< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: امر سوم از مقدمات /مشتق /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در امر دوم تمام شد که ایا اسم زمان داخل بحث مشتق است یا نه؟ که نظر نهایی استاد بر این بود که اسم زمان خارج از بحث مشتق است و در این جلسه وارد بحث امر سوم از مقدمات که عبارت است از اینکه مصادر و افعال از محل بحث خارج هستند.

 

1مشتق

1.1تتمه بحث امر دوم

مطلبی که باقی مانده است این است که در اسم زمان و لو اینکه ادعای مرحوم اخوند را قبول کنیم و بگوییم بحث مشتق در اسم زمان جاری است و معنا دارد باز هم میگوییم که اسم های زمان جای بحث ندارد زیرا بحث از اسم زمان که برای اعم وضع شده است یا نه؟ ثمره ای ندارد زیرا استعمال ما انقضی که ندارد فلذا جای بحث ندارد. باید اسم زمان در جامع و اعم استعمال شده باشد تا بحث شود در حالی که استعمال نشده اند پس اسم زمان از دو جهت خارج از بحث است یا تصویر جامع ندارند و یا کاربرد ندارند.

1.2امر سوم: خروج افعال و مصادر

مرحوم اخوند فرمودند[1] که مصادر و افعال از محل نزاع خارج هستند مثل اینکه مرحوم اخوند مصدر مجرد را از جوامد میداند فلذا میگوید عنوان مشتق او را شامل نمیشود اما دلیل اینکه مصادر و افعال از محل بحث خارج هستند عبارت است از اینکه حمل بر ذات نمیشوند مصدر برای حدث وضع شده است فرق بین مصدر و اسم مصدر این است که مصدر برای حدث منتسب وضع شده است و جهت صدور ملاحضه شده است اما در اسم مصدر ان نسبت ملاحضه نشده است و ذات ان حدث ملاحضه شده است مثل شستشو که ذاتش ملاحضه شده است بنا بر این حدث که قابل حمل بر ذات نیست نمیشود گفت که زید زدن است. سر مطلب این است که قوام حمل اتحاد است ولی در حمل مصادر و افعال و لو اینکه نسبت و اضافه هست ولی اتحاد نیست مگر اینکه از باب مبالغه باشد که مشتمل بر ادعا است یعنی اول زید را با عدل متحد فرض میکنیم بعد حمل صورت میگرد

و همچنین افعال نیز خارج از بحث هستند زیرا افعال از هیئت و ماده تشکیل شده است ماده که همان حدث است که قابل حمل نیست و اما هیئت نیز برای صدور فعل از فاعل یا طلب فعل وضع شده است و این نیز قابل حمل بر ذوات نیستند چون مباین با ذات هستند مثلا طلب حدث و فعل با خود ذات مباین هستند و همان مباینت سبب شده است که رکن قابلیت حمل را نداشده باشند و اصلا موضوع بحث اطلاق و حمل است.

1.2.1بحث ادبی: عدم دخل زمان در موضوع له افعال

بلکه اگر بگوییم زمان جزء معنای افعال هستند کما اینکه نحویون میگویند باز هم از محل بحث خارج هستند و از جهت دیگری از محل بحث خارج هستند زیرا ماضی برای زمان گذشته وضع شده است و بحث در ان معنا ندارد یا فعل مضارع.

اما این ادعای نحویون درست نیست و اینکه بین افعال و اسم ها فرق به زمان گذاشته اند و گفته اند که در افعال زمان در انها اخذ شده است و در اسم ها زمان اخذ نشده است

1.2.1.1منشا اشتباه نحوی ها

در ذهن ما این است که منشا این اشتباه این بوده است که موارد استعمال با مفهوم خلط شده است و خلط بین مصداق و مفهوم شده است مانندبحث امر که 25 معنا برای ان ذکر کرده اند در حالی که مصادیق ان متفاوت است در محل بحث نیز وقتی خواستند صدور فعل در زمان گذشته را خبر دهند از هیئت ماضی استفاده کردند و فکر کرده اند که جزء معنای فعل است

شواهد دال بر عدم دخل زمان در وضع افعال از لسان مرحوم اخوند[2]

اگر زمان داخل در وضع افعال باشند یا باید مفهوم ان داخل باشد که درست نیست زیرا هیئت که برای دو مفهوم وضع نشده است و یا حصه ای از نسبت حدث در ان اخذ شده است ولی نه مطلق بلکه به گونه ای در زمان خاصی واقع شده است اما این قید خارج است و تقید داخل است مثلا ماضی دلالت میکند بر حصه خاصی از صدور نسبت در زمان گذشته که این تقید در گذشته داخل است ولی خود قید خارج است در حالی که این مطلب نیز درست نیست اینکه ما بگوییم افعال برای صدور حدث مقترن به زمان کذایی درست نیست زیرا بالوجدان ما گاهی فعل را به خود زمان نسبت میدهیم در این جا این ادعا درست نیست و حصه بردار نیست معنا ندارد این حصه نسبت مضی به زمان ماضی نسبت داده شود مانند مضی الزمان. و از طرفی عنایتی نیز احساس نمیکنیم پس مجاز هم نیست یا اینکه میگوییم علم الله که معنا ندارد علم خدا در زمان واقع شود.

اصلا ما بعضی اوقات ماضی را در مضارع و مضارع را در ماضی استعمال میکنیم مثلا جائنی زید و هو یضحک و از طرفی مجازیتی نیز احساس نمیکنیم.

شما میگویید مضارع برای زمان حال و استقبال وضع شده است در حالی که بین زمان حال و استقبال جامع ندارند و باید بگویید دو بار وضع شده است در حالی که دو وضع نشده است یا فعل امر برای حال وضع نشده است و زمان حال در ان نیست فلذا به خاطر این منبهات به این نتیجه میرسیم که در مدلول فعل زمان اخذ نشده است.

1.2.1.2فرق بین ماضی و مضارع

سوال: اگر زمان و لو به نحو قیدی داخل در معنا نیست پس فارق بین فعل ماضی و مضارع در چیست؟ و فارق بین این دو هیئت در چیست؟ در حالی که قطعا با هم فرق دارند.

مرحوم اخوند میفرماید فارق انها عبارت است از اینکه هیئت فعل ماضی و مضارع گر چه هر دو برای نسبت وضع شده اند ولی نستبی که در ماضی هست خصوصیتی است که در مضارع نیست و ان خصوصیت زمان نیست و دیگر ان را توضیح نداده است و فقط میفرماید یک خصوصیتی است که در تقریرات فرموده است بعضی گفته اند ان خصوصیت حیثیت تحققیه در ماضی و ترقبیه در مضارع است مثلا قام زید هیئت قام برای نسبت قیام به زید وضع شده است نسبتی که محقق شده است ولی در مضارع ان نسبت محقق نشده است ولی ترقبیه است اگر طرف نسبت زمانیات بود طبیعتا یا محقق شده است یا ترقبیه است ولی اگر از زمان باشد مثل مضی الزمان دیگر معنا ندارد بگویید در گذشته محقق شده است بلکه فقط بر نسبت تحققیه دلالت میکند یا وقتی گفته میشود علم الله دلالت بر نسبت تحققیه دلالت میکند نه این در زمان گذشته محقق شده است با این بیان ان نقوض را حل میکنند

1.2.1.2.1اشکال: خلاف وجدان بودن بعضی از موارد

این بیان نیز نقض دارد زیرا وقتی گفته میشود اترقب ان تاکل ... دیگر معنا ندارد که دو بار ترقب را ذکر کنیم در حالی که احساس مجاز نیز نمیکنیم پس حمل ترقب بر نسبت های ترقبیه خلاف وجدان است.

1.2.1.3نظر مرحوم اخوند

ان خصوصیت عبارت از اینکه نسبت خاصه ای که وقعت قبل از اینکه خبر بدهیم نه اینکه نسبت تحققیه باشد و نسبت ماده با فاعل حاکیت از وقوع ان قبل از خبر میدهد مثلا در اترقب ان تاکل معنایش این استکه من ترقب دارم که این نسبتی که اکل به تو است که هنوز واقع نشده است انتظار دارم که در اینده محقق بشود پس دلالت بر مجرد وقوع نسبت بعد از اینکه تکلم و خبر میدهد و خصوصیت عبارت از سبق و لحوق بر تکلم است. ماضی برای نسبت سابقه بر تکلم وضع شده است و مضارع برای نسبت لاحقه بر تکلم وضع شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo