدرت شرعی و قدرت عقلی

خصوصیات تکالیف دو گونه اند:

خصوصیات دخیل در اصل ملاک

خصوصیات دخیل در استیفای ملاک

از خصوصیات دخیل در اصل ملاک مانند طهارت از حدث، نماز بدون طهارت نماز نیست و ملاکی ندارد. و مانند وقت، وقت در اصل ملاک دخیل است و نماز قبل از وقت هیچ ملاکی ندارد.

از خصوصیات دخیل در استیفای ملاک مانند قدرت عقلی در غالب موارد. غالبا قدرت در استیفای ملاک دخیل است نه در اصل ملاک. ایستاده نماز خواندن در استیفای ملاک دخیل است و نماز ایستاده برای کسی که قدرت ندارد ایستاده نماز بخواند ملاک دارد اما او قادر بر استیفای آن ملاک نیست.

قدرت در موارد غیر غالبی دخیل در اصل ملاک است و اینکه از کجا بفهمیم قدرت در اصل ملاک دخیل است یا در استیفای ملاک بحث آن در آینده خواهد آمد. و [اجمالش] آن است که اگر شارع قدرت را به نحو خاص در خطاب اخذ کرد ظاهر خطاب آن است که قدرت در اصل ملاک دخیل است.

یکی از مواردی که قدرت دخیل در اصل ملاک است حج میباشد «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»[3] استطاعت در حج استطاعت عقلی نیست، استطاعت و قدرت خاصی است که ملاک حجة الإسلام است، کسی که آن قدرت خاص را ندارد حج بجا بیاورد حجش حجة الإسلام نیست. و در مثال محل بحث از آنجایی که «إِذَا قُمْتُمْ» را که به معنای اذا تمکنتم میباشد در خطاب آورده، میفهمیم قدرت در اصل ملاک دخیل است.

قدرت در «وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ» را لازم نبوده که در لسان دلیل بیاورد، قدرت در این خطاب عقلی است،و آن را از خود خطاب یا از عقل میفهمیم.

بیان مرجیت عقلی بودن قدرت

اگر مکلف تکلیف مشروط به قدرت عقلی را اتیان کند ـ که قدرت در آن در اصل ملاک دخیل نیست ـ هیچ ملاکی از او تفویت نمیشود چون ملاک تکلیف مشروط به قدرت عقلی را استیفا کرده و از تکلیفی که مشروط به قدرت شرعی است عاجز شده است و وقتی عاجز شد ملاک آن از او فوت نشده است. با تطهیر از خبث از وضو عاجز شده است، ملاک تطهیر خبث را استیفا کرده و هیچ ملاکی از ناحیه طهارت از حدث از او فوت نشده است.

لکن اگر تکلیف مشروط به قدرت شرعی را اتیان کند، یک ملاک از او تفویت میشود، چون درست است که ملاک طهارت از حدث را استیفا میکند اما ملاک تکلیف مشروط به قدرت عقلی را که حالت منتظره ای نداشت و فعلی بود تفویت کرده است.

تأیید مرجحیت این مرجح با فهم عرف

شاید فهم عرفی را بتوان به عنوان مؤید برای مرجیت ذکر نمود. در جای که مولا دو امر نموده است یک امرش را مشروط به قدرت کرده و امر دیگرش مطلق است مثلا مولا دستور داده «گوشت بخر» و دستور داده «اگر توانستی نان بخر» و در موردی این دو دستور برای عبد متزاحم شدند و عبد قدرت بر امتثال هر دو نداشت، قضاوت عرف آن است که عبد باید گوشت بخرد، چون دستور در آن مقید نیست، اما دستور به خریدن نان مقید است به توانستن و الآن عبد توان خرید آن را ندارد.

بحث تفصیلی در مقام

از آنجایی بحث از معنای قدرت شرعی و قدرت عقلی و چگونگی مرجحیت قدرت عقلی مهم است به وارد بحث تفصیلی آن میشویم.

بحث در مقام سه جهت دارد.

جهت نخست: مقصود از قدرت شرعی چیست؟ در بیانات اصولیون مقصود از قدرت شرعی روشن نیست.

جهت دوم: قدرت شرعی به هر معنا باشد، راه اثبات آن چگونه است؟ ممکن است قدرت در لسان دلیل اخذ شود اما ارشاد به حکم عقل باشد؟ از کجا بفهمیم قدرت شرعی است یا غیر شرعی؟ راه اثبات دخالت قدرت در ملاک چیست؟

جهت سوم: در جایی که شک کردیم قدرت، قدرت شرعی است یا عقلی، وظیفه چیست!؟

بنابراین در این سه جهت بحث میکنیم.

مقصود از قدرت شرعی

راه اثبات قدرت شرعی

وظیفه در شک در عقلی و شرعی بودن قدرت

جهت نخست: مقصود از قدرت شرعی

محتملات در مقصود از قدرت شرعی که دخیل در ملاک هستند سه محتمل است.

یکم: مراد از قدرت شرعی دخیل در ملاک همان قدرت تکوینی است. «إِذَا قُمْتُمْ» و «اذا تمکنتم» یعنی اذا قدرتم تکوینا، نامش را قدرت شرعی گذاشته اند به جهت آنکه دخیل در ملاک ملاک است. قدرت شرعی یعنی قدرت تکوینی که دخیل در ملاک است.

دوم: مراد از قدرت شرعی یعنی قدرت تکوینی بعلاوه نبود اشتغال ذمه شرعا به تکلیف دیگر، یعنی قدرت تکوینی همرا با نبود واجب مزاحم. مثلاً کسی که آب دارد اجازه نمیدهد مکلف از آن آب وضو بگیرد، اینجا مکلف تکوینا قدرت دارد بر وضو از آن آب، اما شرعا نمیتواند، اینجا منع شرعی موجب شده تا بگوییم او شرعا قادر نیست.

سوم: مراد از قدرت شرعی یعنی قدرت تکوینی بعلاوه عدم اشتغال عبد به تکلیفی که کمتر نیست. مراد از قدرت شرعی نه به وسعت احتمال یکم صرف «قدرت تکوینی» و نه به ضیقی احتمال دوم «قدرت تکوینی بعلاوه نبود اشتغال ذمه شرعا» بلکه چیزی بینا بین یکمی و دومی که احتمال سوم است «قدرت تکوینی بعلاوه نبود اشتغال به ضد که کمتر نیست».

مثل اینکه دو غریق وجود دارد و مکلف قدرت بر امتثال هر دو ندارد، وجوب انقاذ یکی از آنها مشروط به قدرت شرعی است یعنی وقتی واجب است انقاذ که مکلف تکوینا قدرت داشته باشد و مشغول به دیگری هم نباشد.

فرق احتمال دوم با احتمال سوم

قید اشتغال در احتمال دوم اشتغال ذمه است، مانع مانع خارجی است، و قید اشتغال در احتمال سوم اشتغال خارجی است.

در دومی وقتی قدرت هست که در ذمه مکلف تکلیف مزاحمی نباشد، در سومی وقتی قدرت هست که مکلف در خارج به تکلیف مساوی مشغول نباشد.

وجه تقدیم عقلی بودن قدرت بنا بر سه احتمال مذکور:

مرحوم محقق صدر فرموده اند: «طبق احتمال اول وجهی برای مرجح بودن «عقلی بودن قدرت» نیست. شارع فرموده است «وقتی تکوینا توان وضو داشتی وضو بگیر» قدرت دخیل در ملاک وضو همان قدرت عقلی است و وقتی مکلف قدرت دارد ملاک فعلی آن و تکلیف فعلی است و با فعلی بودن ملاک وجهی ندارد بگوییم امتثال طهارت از خبث ترجیح دارد بر امتثال امر وضو، هر دو تکلیف دارای خطاب هستند و هر دو ملاک فعلی دارند و وجهی برای تکلیف نیست.[4]

اگر مراد از قدرت شرعی احتمال دوم باشد، بدون شک تکلیف مشروط به قدرت عقلی مقدم است لکن عقلی بودن قدرت وجه ترجیح و تقدیم نیست. همانا وجه تقدیم و ترجیح عبارت است از ورود، زیرا موضوع تکلیف مشروط به قدرت شرعی، وضویی است که شخص قدرت تکوینی بر آن داشته باشد و مشغول الذمه به تکلیف دیگر نباشد و با وجود تکلیف «و ثیابک فطهر» تکلیف به وضو موضوع ندارد.

این احتمال خطابین را از باب تزاحم خارج میکند چون در باب تزاحم دو تکلیف باید فعلی باشند و جز از ناحیه قدرت مکلف مشکل دیگری نباشد، و صرف قدرت در یکی موضوع دیگری را منتقی کند اما طبق این احتمال وجود تکلیف، موضوع دیگری را منتفی میکند، و آن دیگری فعلی نیست چون موضوعش منتفی است.

با احتمال سوم مرجحیت «عقلی بودن قدرت» صحیح است، دو تکلیف هست یکی مشروط به قدرت تکوینیه است و دیگری مشروط به قدرت تکوینیه بعلاوه عدم اشتغال به ضدی که کمتر نیست.

بیان صحت مرجیت با این احتمال غیر از بیان محقق بیان نائینی است.

کلام تتمه دارد، آن را ملاحظه بفرمایید.


[4] مقرر: با فعلی بودن هر دو ملاک، با انجام یکی، ملاک دیگری بدون وجه تفویت میشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo