< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

96/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: معانی حرفیه( مسلک مرحوم خویی) /بحث وضع حروف /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل به بیان مسلک مرحوم اصفهانی پرداخته شد و ایشان میفرمود معانی حرفیه برای واقع ربط وضع شده اند و از انها حکایت گری دارند بعد دو اشکال از جانب مرحوم خویی بیان شده که اولا مورد نقض دارد وثانیا د رموضوع له حروف وجود اخذ نشده است. استاد جواب دادند به اینکه مرحوم اصفهانی نمیخواهد بگوید وجود جزء موضوع له است بلکه تنها تشبیه به وجودات ربطی کرده است. مرحوم خویی نیز تقسیر دیگری از معانی حرفیه داشتند ایشان معتقدند به اینکه معانی حرفیه برای تضییق معانی اسمیه وضع شده است. بعضی اشکال کردند به اینکه در تحصیص و تضییق یک سبب و یک مسبب وجود دارد اگر برای سبب تضییق وضع شده است که برگشت به حرف مرحوم اصفهانی دارد و اگر برای مسبب وضع شده است که لغو است.

 

1معانی حرفیه

1.1مسلک مرحوم خویی در معانی حرفیه( تضییق)

بحث در مسلک مختار مرحوم خویی در معنای حرفی بود ایشان فرمود حروف برای تضییق معانی اسمیه وضع شده اند. ادعای ایشان بیان شد عمده اشکالی که وجود داشت عبارت بود از اینکه تضیق مسبب است و سبب ان همان نسبت و ربط است و اگر حروف برای سبب وضع شده است که همان مسلک مرحوم اصفهانی است واگربرای مسبب وضع شده است سوال این است که برای سبب دال دیگری داریم یا نه؟ اگر دال نداریم که به مسبب نمیرسیم واگر دال داریم دیگر نیازی به مسبب نداریم.

1.1.1جواب: عدم طولیت تضییق برای ربط

این اشکال وارد نیست اینکه ما بگوییم یک سبب و یک مسبب وجود دارد و مسبب ما تضیق و تحصص و سبب ما ربط است درست نیست زیرا ادعای مرحوم خویی این است که حروف برای ایجاد تضییق در عالم مفاهیم وضع شده است بر خلاف مرحوم نائینی که میفرماید وضع شده اند برای ایجاد در عالم نسبت های کلامیه. و مفاهیم یک مفاهیم بسیطی است که کاری به وجود ندارد و از طرفی مفاهیم اسماء کلی هستند و غالب غرض نیز افهام حصص است و واضع برای رسیدن به این غرض حرف را برای تضییق معانی اسمیه وضع کرده است و به خود همین تضییق، ربط نیز ایجاد میشود مثلا نماز معنای عامی دارد وقتی گفته میشود که نماز در مسجد با همین تضییق یک ربط نیز ایجاد میشود. اینکه تضییق در طول ربط باشد درست نیست و نیازی نیست ابتدا ربط ایجاد شود بعد به وسیله ان تضییق حاصل شود بلکه بدون ایجاد ربط معنای اسمیه را تضییق میکنیم و ربط هم بین انها حاصل میشود. پس حروف برای تضییق معانی اسمیه وضع شده اند و فلسفه وضع حروف افهام کلیات نیست مثلا الابتدا برای معنای مستقل وضع شده است و کلمه من برای تضییق معنای اسمی وضع شده است.

1.1.2اشکال اول و دوم استاد: عدم جریان ادعای مرحوم خویی در همه موارد و خلاف ارتکاز بودن

این ادعا درست نیست اولا خلاف ارتکاز است و ثانیا در همه موارد جاری نیست زیرا اینکه حروف برای تضییق معانی به کار رفته باشد عمومیت ندارد در خیلی از موارد حرف به کار برده شده است ولی تضییق معنای اسمی نشده است مثلا واو عطفی که گاهی اوقات برای عطف اورده میشود مثلا گفته میشود که این مطلب این گونه میشود و مطلب دیگر این است که کذا در این جا تضییق نشده است یا در موارد اضراب که تصحیح مفهومی است نه اینکه برای تضییق باشد حتی در مثل زید فی الدار تضییق زید استفاده نمیشود و لو اینکه زید حالتش مقید شده است ولی مستعمل میخواهد ظرفیت الدار را بفهماند و مستعمل غرضش تضییق حالت زید نیست بلکه ظرفیت را میخواهد بفهماند و تضییق حالت زید خلاف ارتکاز است هر چند در صورت افهام ظرفیت دار، تضییق نیز فهمیده میشود ولی غرض مستعمل تضییق نیست. بله در مثل نماز در مسجد تضییق غرض است در مرکبات ناقصه تضییق وجود دارد ولی در مرکبات تامه تضییق مقصود نیست و تضییق خلاف ارتکاز است. و در مثل بعضی از حروف مثل ال و کل برای توسعه مدخول اورده میشود

1.1.3اشکال سوم: اشکال حلی

شما میگویید حروف برای تضییق به خصوصیات خاصه است و ان خصوصیات خاصه نیز معانی آلیه و اندکاکی است عرض ما این است که اگر بنا باشد که مطلب اینگونه باشد وقتی ان خصوصیات را اخذ میکنید دیگر چه نیازی به تضییق دارید؟ چرا تحصیص را اضافه میکنید؟ بگویید من وضع شده برای ابتدای آلی و چون آلی است تحصیص اورده میشود. پس با فرض اینکه خصوصیات تکیه به غیر دارد همیشه تحصیص اور هستند و چه ضرورتی دارد که واضع حروف را برای رسیدن به این خصوصیات وضع کرده باشد؟ بلکه بگوید من را برای ابتدای آلی وضع کردم تحصیص نیز حاصل میشود. پس علاوه بر معنای آلیت، وضع حروف برای تحصیص باشد لغو است حتی در نماز در مسجد. وقتی فی برای خصوصیات آلی وضع شده باشد دیگر احتیاجی به وضع حروف برای تضییق نداریم. و اگر تضییق اورده میشود مصداق تضییق است نه اینکه حرف برای تضییق وضع شده باشد بلکه نتیجه خصوصیات آلی همان تضییق است.

1.2مسلک شهید صدر: تفصیل در معانی حروف

ایشان فرموده است که نسبت ها سه قسم هستند

    1. نسبت خارجیه: زید در خانه و زید در خیابان فرق میکند و از اعیان خارجیه هستند. وضع حروف برای نسبت های خارجیه باطل است چون خارج صلاحیت موضوع له بودن را ندارد و خارج نمیتواند به ذهن بیاید. وضع برای خارج محال است زیرا وضع برای احضار در ذهن است و احضار خارج معقول نیست

    2. نسبت ذهنیه: نسبتی که در ذهن ایجاد میشود بعضی از حروف برای این نسبت وضع شده اند. در ذهن اول نسبتی ایجاد میشود و لفظ را برای فهماندن ذهن استعمال میشود مثلا اضراب و استثناء از همین قسم است ودرخارج اصلا واقعیت ندارد واعراض از قبل به بعد در ذهن است.

    3. نسبت های تحلیلیه: به نحوی که مندمج و بسته در ذهن میاید ولی نه میتوان گفت در خارج است و نه میتوان گفت که در ذهن است این قسم در نسبت هایی است که در خارج انتزاع میشود مثلا ظرفیت مکانی در خارج است و در ذهن نمیاید ولی وقتی گفته میشود زید فی الدار در ذهن نسبت ظرفیه و مبهم اورده میشود بعد درمقام تحلیل میگوییم یک زید و یک دار و یک نسبت ظرفیه داریم. و این نسبت در مقام تحلیل است و حروف وضع شده اند برای همان معانی که وقتی تحلیل میشود ان نسبت به دست میاید. خلاصه حروف برای معانی وضع شده اند که وقتی تحلیل میشوند ان معنا به دست میاید. و نسبت ظرفیه خودش به ذهن نمیاید.

1.3اشکال استاد: خلاف ارتکاز بودن ادعای شهید صدر

ارتکاز ما این است که فرقی بین معنای زید و دار با فی نیست بله در استقلالیت و آلیت بین اسم و حرف تفاوت وجود دارد. و لو اینکه معنای فی اندکاکی است ولی چیزی که در ذهن میاید همان چیزی است که از خارج انتزاع میشود اینکه شهید صدر میفرماید از فی چیزی انتزاع نمیشود بلکه از تحلیل به دست میاید خلاف ارتکاز است. و از فی همان نسبت ظرفیه استفاده میشود که بر خارج منطبق است نه اینکه از فی چیزی به ذهن نیاید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo