< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تعارض احوالات لفظ /مقدمه هشتم /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته بحث از علائم حقیقت و مجاز به پایان رسید و در مورد علامت اطراد چهار تقریب بیان شد که استاد تقریب چهارم را تمام دانست و معتقد بودند که اطراد با این تقریب بهترین علامت برای تشخیص حقیقت از مجاز است زیرا اولااشکال های علامت های دیگر را ندارد و ثانیا در فقه و غیره معمول به است. اینک به مقدمه ی دیگر از مقدمات علم اصول وارد میشویم و بحث از احوالات الفاظ صورت میگیرد.

 

1مقدمه هشتم: احوالات لفظ

1.1تتمه ای از بحث ثمره علائم وضع

بحث در امارات وضع و ثمره ان تمام شد مطلبی که باقی مانده است در مورد ثمره بحث است و ان عبارت است از اینکه بعضی منکر ثمره برای علامت های حقیقت شده بودند که ما گفتیم این گونه نیست که ثمره نداشته باشد و در فقه از انها استفاده میکنند چه جور شده است که ثمره بحث از علامات وضعی را انکار کرده اند خصوصا نسبت به اطراد. اطراد مهمش این است که ما را به ظهور میرساند اگر قبول کنیم که بحث از دو علامت دیگر فایده ندارد اطراد ثمره دارد زیرا اطراد را این گونه معنا کردیم که وقتی عرف لفظی را بدون قرینه در یک معنایی استعمال میکنند معلوم میشود که ظهور در همان معنا دارد ولو اینکه برای ان معنا وضع نشده باشد و اطراد مستقیما ظهور را میرساند پس در اطراد ثمره اش پر واضح است.

بعضی علامت های دیگر را برای میز حقیقت و مجاز گفته اند مثلا تنصیص اهل لغت را بعضی یکی از علامت های حقیقت ذکر کرده اند ولی چون در بحث حجت مفصلا بحث میشود ما دیگر متعرض ان نمیشویم

2احوال الفاظ

مرحوم اخوند میفرماید[1] : حالاتى كه گاهى بر لفظ عارض مى‌شوند و برخلاف حالت اولى آن مى‌باشند، مانند تجوز و مجازگويى، مشترك لفظى بودن، تخصيص خوردن، منقول بودن، اضمار و تقدير بودن كه پنج حالت عارضى هستند. ما در مواجه با یکی از این پنج حالت چه کار باید بکنیم؟

مرحوم اخوند فرموده است: هرگاه امر دائر شود ميان اراده شدن حقيقت و معناى حقيقى يا اراده مجاز، اراده شدن عموم يا اراده تخصيص، اراده تقدير يا عدم آن و ... اصالة الحقيقة جارى نموده و مى‌گوئيم، تا زمانى كه قرينه پيش نيامده كلام بر معناى حقيقى، برعموم، بر اطلاق، بر ظهور و ... حمل مى‌شود و نوبت به اراده مجاز و ... نمى‌رسد. ولی اگر امر دائر شود بین اینکه اراده معناهای دیگر بغیر از حقیقت، اصل و مرجعی نداریم که تعیین کننده باشد زیرا در هیچ کدام ظهور ندارد

اینکه بعضی به يك سلسله دلائل و شواهدى تمسك مى‌كردند، فى المثل عده‌اى مى‌گفتند كه مجاز بودن از اشتراك لفظى بهتر است ‌تمام اين وجوه و ادله يك سلسله استحساناتى بيش نيستند و حد اكثر احتمال يا مظنه را نتيجه مى‌دهند كه تازه اول كلام است. و بايد دليل بر حجيت آن بيايد كه نيامده، پس هيچ‌كدام از اين‌ استدلالها اعتبار و پشتوانه نداشته و دليلى بر ارزشمندى آنها نيست.

2.1مناقشه اول بر مرحوم اخوند

اینکه مرحوم اخوند میفرماید برای لفظ پنج حالت وجود دارد درست نیست بلکه بیش از پنج حالت وجود دارد. مرحوم اخوند میفرماید استخدام یکی از احوالات لفظ است «در بحث مرجع ضمیر در مثال ایه قرانی المطلقات یتربصن ....» و در اینجا این حالت را مطرح نکرده است یا کنایه یکی دیگر از حالات لفظ است و یا اشراب و تضمین یکی دیگر از حالات لفظ است ولی مرحوم اخوند این موارد را مطرح نکرده است. مگر مراعات حالت غالبی لفظ را کرده باشد و بگوید غالبا برای لفظ این پنج حالت وجود دارد.

2.2مناقشه دوم بر مرحوم اخوند

ایشان فرموده است که اگر امر دائر بین حقیقت و یکی از این حالات باشد اصل حقیقت است به ذهن میاید که این حالات غیر از حقیقت است در حالی که اشتراک و تخصیص، حقیقت هستند فقط مجاز خلاف حقیقت است فلذا این تعبیر که امر دائر بین حقیقت و مجاز است نا رساست مگر اینکه منظور ایشان ازحقیقت حالت اولیه باشد یعنی حالت اولیه اشتراک نیست و حالت اولیه اضمار نیست و غیر از حقیقت بقیه حالت ثانویه هستند. ولی این توجیه ناتمام است زیرا اولا این حالات، حالت ثانویه نیستند مثلا اشتراک حالت اولیه است ثانیا اینکه حالت اولیه را عقلاء مقدم کنند درست نیست زیرا وقتی هر دو حقیقت هستند دیگر عقلا نمیگویند که حالت اولیه مقدم بر حالت ثانویه است.

2.3مناقشه سوم بر مرحوم اخوند

ایشان فرمود اگر امر دائر بین معنای حقیقی و غیر از حقیقی باشد حمل بر معنای حقیقت میشود. این امر موهم این معنا است که مرکز این بحث واحد است در این مرکز واحد یک طرف حقیقت است و طرف دیگر یکی دیگر از این معانی است در حالی که در اینجا یک مرکز ندارند نمیشود انها را یک طرف گذاشت و حقیقت را طرف دیگر گذاشت زیرا احوال خمسه لفظ دو صنف هستند بعضی از انها مربوط به وضع هستند و شک در دلالت تصوریه داریم و مرکز ان وضع است مانند دوران امر بین نقل و حقیقت. که شک در وضع جدید و قدیم است در اینجا نمیتوان گفت اصل حقیقت است بلکه باید گفت که اصل عدم نقل است که همان معنای قدیمی باقی است در اینجا با اصل عدم نقل درست میشود و ربطی به اصل حقیقت ندارد. و بعضی از انها مربوط به دلالت تصدیقیه است و مربوط به مقام استعمال است نه مقام وضع. لفظ را گفته است نمیدانم در معنای حقیقی استعمال کرده است یا در معنای مجازی استعمال کرده است در اینجا معنای حقیقی و مجازی را میدانم ولی مراد را نمیدانم. در اینجا اصل حقیقت جاری میشود. یا دوران امر بین عموم و تخصیص است در اینجا اصل عموم را جاری میکنیم ولی در دلالت تصوریه ان شکی نداریم. و یا دوران امر بین اضمار و حقیقت است در اینجا اصل عدم تقدیر را جاری میکنیم در این موارد ادعای مرحوم اخوند درست است که از مصادیق ظهور است که همان اصل حقیقت و غیره جاری میشود و منقح ظهور هستند.

پس ادعای مرحوم اخوند میفرماید: اینکه ما تابع ظهور هستیم و از اصولی استفاده میشود که منقح ظهور است در بعضی از انها جاری است نه در همه ی انها جاری شود و در مواردی که ما وضع را نمیدانیم اصل حقیقت جاری نمیشود چون در کیفیت مراد که شک نداریم. این مطالب را مرحوم ایروانی و شهید صدر متذکر شده اند به اختلاف اندکی.

2.3.1طرح قسم سومی از دوران توسط شهید صدر

تا به حال دو دوران درست شد یکی دوران در معنای تصوری و دیگری دوران در دلالت تصدیقی.مرحوم شهید صدر یک دوران دیگری اضافه کرده است گاهی اوقات امر دایر است بین اینکه مولا اطلاق را اراده کرده است یا مقید را اراده کرده است؟. یک بحثی است که مقدمات حکمت مراد استعمالی را تعیین میکند یا مراد جدی را تعیین میکند شهید صدر از کسانی است که میفرماید مقدمات حکمت مراد جدی را تعیین میکند فلذا وقتی شک کردی که مولا اطلاق گویی کرده است یا قید متصلی را اورده است در اینجا دوران بین مراد جدی است که ایا این مراد جدی مطلق است یا مقید است؟ ایشان میفرماید در اینجا اصل اطلاق میگوید مراد جدی همان اطلاق است. بنا بر این فرمایش بحث سه مرکز پیدا میکند. ولی مرحوم ایروانی دو مرکز را تشکیل داده است

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo