< فهرست دروس

درس تفسیر مرحوم استاد حسین گرایلی(ره)

89/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره آل عمران آیه 159- تذکرات

 

بحث و تذکرات راجع به آیه 159 سوره آل عمران بود ﴿فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوُا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ﴾[1] .

در این راستا گفتیم که کار ما کار انبیاء است. حرف آیت الله مشکینی را نقل کردیم ، فرمایش مقام معظم رهبری که رمز موفقیت پیغمبر اخلاق خوشش بود حالا برای رسیدن به این حقیقت کسانی که خوش خوی اند اینها مشمول عنایات خاصه مقدس حق اند . یکی دو جریان روایت است ولی به صورت جریان به عرض شما می رسانم که به درد منبرهای شما هم می خورد با قطع نظر از اینکه آموزنده است .یکی شروع کردیم از جلد 63 بحارصفحه 280 سر نخ گفتیم سریالی بقیه اش باقی ماند برای امروز نتیجۀ آن روایت این است ، نزدیک ترین حالت شیطان به انسان حالت غضب است ، حالت خشم است در متن قرآن آمده ﴿اَلم اَعهَد اِلیکُم یا بَنی آدم اَن لا تعبُدُ الشیطان اِنَّهُ لکم عَدوٌّ مُبین و اَنِعبُدونی هذا صراطٌ مُستقیم﴾ حضرت رضا (ع) به حضرت عبدالعظیم فرمودند: یا عبدالعظیم « اَبلغِ عنّی اولیاءَ السّلام» سلام مرا به دوستانمان برسان تا قیام قیامت هر کی بیایند و دوست امام رضا باشند امام رضا برایشان سلام رسانده ولی اولین دستوری که حضرت رضا دارند این است ؛ وَ قُل لَهُم دوستانشان در رأس آنها انبیاء و اوصیا همه هر که دوست امام رضاست به دوستانشان سلام رساندند اولین جمله ای که به عنوان پیام امام هشتم به دوستانشان فرمودند:« وقُل لهم اَن لا یجعَلوا لِشّیطان علی انفسِهِم سَبیلا » فرمود به دوستان ما بگو برای شیطان راه باز نکنند در خودشان پس شیطان راه پیدا می کند راه باز می شود برایش حالا آن جریان عصاره اش این بود که شیطان آمد پیش حضرت موسی پیغمبر خدا گفت که « اَنا اَذنبت» حالا ما ترجمه آزاد است « اِنّی اذنبتَ » من می خواهم برگردم گفت : فشفع لی اِلی ربّک گاهی برای من هم مثلاً یک ضرب المثلی هست ؛ توبه گرگ مرگه یک همین چیزهایی نه حضرت موسی اینجور نفرمودند فرمود: بلی من وساطت می کنم مشغول مناجات شد واز غیب خطاب رسید یا موسی«قدغَظیتُ حاجتک» اگر یادتان باشد هفته گذشته تا اینجا سه نکته گفتیم ؛ 1- شیطان به فکر تجدید نظر افتاد و انسان نیست ببین در زندگی هر چه خدا نمی پسندد برگرد و قیچی کن تسلیم خدا باش چون یکی از راههای ورود شیطان وادار کردن انسان به گناه است. نکته دوم اینکه شیطان با همه شیطان گری کار کشته است می داند گنهکار اگر بخواهد برگردد در خانۀ خدا باید در خانه کسی را در بزند که او پیش خدا آبرو داشته باشد لذا آمد به حضرت موسی گفت: «انتَ الًَّضِصطَفاکَ الله برسالةِ کلَّمَکَ تکلیما» و گفت : اَن اَذنبت نکته سوم اینکه حضرت موسی کلیم الله می داند این شیطان خودش آمده خودش را معرفی کرد رد نکند. ما بدیم هر که می خواهد به خدا جذب شود چون خدا برای جذب کردن دیگران به ذات مقدس حق که بیایند تو خط ، خیلی بها داده به همین حضرت موسی خطاب رسیده روایت از امام سجاد شاید دهها بار شما بالای منبرها فرمودید، فرمود یا موسی «حَبّبنی اِلی خلقی وحَبّب خلقی الیک» نرو به بندگانم ترغیب کن آنها را به من ، ترغیب کن آنها من را دوست داشته باشند من هم آنها را دوست داشته باشم. حضرت موسی عرض کرد : یا ربِّ کیف اَصنع من چه بکنم که اینها دوست داشته باشند فرمودند: ذَکّرهُم آلائی علیهم لِیُحبّون ما 100 سال قبل نبودیم ، مقدمه روز اول ما هر چه داریم مال اوست ، او در اختیار ما گذاشت گفت اینها را یادشان بیاور آدم غافل است ما الان هر کدام همین چشم ها حالا لااقل در سن ما 70-60 سال از گرده اش کار کشیدیم به لطف خدا، خدا به ما لطف کرد ما یک سکته ای کردیم سکته مغزی دید ما را زد دیروز جلسه شورای مدیریت بود ما رفتیم در جلسه دیدیم آنقدر قبای ما یک وَر است خدایا خیاط که درست دوخته بود این همیشه تن ما بود چرا کج شد من تسبیح را گذاشتم جیب بغلم گفتم شاید به خاطرآن است برداشتم دیدم باز هم همانگونه است در جلسه شورای مدیریت کسی به ما نگفت قبای شما بالا و پایین است ولی خودم متوجه بودم که چرا اینجوری درآمد، آمدم خونه از پله ها آمدم بالا که بروم تو خونه دیدم این دکمه پایین را بالا بستم دیدم کمتر شده ، مثلاً اگر بخواهیم عبارتی بخوانیم باید دقت بیشتر کنیم .

امام حسن مجتبی فرمودند: « تُجهَلُ النّعِمَ ما اَقامت فَإذا وَلّت عُرفَه » امام صادق فرمودند:« نِعمةُ اِذا وُجِدت نُسیَت و اِذا فُقِدَت ذُکرِت» نعمت را تا آدم دارد قدرش را نمی داند وقتی از دست رفت می بیند عجب یک بخشی از زندگی فلج شد. خدا به حضرت موسی طبق آن روایت امام سجاد فرمود: « ذَکّرِهُم آلائی و نعمائی علیهم» این که معروف است بین مردم سعدی گفته : هر نفسی که فرو می رود مَمِدّ حیات / چون برآید مُفرّح ذات . خود این نفس کشیدن این را آسمی ها می دانند خدا رحمت کند مرحوم آقای ناطقی را او 60-50 سال استاد بود در حوزه این پیرمرد آسم داشت آخر عمری آسم خفه اش کرده بود دیگر از دنیا رفت آدم تا سالم است اصلاً باید فکر کنیم این نفس کشیدن هم جزو نعمتهای خداست. یکی از آقایان را دعوت کرده بودند اصرار کرده بودند گفت آقا ما طمع مالی که نداریم ما شما را تشخیص دادیم آدم خوبی می خواهیم فردای قیامت بگوییم خدایا ما آدم های خوب را دوست داشتیم می خواهیم خدمت شما باشیم آقا فرمودند چون خیلی اصرار کردی مجبورم یکی از اسرار زندگیم را فاش کنم گفت من سالهاست مبتلا به ناراحتی گلو هستم غذا نمی توانم بخورم ، مثل بعضی ها سرطان مری دارند گفت که من باید در خانه دراز بکشم قاشق قاشق آبه آبگوشت را بریزم در حلقم نشت کند یا سُرم به ما بدهند. ما یک دفعه در طول عمرمان این نان خشک را می گیریم می جوییم و قورت می دهیم این هم جزو نعمت های الهی است. آنی که محل شاهدم است در این روایت امام سجاد و حضرت موسی؛ «و لِاَن تُرِدُّ اِلیَّ لِآبقاً اَوظالاً اَو فِنایی» یک نفر فراری را برگردانی گفت خدایا آن فراری کیست؟ آنوقت این ارزشش بالاتر از صد سال عبادت است، یک نفر را بخواهند برگردانند صد سال عبادت گفت عبدعابق کیست گفت: الاصِلُ مُتِمَرّد . در رأس آصل متمرِّد شیطان است. دست او در کار است حضرت موسی او را رد نکرد. رفتند کوه طور یا همانجا مناجات خطاب رسید یا موسی قَد غظیتُ حاجتک . ما حاجتت را برآوردیم ما توبه شیطان را قبول کردیم طبق این عبارتی که مرحوم علامه نقل می کند شیطان آمد پیش حضرت موسی گفت که چه شد خدا با این پرونده سیاه ما چه کرد

گفت:تمام شد خدا توبه شما را قبول کرد فقط یک شرط کوچک گذاشت، شرط چیه ؟ گفت یادت هست چه عاملی باعث شد خدا بهت گفت:«فَخرُج فاِنّک رجیم» و اِلّا شیطان خدا را قبول دارد گفت: « خلقتَنی مِن نارو خلقتَهُ من طین» ما را از آتش آفریدی او را ازگِل ، آتش برتر است به او گفتند : فَخرُج گفت: اَنزِلنی اِلی یومی یُبعَثون پس هم مبدأ را قبول دارد هم معاد را ولی این منیّت من برترم خود برتربینی باعث شد به اوگفتند: برو حالا آن منیّت کار خود را کرد گفت شما ؛ قد اُمِرتَ تَسجُدَ بِقَبرِ آدم گفت شما آنجا به ادم سجده نکردی الان مأموریتت این است که به قبر حضرت آدم بروی و سجده کنی فاستکبر و غَضب . داغ کرد گفت: «لَم اَسجُد لهُ حیِاًّ لِاَسجُدَ لهُ مَیِّتاً » آدم زنده بود به او سجده نکردم حالا به قبر او سجده کنم نخواستم آن توبه را ، خودبینی ، خود برتربینی مثل ما مثل بدنه درخت است . مواد غذایی را ریشه درخت از زمین می گیرد این بدنه درخت و پوسته به شاخ و برگها منتقل می کنند. مثلاً اینجور است گفت یک بنده خدایی به عنوان مثل گفتند: کنار جوی آب اسب را برده اسب دنده عقب می رفت هرچه سربه سرش گذاشتند نشد از حکیمی پرسیدند او گفت بروید آب را گل آلود کنید یک دسته بیل گرفتند آب را گل آلود کردند اسب زد در آب ودر رفت آمد به این حکیم گفتند آقا تو اهل کرامتی گفت کرامت چیست این حیوان را که شما می خواستی بزنی ،تو آب نگاه می کرد خودش را می دید تا می خواست پا بگذارد توی آب خودش را می دید پا نمی گذاشت روی خودش خود بینی توقف آور است گفت وقتی آب را گل آلود کردی او هدف را دید زد در رفت. خودبینی توقف آور است در هر امری ولی یک کسی در روایت دارد از آقا موسی بن جعفر(ع) راجع به خودش اهل نماز شبف اهل ذکر، اهل جبهه اهل جهاد همه خوبیها جمع اندولی در درونش بارش این باشد خدا اگر ما را بهشت نبرد کی را می خواهد ببرد حضرت موسی بن جعفر فرمود:این آدم اهل جهنم است « مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ سَیِّئَةُ تََسوؤُکَ خَیرٌ مِن حَسَنةٍ تَعجِبُک» گناه کنی ولی از خودت بدت آیداین بالاتر از آن کار خوبی است منم که تافته ی جدا بافته ام ایشان گفت ما نیستیم ما آن توبه را نخواستیم حالا راجه به این مسئله مثل ها زیاد است گفتند گنجشک هایی هستند خیلی کوچک اند بالای درخت چنار نشسته بود به درخت چنار هشدار داد می خواهم پرواز کنم مراقب باش از جا کنده نشوی درخت گفت هزاران کرکس ها بیایند رد شوند ما متوجه نمی شویم . بشرین جهان در جمع این نُه چرخ مینا / چو خشخاشی بود بر روی دریا / تو خود بنگر از این خشخاش چندی / سزا باشد که تو بر خود پسندی این منم چی؟ خلاصه شیطان انصراف خود را از این توبه اعلام کرد ولی شیطان با همه شیطانیش طبق این عبارتی که مرحوم علامه نقل کرد گفت یا موسی « إِنَّ لَکِ علیَّ حقَّاً بِما شفِعتَ لی اِلی ربِّک» موسی تو به گردن من حق پیدا کردی راه رفتی در خانه خدا بر من وساطت کردی بناست، شیطان یکی از جاهایی که با انبیا صحبت کرد اینجاست یکی با حضرت نوح یکی با حضرت الیاس گفت « اُذکُرنی عِندَ صَلاص لا اُهلِکُکَ فی مَن مُهلِک» گفت که جناب موسی کلیم الله سه جا مراقب من باش به یاد من باش تا تو را هلاک نکنم در زمره ی کسانی که آنجا آنها را هلاک می کنم پس خود شیطان که استاد من است این سه جا از آن جاهایی است هلاک کننده مهلکه است شیطان آدم را بیچاره می کند ، سه تا موقعیت بعد ببینید کسی خدا به او حالتی عنایت کند که از این سه مهلکه نجات پیدا کند رحمت نیست. فَبما رَحمةٍ من الله لنتَ لَهُم . حالا آن سه جا کجاست؟ اول اُذکرنی حین تقوا هر موقع غضب می کنی، هر موقع داغ می کنی مراقب باش منم . گفت: فَاِنّی اَجری مِنکَ مَجرَد دَم . گفت موسی ان حالتی که بچه های آدم غضب می کنند جوش می آورند، من مثلاً الان ما خون در بدن ما در جریان است یک سوزن میخی به سر بزنیم خون می آید بیرون بعد نگاه می کنیم به نوک پا هم بزنیم همینجور است خون در تمام بدن در جریان است. شیطان به حضرت موسی گفت: آن موقع که داغ می کنی ، جوش می آوری من مثل خون بر تمام وجودت مسلط هستم مگر امام رضا نفرمود به دوستانم سلام برسان بگو شیطان را به خود راه ندهند .یکی از راههای تسلط شیطان بر آدم این است که گوگرد مزاج باشد. آن روایتی که هفته گذشته خواندیم « وَ سارعُوا اِلی مَغفرَةٍ مِن رَبِّکم و جنَّةٍ عَرضُهَاالسَّمواتُ وَالارضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین »

حرکتتان باید در این کانال باشد، بروی به طرف بهشت آمرزش خدا آماده هم هست برای متقین، متقین چه کسانی هستند؟ ﴿اَلَّذینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَالکاظِمینَ الغَیظَ﴾ متقین که بهشت می روند چون؛« الحِدَّةُ ضَرٌّ مِنَ الجُنون» تند خویی، گوگرد مزاجی یک نوع جنون است «لِأَنَّ صاحِبِها یَندَم» این جزو کلمات قصار امیرالمومنین در نهج البلاغه است . آدم گوگرد مزاج زود داغ می کند ولی بعد پشیمان می شود. فَاِن لِمَ یندَم فجنونُهُ مُستحکم . پس بحثمان در این بود به پیغمبر گفتند رمز موفقیت این برخورد خوب ، اخلاق خوش، داغ نکردن شما به تعبیر خود ما است شیطان به حضرت موسی گفت: اینجا پیغمبری کلیم الله هستی «انتَ الًَّضِصطَفاکَ الله بِرسالةِ کلَّمَکَ تکلیما» اگر آدم جوشی هستی زود از جا در می روی بدان که در معرض این خطر هلاکت هستی. بنده دستم بیفتد به هیچ کس رحم نمی کنم حتی شمای کلیم الله آن موقع که داغ می کنی خوب اگر کسی بیاید آنچه بر اعصابش مسلط باشد آن قضیه عبیدبن عبید که یادتان هست. پیغمبر قبلی موقع مرگش شد گفت کیست که مسئولیت اداره جامعه را به عهده بگیرد به شرط اینکه غضب نکند تا آن جریان الی آخر آن هم در جلد 63 بحار صفحه 195 چاپهای ایران ، چاپ اسلامی هست. حالا محل شاهد تا اینجا بود اما سه جا را گفت مراقب من باش، حالا دو جا را هم فهرستش را بگویید خودتان مراجعه می کنید، آن دو جا کجاست؟ گفت که اُذکُرنی حینَ تلقَ الزحم مراقب باش آنگاهی که در مقابل جنگ حق و باطل قرار می گیری اگر می خواهی به جبهه بروی جهاد بروی من می آیم « فَاِنّی آطَبنَا آدَم فاُذَکِّرُ وَلَدهُ و زَوجَةُ حتی یُوَلّی » می گویم زن داری بچه داری خونه نداری مستأجری یا تازه عقد خواندند آنقدر وسوسه می کنم که دیگر منصرف شود از جبهه یا این همه نیروی اضافه دارند نمی روند نمی برند آن وقت شما می خواهی خدا می فرماید: ﴿یا اَیُّها الَّذینَ امَنوا اِذا لَقیتُم الَّذینَ کفروا ضَهفاً فَلا تُوَلُّهُ الاَدبار﴾ وقتی در مقابل کفار در حال جنگ قرار گرفتی خدا می گوید به پیش شیطان می گوید به پس نمی خواهد تکان بخوری ، در این 8-7 سال جنگ تحمیلی خود آدم باید حساب کند پدر مادرها ، بعضی پدر مادرها کار شیطان را می کردند می گفتند راضی نیستیم، بعضی ها پسر بچه را می بوسیدند اگر من سعادت داشته باشم بچه ای در راه رضای خدا به قربانگاه بفرستم . سومین جایی که گفت حضرت امیر فرمود:« وَ الله لَو تَظاهَرتَ الَعَرضُ علی قِتالی لِما فَلیّتُ علی» به خدا سوگند که همه حرفها تظاهر کنند تظاهرات که دیگر معنایش روشن است ، بخواهند با من بجنگند من علی رو برنمی گردانم . سوم به حضرت موسی گفت: پیغمبر خدا هستی شما، سومی را دقت کنی درسته ؛ فَبِما رحمةٍ مِن الله لِنتَ لَهُم . راجع به غضب و خشم است. گفت هیچگاه با نامحرم خلوت نکن ، در اسلام بودن زن و مرد نامحرم در یک خانه ای که درش بسته باشد بعضی ها می گویند احتمال فساد برود، بعضی می گویند اصل بودنش حرام است. نماز بخوانند نهی در عبادت موجب فساد است .با زن نامحرم خلوت نکن ، گفت هیچ جا زن و مرد نامحرم یک جا نیستند مگر اینکه سومشان من هستم آنها را به گناه وادار می کنم .

برای اینکه پیامدهای بداخلاقی را بدانیم این روایت را شروع کنم ببینیم تا کجا می رسم، روایتی که می خواهم بخوانم در سَفینَةُ البحار در کلمه سَعَدَ جلد اول است. یک آقایی بود در صدر اسلام اسمش سعدبن معاص است. از خوبها بود، تربیت شده قرآن ، تربیت شده دامن پیامبر ولی خیلی موفق بود مرحوم محدث قمی نوشتند بعد رحلت سعدبن معاص و شهادتش پیامبر فرمودند: رَحِمَک الله یا سعد خدا رحمتت کند ای سعدبن معاص حالا توصیف می کند کسی که پیغمبر می خواهد توصیف کند پیغمبری که ما یَنتُم عنِ الهوی . اولین جمله این است فرمودند: لَقد کُنتَ شَجی فی قُلوب . کافرین شما آقای سعدبن معاص مانند استخوان در گلوی کفار بودی با بودن آقای سعدبن معاص کفار طرح و برنامه و نقشه که بتوانند به اسلام و مسلمین حمله کنند ضربه بزنند. او مثل استخوان در گلوی کفار بود فرمودند: لَا بَقیت آقای سعدبن معاص اگر شما به شهادت نمی رسیدی زنده می ماندی لَکَفِفتَ العجلَ الّذی یُرارنَصبُهُ شما اگر زنده می بودی گوساله سامری که می خواهند جایگذین کنند نمی گذاشتی کفایت می کردی خیلی ارزش است یعنی پیغمبر آخرالزمان به آدمی که نه پیغمبر نه پیغمبر زاده نقش آینده اش می گوید اگر شما بودی غارتگران حق علی بن ابیطالب را نمی توانستند به غارت ببرند چون ایشان ولایتش خیلی قوی بوده آقای سعدبن معاص پیغمبر به ایشان خبر داد فرمودند که اَبشرِ من به تو بشارت می دهم« انَّ الله تبارک وتعالی یَختِمُ بالشّهاده» تو به مرگ طبیعی از دنیا نمی روی خدا شهادت نصیبت می کند. شهادت مقام بسیار بلندی است هر عملی آدم داشته باشد با طوفان مرگ پایان می پذیرد جز شهادت که ؛ لَیسَ فوقَهُ بِرٌّ خود این شهادت بالا دست ندارد ، شهادت آن حقیقتی است که حضرت علی (ع) در دو جای نهج البلاغه قسم جلاله خوردند امام حجت خدا قسم« والله لََولا رجائیَ الشّهاده عِندلِقائِیَ العَدُو لَو قَدَهُم مَلی لِقائُه لِقَرِّبةُ رِکابی ثُمَّ شَخِصتُ عَنکم مَخطَلَفَ جَنوهٌ و شِمال» به خدا سوگند اگر به امید شهادت و معامله کردن با خدا نبود می بریدم جدا می شدم از شما من این سختی هایی که باید سر در چاه فرو ببرم و درد دل کنم به امید آن روزی که جانم را با خدا معامله کنم یا در عبارت دیگر در همین نهج البلاغه می فرماید:« والله لَو لا تَمعی فِی الشَّهاده و تُعطینی نَفسی عَلیَ المَنیَّه ما بَقیتُ بینَکُم یَومً واحِدا » به خدا سوگند اگر به طمع شهادت نبود آمادگی من برای معامله جان با خدا نبود یک روز نمی ماندم ما راجع به شهادت حضرت علی (ع) آن بیانات را دارند ، راجع به امام حسین در زیارت اربعین این جمله را می خوانیم ؛ «اَشهَدُ انَّهُ ولیُّکَ وَابنَِ ولیِّکَ وَصَفیُّکَ وَابنَِ صَفیِّک الفائِزُ بِِِکرامَتِکَ أَکرَمَتَهُ بِالشّهادة و هَوَتَهُ بِالسّعادة » شهادت می دهم امام حسین ولی تو ، پسر ولی تو ، برگزیده تو ،پسر برگزیده تو. تو از امام حسین تجلیل کردی جانش را خریدی شهادت نصیبش کردی که سید الشهداست . خلاصه صد کلمه به یک کلمه تو روایت داریم که 124 هزار پیغمبر، پیغمبر خدا هستند. پیغمبر بالاتر یا خدا؟ خدا ، پیغمبر مطیع خداست ولی خدا به شهید می گوید من پیغمبر توام کدام روایت، روایتی که حضرت رسول راجع به جابربن عبدالله فرمودند، فرمود: یا جابر « عندالله تبارک و تعالی لم یُکلّم احداً اِلّا مِن وَراءِ حِجاب وَ کَلَّمَ عَواکِ مُواجهاً » خدا باهیچ کس بی پرده سخن نگفت ولی با پدرت بی پرده سخن گفت پدرش یکی از شهدای جنگ اُحد است فَقالَ لهُ سَلنی اُعتِک هر چه می خواهی بگو به تو بدهم تو دیگر جانت را دادی. اولین خواسته شهید گفت: «أَسئَلُکَ اَن تََرُدَّنی اِلی الدّنیا حتّی اُجاهِدُمَرَّةً اُخری فَعُقدَه» خدایا من در خواستم این است که مرا به دنیا برگردانی خوب دنیا برای چه> خانه بخرم، ازدواج، ماشین ، نه برای جهاد برای اینکه کشته شوم اُجاهِدُ مَرَّةً اُخری فَعُقده خطاب رسید « أَن لا اَرُدُّ اَحَداً إَِلیَ الدُّنیا» حالا زمان رجعت یک چیز جداست ما فعلاً کسی را برنمی گردانیم سَلنی غَیرَها غیر این خواسته ات را بگو« فَأَخبِرِ الأَحیاءَ بِما نَحنُ فیهِ مِنَ الصَوابِ حتّی یَجتَهِدوا فِی الجَهاد» به زنده هاخبر بده آنچه که به ما لطف کردی تا اینها از بی تفاوتی بیایند بیرون،جهاد کنند درباره ی جهاد در راه خدا ﴿فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلونَ ثُمَّ یَجیعُونَ اِلَینا﴾ کشته شوند بکشند دشمنان خدا را به ما ملحق شوند خطاب رسید «أَنا رسولِکَ اِلی المؤمنین» من پیغمبر تو می شوم 124000پیغمبر،پیغمبر خدا هستند ولی خدا به شهید می گوید من پیغمبر تو می شوم اینجا در این روایت پیغمبر آخرالزمان به این آقای سعدبن معاض فرمود: من به تو بشارت می دهم أبشِرفَإِنَّ اللهَ تَبارک وتعالی یَختِمُ لَکَ بِشَهادَه خدا رحمت کند مرحوم حاج مهدی عراقی و فرزندش را که به شهادت رسیده بودند امام(ره) فرمودند: اینها حیف بودند در بستر بمیرند فرمود خداوند ختم زندگی تورا با شهادت قرار می دهد. شهدا زود درجاتند امام سجاد راجع به حضرت ابوالفضل فرمودند: «إِنَّا العَمیَّ العباس مَقامٌ یَقمِتُهُ الشُّهَدا» بقیه شهدا غبطه او را می خورند پس اینها هم زود درجاتند اما این آقای سعدبن معاض که پیغمبر خبر داد تو به مرگ طبیعی نمی میری شهادت نصیبت می شود این جزو شهدای رده بالاست فرمودند: «وَیَدخُلُ بِشِفاعَتِکَ الجنَّه بِعَددَ شُعورَ حیَواناتٍ وَنِل الکَعل» شما یک گوسفند یک گوساله یک شتر یک گاو در نظر بگیرید این چند تا مو دارد حالا یک قبیله آن زمانها نوعاً سرمایه هایشان گاو گوسفند وشتر بوده یک قبیله که1000 تا گوسفند یکی دارد 500 تا یکی دارد گله شتر دارد این موهایش چند تاست پیغمبری که گزاف گویی ندارد فرمودند: به شفاعت تو وارد بهشت به عدد موهای تن حیوانات قبیله وَنِل الکَعل پس از آن شهدای رده بالایی که اینجور گسترده حق شفاعت دارد همین آقای سعدبن معاض وقتی از دنیا رفت پیغمبر خدا خبر دادند فرمودند:90هزار فرشته در تشییع اوشرکت کردند جبرئیل امین وحی هم در این تشییع شرکت کردند هیئتی که از ذات مقدس حق به زمین نازل می شوند حالا چه کار کرده او اینجور،آن ولایتش راجع به حضرت امیر واین طرف هم حالا بالاتر در ارزیابی علمی آنها نیستیم حضرت سلمان یک اعجوبه ای است خیلی کم نظیر ایشان روزی هزار بار سوره اخلاص را می خواند مقیّد بودند این گفتنش آسان است خیلی توفیق می خواهد عشق به خواندن قرآن اینجور در این حد بقیه برای هفته دیگر.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo