< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اصل عملی /تعبدی و توصلی /اوامر

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تمسک به اطلاق لفظی یا مشابه اطلاق لفظی برای اثبات اصل توصلیت تمام شد. مرحوم آخوند منکر اصل لفظی شد. مرحوم نائینی با یک بیان تمسک به اصل توصلیت را تمام کرد. مرحوم آغا ضیاء و مرحوم شهید صدر، هر کدام با بیان های متفاوت تمسک به اصل لفظی را تمام کردند.

 

1اوامر

1.1تعبدی و توصلی

بیاناتی که برای اثبات توصلیت در مقام اصل لفظی مطرح شد، در جایی است که اخذ قصد امر در متعلق امر به امر اول محال باشد. اما اگر مانند مرحوم خویی اخذ قصد امر را ممکن بدانیم تمسک به اطلاق لفظی اشکالی ندارد.

1.1.1تمسک به اطلاق مقامی

اگر ما قائل شدیم که از طریق الفاظ نمی توانیم اصل توصلیت را اثبات کنیم. آیا اطلاق مقامی وجود دارد یا نه؟ مرحوم آخوند فرموده است که اطلاق مقامی مجال ندارد. بعضی مانند مرحوم خویی و شهید صدر قائل هستند که اگر منکر اطلاق لفظی شدیم به اطلاق مقامی می‌توان تمسک کرد.

1.1.1.1حقیقت اطلاق مقامی

حقیقت اطلاق مقامی به ظاهر حال بر می‌گردد یعنی اگر مولی بیان نکرد پس مرادش نیست. عدم البیان دلیل عدم است. اساس این تعبیر ظاهر حال است. زیرا مراد از لفظ را برای ما مشخص نمی‌کند و به محدوده مدلول کلام ربطی ندارد. اطلاق مقامی در جایی جاری است که اگر مولا مرادش فلان مطلب بود به نظر عرف باید می‌گفت. پس اگر نگفت معلوم می‌شود که مرادش نیست.

1.1.1.1.1مورد اول اطلاق مقامی در کلام آخوند: مقام بیان تمام غرض

بهترین مثالی که برای اطلاق مقامی مطرح می‌شود روایات تعلیمیه و بیانیه است. مثلا بعضی از روایات در باب وضوء یا حج کیفیت آنها را بیان می‌کند. مثلا امام در مقام تعلیم، اجزاء وضو را بیان می‌کند. وقتی به رِجلین که می‌رسد ترتیب پای راست و چپ را بیان نمی‌کند. در این جا گفته می‌شود که چون در مقام تعلیم اجمال گویی معنا ندارد و باید همه ی کیفیت را بیان کند اگر ترتیب را بیان نکرد معلوم می‌شود که ترتیب شرط نیست. ما برای عدم شرطیت ترتیب در الفاظ امام تصرفی نکردیم بلکه به ظاهر حال مام تمسک کردیم. مرحوم آخوند از مقام تعلیم، به بیان تمام غرض تعبیر کرده است.

1.1.1.1.2مورد دوم از اطلاق مقامی در کلام آخوند: قیود مغفول عنه

مورد دیگری که مرحوم آخوند اشاره کرده است این است که اگر قیدی مورد غفلت باشد و مردم به آن التفاتی ندارند سکوت ناروا است. مانند قصد وجه و قصد تمییز که در ذهن مردم نیست. حال اگر قصد وجه و تمییز معتبر باشد باید آن را بیان کند چون مردم از آن غافل هستند. پس از این که آن را بیان نکرد معلوم می‌شود که معتبر نیست.

1.1.1.1.3موارد افتراق و اشتراک اطلاق لفظی و مقامی

1.1.1.1.3.1فرق اول: حیطه اطلاق لفظی نسبت به مدلول

نسبت به اطلاق لفظی گفته می‌شود اگر مولی در مقام بیان بود و قید نیاورد کشف می‌شود که مرادش از این لفظ مطلق است. پس اطلاق لفظی تحدید مراد از لفظ است. اما در اطلاق مقامی گفته می‌شود مولا در مقام بیان غرضش بود و فلان قید را نیاورد پس معلوم می‌شود که در غرض مولی دخیل نیست. در اطلاق مقامی نسبت به الفاظ مولا تصرفی حاصل نمی‌شود.

1.1.1.1.3.2فرق دوم: وجود اصل عقلائی در اطلاق لفظی

معروف است که گفته می‌شود در اطلاق لفظی اگر شک شود که در مقام بیان است یا نه؟ اصل در مقام بیان بودن است اما در اطلاق مقامی اصلی وجود ندارد. دلیل این افتراق این است که اطلاق لفظی مربوط به لفظ می‌شود و این یک امر عقلائی است که هر کس تکلم می‌کند در مقام بیان و افاده مقصود است لذا گفته می‌شود که اصل عقلائی در هر متکلمی این است که اجمال گویی نکند. اما در اطلاق مقامی این گونه نیست.

1.1.1.1.3.3اشتراک اطلاق لفظی و مقامی

نقطه اشتراک بین اطلاق لفظی و مقامی این است که در هر دو عدم بیان و عدم قید است هر دو از این جهت مشترک هستند که عدم بیان القید است ولی در یکی عدم القرینه ضمیمه به لفظ می شود و می گوییم قید را نیاورد پس مرادش{از لفظ} این است. اما در اطلاق مقامی یک امر مستقل را کشف می کنیم و این را نگفت پس مرادش نبوده است.

1.1.1.2عدم اجرای اطلاق مقامی نسبت به قصد امر

مرحوم آخوند[1] در قصد امر اطلاق مقامی را تطبیق نمی‌کند چون قصد امر از قیودی که مغفول عنه باشد نیست. از طرفی ما از اوامر احراز نکردیم که مولا در مقام بیان تمام مرادش است تا اطلاق مقامی جاری شود. پس اطلاق مقامی جاری نیست چون هر دو مورد( مغفول بودن و در مقام بیان تمام مراد بودن) در قصد امر منتفی است.

بله اگر در یک موردی احراز شد که مولا در مقام بیان تمام مرادش هست اطلاق مقامی درست است. مثلا در مقام تعلیم بود ولی قصد امر را نیاورد اطلاق مقامی جاری است اما مجرد امر به یک متعلقی، اطلاق مقامی جاری نیست.

لذا در محل کلام مرحوم آخوند می‌فرماید اطلاق مقامی نداریم زیرا بحث در صیغه امر است و ما فقط یک صیغه امر داریم. چیزی که از مولا صادر شده است این است که خمس بده. این صیغه که در مقام تمام غرض نیست. و از طرفی قصد امر مغفول عنه نیست پس اطلاق مقامی جاری نمی‌شود.

1.1.1.2.1اجرای اطلاق مقامی نسبت به قصد امر

مرحوم خویی اجمالا گفته است که اطلاق مقامی داریم. زیرا هر چند که مولا امکان اخذ قصد امر در متعلق امر را نداشت اما با جمله خبریه که می‌توانست خبر بدهد غرض من با قصد امر حاصل می‌شود. از خبر ندادن معلوم می‌شود که قصد امر معتبر نیست. شهید صدر فرموده است[2] که هر کسی که امر به چیزی می‌کند ظاهرش این است که می‌خواهد تمام غرضش را بیان کند. پس ظهور حالی و اطلاق مقامی در جایی که قصد امر را مطرح نمی‌کند معلوم می‌شود که قصد امر دخیل در غرضش نیست.

1.1.1.2.1.1عدم وجود اطلاق مقامی به خاطر نبودن مولا در مقام تمام غرض

به نظر ما ادعای مرحوم آخوند را به طور صحیح بیان نکرده اند. این که شهید صدر ادعا دارد که هر کس امر می‌کند ظاهر حالش این است که تمام غرضش را بیان کند درست نیست و این ادعا اول کلام است و مرحوم آخوند همین مطلب را قبول ندارد. مجرد صیغه امر را به زبان آوردن مقام تمام غرض نیست.

1.1.1.2.1.2عدم وجود اطلاق مقامی به خاطر مغفول عنه نبودن قصد امر

ادعای مرحوم خویی که فرمود مولا با جمله خبریه می‌توانست خبر دهد که باید قصد امر باشد، نیز درست نیست زیرا مرحوم آخوند می‌تواند دفاع کند، هر چند که با جمله خبریه می‌توانست تذکر به قصد امر دهد اما بایدی که نیست در حالی که مفاد اطلاق مقامی بایدی است. زیرا عقل می‌تواند این درک را داشته باشد که قصد امر را باید داشته باشیم. پس از مواردی است که شارع می‌تواند به عقل واگذار کند. پس قصد امر از مواردی نیست که از چیزهایی باشد که مغفول عنه باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo