< فهرست دروس

درس تفسیر مرحوم استاد حسین گرایلی(ره)

89/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره آل عمران آیه 159- تذکرات اخلاقی

 

موضوع تذکرات اخلاقی آیه شریفه 159 سوره مبارکه آل عمران بود ﴿فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوُا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ﴾ اگر یاد مبارکتان باشد خلاصه گفتیم رشته ما رشته انبیاست رمز موفقیت پیغمبر خوش اخلاقی بوده وکسی که بر اعصابش مسلط است مشمول رحمت خداست ﴿وَلَو لا فَضلُ اللهَ علیکُم وَرَحمَتُهُ ما ذَکی مِنکُم مِن اَحَداً اَبَدا﴾ ما در محور اول ﴿فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم﴾ داشتیم بحث می کردیم یک تذکراتی به بعضی ازعزیزان رساندیم گفتیم یکی از شخصیتها که انصافاً بعد از پیغمبر وائمه شخصیت ممتازی است آقای سعدبن معاض بود حالات سعدبن معاض را یک بخشی را گفتیم بقیه را انشاالله قرارشد امروز به عرضتان برسانیم آقای سعدبن معاض کسی است که پیغمبر فرمودند: بعد از شهادتش رَحِمَکَ الله یا سعد وَکُنتَ شَجی فی قُلوبِ الکافرین تا آنجایی که حالاتش را گفتیم نود هزار فرشته در تشییعش شرکت کردند پیغمبر به سعد فرمودند: «أبشِر فَإِنَّ الله تَبارک وتعالی یَختِمُ باِلشَّهادَه وَیَدخُلُ بِشِفاعَتِکَ الجنَّه بِعددَ شُعورَ الحیَواناتٍ وَنِل الکَعل» بعضی از عزیزان آدرس یکی دو تا روایت شهادت می خواهند بسیار رفیع، بلند یکی از روایاتی که در این راستا خواندیم «إِنَّ اللهَ لم یُکلّم احداً اِلّا من وَراءِ حجاب» بعضی از عزیزان آدرس دقیق این روایت را خواستند حالا آنهایی که می خواستند شماها هستید در جلد 11مُستَدرِکُ الوسائل چاپهای جدید صفحه 12 جاهای مختلف آن روایت را نقل کردند واینکه حضرت امیر المؤمنین در دو جای نهج البلاغه سوگند یاد کردند اصلاً زندگی من به عشق آن روزی که بتوانم جانم را با خدا معامله کنم یک جای آنرا پیدا کردم در نامه 35 نهج البلاغه است، نهج البلاغه فیض الاسلام صفحه 937 «وَ فَوَاللهُ لَو لا تَمعی عِندَ لِقائی عَدُوّی فِی الشَّهادةِ وَ تُعطینی نَفسی عَلَی المَنیَّه لِأِحبَبتُ عَن لا أِبقی مَعَها اولاءِ یومٍ واحدا وَلا اَلتَقی بِهِم اَبَدا» البته یک عبارت دیگری خواندم که دیگر فرصت نشد او را ببینم در نهج البلاغه هست وَاللهُ لَو لا رَجائیَ الشَّهاده عِندَ لِقائیَ العدوّ لَو قَدَهُم بَلی لِقاء قسم می خورد که من زنده ام به عشق آن روزی که توانم جانم را با خدا معامله کنم این آقای سعدبن معاض را پیغمبر بشارت دادند شما اولاً پایان کارت شهادت است چون هرعملی آدم داشته باشد با طوفان مرگ پایان می پذیرد جز شهادت که لَیسَ فَوقَهُ بِرٌّ بالا دست ندارد بعد هم شهدا زود درجاتند حضرت سجاد راجع به عمویش حضرت ابوالفضل اینجوری فرمودند: «إِنَّا العَمیَّ العباس مَقامٌ یَقمِتُهُ الشُّهَدا» این آقای سعدبن معاض را پیغمبر فرمودند: گسترده حق شفاعت دارد که گاو وگوسفند چند تا مو دارد یک گله صد تایی هزار تایی به عدد شعور الحیَواناتٍ وَنِل الکَعل از ویژگیهای آقای سعدبن معاض این بود که مستجاب العوه بود از جاهایی که دعا کرد ودعایش مستجاب شد در جنگ احزاب بود مرحوم محدث قمی در همان آدرسی که دادم سفینة البحار کلمه سَعَدَ کتاب من جلد اول سفینةُ البحار صفحه 621 ایشان مستجاب الدعوه بودند در جنگ احزاب أَصابتهُ جَراحَتٌ قاتِلَه ایشان دست به آسمان بلند کرد با اینکه عاشق شهادتند واز طرفداران امیر المؤمنین اند ولی دست به دعا بر داشت گفت خدایا من عاشق اینکه دنیا بمانم نیستم به وظیفه ام عمل کنم ولی خدایا نمیرم خواری وذلت بنی قریضه را ببینم تاریخ بنی قریضه را آدرسش را عرض کنم بعد برایتان مقداری توضیح دهم مُنطِعَلامانِ مرحوم محدث قمی فارسیش اینجا وقایع سال چهارم هجرت صفحه70 بنی قریضه وبنِی النَّضیر دو قبیله از یهود بودند در مدینه زندگی می کردند اینها یک پیمانی بین خودشان بستند بنی نضیر تعداد نیروی نظامیشان 1000 نفر بوده آنچه که نوشتند ولی بنی قریضه 700 نفر،300 نفر تفاوت داشتند آنها قویتر بودند البته بنی نضیر با عبدالله بن عُبَی پیمان نظامی بسته بودند آنوقت این دو قبیله هم دین،هم کیش بین خودشان پیمان بسته بودند که اگر از قبیله بنی نضیر به دست بنی قریضه کشته شود آنها ضعیفترند این جور جرأت کنند،آنها که قویترند را بکشند قاتل هم باید دیه کامله رابپردازد و هم کشته شود خوب دقت کنید این دو تفاوت نیروی انسانی ونظامی 300نفر بود آنها 1000نفر،پیمانی که بین خودشان بستند وامضاء کردند نم دین، هم کیش ولی زور می گفت ما تسلیم زور نمی شویم اگر خیلی پرزور باشد اما اگر بالعکس باشد یعنی بنی قریضه به دست بنی نضیر کشته شود نصف دیه یا دیه کامله قصاص ندارد او را مرکب سوار کنند صورتش را سیاه کنند وبرعکس روی مرکب سر به سمت سر مرکب نباشد سوار کنند بعد از اینکه اسلام 3-4 سال از عمر اسلام گذاشت قوّت گرفت درگیری شد بنی قریضه زدند یکی از بنی نضیر را کشتند آنها آمدند هم دیه کامله خواستند وهم قصاص، گفتند که حالا خودشان آنقدر جرأت ندارند ولی به برکت رسول اکرم(ص) و اسلام وامنیت پیدا شده گفتند می رویم پیش پیغمبر این ظالمانه است یا دیه یا قصاص.آنها فکر می کردند حالا پیش پیغمبر بروند پیغمبر نگاه می کند که قویتر است وقتی آمدند خدمت رسول اکرم طرح دعوا کردند پیغمبر فرمودند: این توافق نامه باطل است حتی به حکم تورات باطل است حالا ایها انسانند وحادثه ای پیش آمده یا قصاص یا دیه طایفه بنی نضیر کینه پیغمبر را به دل گرفتند که خوب اینها محکوم شدند یا قصاص یا دیه حالا بعد آن جریان جنگی که پیش آمد فعلاً آنها را کار نداریم پس اسلام به گردن این بنی قریضه پیغمبر اسلام یک حق ویژه هم داشت جنگ احزاب که شده از جمله یهودیهایی که پیمان شکستند وپیمان را زیر پا گذاشتند وبا مشرکین مکه همدست شدند همین کفار بنی قریضه بودند خوب این مثل سعدبن معاض ها برایشان سخت است سعد بن معاض تیر خورده گفت من شهید نشوم زنده بمانم ذلت وخواری بنی قریضه را ببینم امدادهای غیبی رسید عمربن عَبدُوَت به دست امیرکشته شد اطرافیانش کشته شدند حالا آن بادی که فرستادند خلاصه کفار الفرار را خواندند بنی قریضه ماندند مسلمانان با آنها جنگیدند اینها را جمع کردند کفار بنی قریضه پیام دادند هر چه آقای سعد بن معاض برای ما حکم کند ما تسلیمیم قبولش داریم به پیغمبر گزارش دادند پیغمبر فرمودند هر چه سعدبن معاض بگویند ما هم قبول داریم اولاً کفار بنی قریضه یک قاصدی محرمانه فرستادند برای آقای سعدبن معاض گفتند رَأَینا مراعات حال ما را بکن روز موعود رسید کفار بنی قریضه مردانشان را آوردند خط وسط اینها محارب است پیمان شکستند قصد بر اندازی قرآن واسلام را داشتند اینها را آوردند آقای سعدبن معاض بناست حکم کند یک خطبه ای خواند وگفت من منصوبم ازناحیه رسول اکرم وناحیه کفاربنی قریضه که حکم کنم گفت کفار بنی قریضه پیمان شکستند وقصد براندازی اسلام ونظام اسلام را داشتند چه کردند، چه کردند اینها را گفت و من حکم می کنم مسلمانها کاری با کفار بنی قریضه نداشته باشند کف وسوت ها بلند شد گفت صبر کنید من حرفم تمام شود من هنوز انشای حکم را نکردم گفت هیچ کاری نداشته باشند فقط سرهایشان را از بدنشان جدا کنند دیگه سرها پایین افتاد جبرئیل نازل شد بر رسول اکرم یا رسول الله آقای سعدبن معاض حکمی کرد که در عرش خدا حکم همین بوده یک شخصیتی که نه پیغمبر نه امام نه امامزاده در سایه دین وارادت به امیر المؤمنین به جایی می رسد که در این قضیه ای که حکمیت را به عهده گرفته حکمی می کند که جبرئیل نازل می شود می گوید در عرش خدا حکم همین بوده اینها را در همان جای حالات سعد بن معاض که مطالعه بفرمایید مرحوم محدث قمی نقل می کند همین آقای سعد بن معاض مستجاب الدعوه اینجوری دارد که حالا عبارات را دیگر نخوانم خلاصه اش را گفتم وقتی که حکمش درباره ی بنی قریضه تنفیظ شد زخمش سر باز کرد و این روایتی که الان می خوانم در جلد 6 بحار صفحه 220امام صادق می فرماید پصغمبر نشسته بودند آمدند به پیغمبر گفتند إِنَّ سعد بن معاض قَد ماتَ البته دنباله را محدث قمی نقل می کند که ایشان از ارادتمندان امیرالمؤمنین بودند طرف مشورت امیرالمؤمنین بودند پیغمبر هم فرموده بود اگر تو زنده بودی لِکَفِفتَ العِجلَ الَّذی یُرادُ نَسوِهُ فیه مقام رسول الله وقتی خبر شهادت آقای سعد بن معاض رسید البته فتوای بعضی از مراجع این است که کسی که در میدان جنگ حق وباطل رسیده احتیاجی به غسل ندارد ولی اگر مجروح شد آمد در منزل یا بیمارستان فوت شد نه آقای سعد بن معاض از مجروحین جنگ احزاب بوده بعد که به شهادت رسید پیغمبر حرکت کردند فَأَمَرَ بِغُسلِ سعد بن معاض وَقامَ علی إذادَتِ الباب پیغمبر تکیه کردند به چهارچوب در وخود پیغمبر نظارت کردند که آقای سعد بن معاض را غسل دهند ما ها را که غسل دادند به دستور پیغمبر البته این غسّال خانه های مجهز حالا 14 قرن قبل نبوده مثل روستاها یکی میمیره یک تخته می آورند یک لنگه در می آورند آب گرم می کنند می شویند اینجوری «فَلَمّا اَن غُسِّلَهُ وَکُفِّنَهُ وَ هُنِّت» کفن که می کنند سه غسل که دادند کفن هُنوت می کنند هُنوط این هفت موضع که در سجده به زمین می گذاریم اینها را کافور می کنند خلاصه تَبِعُهُ رسول الله(ص) بِلا هِظاءٍ وَلا رداء پیغمبر در تشییع آقای سعد بن معاض شرکت کردند ولی با پای برهنه بدون عبا و رداء حضرت کانَ یَأخُذَ یُمنَةَ السَّریرَ مَرَّةً وَ یُسرَةَ السَّریر اُخری وَلَو یمینَ وَیسارَ یُمنَةُ السَّریر طرف راست جنازه طرف چپ جنازه را می گرفتند شخصیتها در تشییع جنازه حرکت می کنندیا از دنبال جنازه یا از جلو جنازه حرکت می کنند ولی پیغمبر پا برهنه بدون عبا وردا تا اینکه جنازه را نزدیک قبر به زمین گذاشتند در حضور پیغمبر که مستحب است جنازه را زمین بگذارند یک مقداری آمادگی پیدا کند باز جلوتر تا سه مرتبه بار سوم سرازیر قبر کنند که خدا رحمت کند مرحوم آیت الله مروارید را می گفت ما ها را که سرازیر قبر کنند مثل این است که از آسمان به زمین پرت کنند چتر باز نه ها همینجوری چقدر وحشتناک است بعد پیغمبر براین جنازه نماز خواندند پیغمبر وارد قبر شدند جنازه آقای سعد بن معاض را بقل گرفتند گذاشتند دل قبر بعد دستور فرمودند ناوِلونی تُرابً رَتبا ناولونی حَجَرا گل درست کنید سنگ بیاورید تمام این سوراخهای قبر را مثل بناّی ماهر پوشاندند گل درست کردند بعد هم خاک ریختند موقعی که پیغمبر خاکها را ریختند دو جریان اتفاق افتاد که هر دو بسیار آموزنده است اولاً پیغمبر فرمودند من می دانم بعداً پوسیره می شود أَلَم نَجعَلِ الأَرضِکَ فاطَاً اَحیاءً وَأَمواتا زمین پناهگاه است زمین تبدیل می کند دو تا تاریخچه ایی داریم که مناسبت دارد همین جا به عرض عزیزان رسانده شود فرمود وَلاکِنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبداً اِذا عَمِلَ عَمِلاً مَحکَمه خیلی زیباست فرمود خدا آن بنده ای را دوست دارد که هر کاری می کند محکم کاری کند از سرباز نکند می گویند آقا این استکانها خیلی زیبا ایرانی است مثلاً6000 تومان فرانسوی ها نشکن مثلاً20- 30هزار تومان می گویی از آنها بده می گویند ایرانی را بگیر می گویی اینها دل نازکند آب گرم ببیننند دل باد می دهند. پیغمبر فرمود وَلاکِنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبداً اِذا عَمِلَ عَمِلاً محکم کاری کند ماشین را200-300 هزار تومان خرج کرده مال مسلمان، موتور را پیاده کرده موتورهنوزازگاراژ در نیامده صدایش بلند شد چرا؟ وَلاکِنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبداً محکم کاری کن وامثال اینها دیگر میدان تذکرات وبرداشت های اخلاقی زیاد است اینجا مادر سعد بن معاض مادر آنچنان شهیدی که پیغمبر فرمود إِحتَضَّ عَرشُ الرّحمان لِموتِهِ عرش خدا به لرزه در آمد مادر سعد بن معاض گفت که یا بُنیَّ هَنیئَاً لَکَ الجنَّه بهشت بر تو گوارا باد حالا شما ببینید بازماندگان شهدا چقدر عزیزند پیغمبر میان جمعیت فرمود مَهی یا اُمُّ السَّعد لا تَجذِبی علی ربِّک مادر سعد بن معاض ساکت باش این مَهی مانند خفه شو می ماند،ساکت باش فرمود آقای سعد بن معاض دچار فشار قبرند بهشت کجاست؟ کسی را در بهشت فشار نمی دهند فَإِنَّ سَعدَاً قَد أَصابَتهُم وَمنَه آقای سعد دچار فشار قبر شدند این را مردم شنیدند فَرَجَعَ النّاسَ فَرَجَعَ رسول الله(ص) وَرَجَعَ الناسُ مَعَهُ پیغمبر برگشت ومردم هم همراه پیغمبر آمدند سؤال کردند گفتند یا رسول الله رَأَیناکَ الصَّنعَةَ علی سعدِ ما لَم تَصنَعهُ عَلی اَحَد ما دیدیم شما یک برخوردی با جنازه ی آقای سعد بن معاض کردی که با احدی اینجوری برخورد نکردی إِنَّکَ تَبِعتُ جَنازَتَهُ بِلا حَزائِن وَلا رَداء تشییع کردی جنازه ی آقای سعد بن معاض را بدون عبا و ردا پیغمبر فرمودند: « کُنتُ تَأخُذُ یُئُونَةَ السَّریرَ مَرَّةً وَ یُسرَةَ السَّریر اُخری» گاهی راست جنازه را می گرفتی گاهی طرف چپ جنازه را می گرفتی حضرت فرمودند کانَت یَدی فی یَدِ جَبرائیل آخُذُ حِیثُ دستم در دست جبرئیل وحی بود هر جا را او می گرفت من می گرفتم پس فرشته ها در تشییع شرکت می کنند به خصوص تشییع شهدا فعال هم شرکت می کنند به پیغمبر عرض کردند آقا نمازش را خودت خواندی روی سینه مقدس خودتان گذاشتید و لهت چیدید بعد فرمود این دچار فشار قبر شده چرا؟ جواب پیغمبر نَعَم إنَّهُ کانَ فی خَلقِهِ مَعَ أَهلِهِ سُوء منافات ندارد آن همه خوب باشد در داخل زندگی نسبت به زن و بچه بد اخلاق بود فشار قبر، فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم هر چه خوب باشی آقای سعد بن معاض خیلی شخصیت بزرگی است شما حالاتش را مثل محدث قمی ها ودیگران نقل کردند وشنیده اید حالا یک گوشه اش را ما برای شما نقل کردیم ولی ما که طلبه هستیم باید دیگر از این بخش بگذریم برویم وارد محور دوم شویم فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوُا مِن حَولِکَ حالا باید انشاالله در فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم عفو کن آن دو آیه ای که از سوره آل عمران خوانده بودیم مرحوم آقای میرزا برای کنترل اخلاق دستور داده بودند آنها را فراموش نکنیم آیه 133و 134 آل عمران که آقایی شاید من 20 سال قبل آنرا نقل کرده بودم گفته بود زندگی من جهنم بود با ممارست بر این آیات تبدیل به بهشت شده و آن این بود که گفتم وباز هم خواهم گفت که ما باید انشاالله در زندگیمان در خطی حرکت می کنیم که در آن آمرزش خدا باشد وبهشت ﴿وَ سارعُوا اِلی مَغفرَةٍ مِن رَبِّکم و جنَّةٍ عَرضُهَاالسَّمواتُ وَالارضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین﴾ بهشت هست آماده ولی ﴿اَلَّذینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَالکاظِمینَ الغَیظَ﴾ اگر بد اخلاقی بهشت بد اخلاقها را راه نمی دهند که گفته؟ این آیه قرآن است خدا می گوید برو به طرف بهشت شما می خواهی به حرف خدا بکنی الجنّةُ مَحفوفَةٌ بِالمَکارِه یکی اینکه باید بر اعصابت مسلط باشی به خصوص نسبت به زن وبچه آخوند نباید یک جوری با زن و بچه رفتار کند که بچه خودش وقتی بزرگ شود پیشنهاد آخوندی شود بگوید ما نیستیم یک مقدار باید در اخلاقمان تجدید نظر کنیم نسبت به دیگران مثل آن بنده خدایی که گفتم وقتی وارد خانه می شوی اگر می خواهی خدا به زندگیتان برکت دهد به خانم بچه ها سلام کنید پیغمبر تقدم در سلام داشتند آنوقت آن آقا برگشت گفت حاج آقای گرایلی به همین زنها سلام کنیم گفتم چه اشکالی دارد یک سری تکان داد در مسجد گوهر شاد هم بود گفت اینها سلام نکرده ما را سوارند گفتم نه شما برو سلام کن آنوقت در این راستا اجازه بدهید یکی دو تا جریان کوتاه نقل کنم البته روایاتی که در این زمینه هست یک مقداری من نوشته ام آنها را نمی رسیم بخوانیم ولی همین قدر برایتان بگویم که در روایت اینجور دارد صَلاصٌ مَن کُنَّ فی زَوَّجَهُ اللهُ مِنَ الحورِ العین کَیفَ شاء هر کس سه خصلت در او باشد خوب حور العین را از بهشت در نمی آورند حراج کنند جای دیگر بفروشند که اهل بهشت است این آدم آنوقت هم از نظر جسمی خودش سرحال ،قدرت جسمی بالایی دارد دستش باز است از نظر کمیت،کیفیت صَلاصٌ مَن کُنَّ کدام است آن سه خصلت این را کسی می گوید که ما یَنطِقُ عَنِ الهوی اولش کَظمُ الغیظ بر اعصابش مسلط باشد خشمش را فرو خورد پس یک چیز مهمی است این قضیه به آسانی هم به دست نمی آید که آن بهای سنگین را خدا به آدم می دهد «وَالصَّبرُ عَلَی الصُّیوفِ لِللّهِ عَزَّوَجَل » دومی اینکه سینه را سپر کند در جنگ در حق وباطل در مقابل دشمن در مقابل سلاح های دشمن برای خدا « وَرَجُلٌ اَشرَفَ عَلی مالٍ حرامٍ وَتَرَکَهُ لِللهِ عَزَّوَجَلَ » کسی که مشرف بر مال حرام شود بتواند ولی خدا ناظر است «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد اَلَم یَعلَم بِأَنَّ اللهَ یَری » در روایت اسحاق بن عمّار آن بابایی که دنبال گناه می رود اگر دیگران ببینند گناه نمی کند خدا می بیند گناه می کنی خدا تو را می بیند باور داری یا نه یا نمی بیند اگر بگویی نمی بیند «لَقَد کَفَرتَ بِالله العظیم» اگر خدا می بیند در هر حال درهرجا حالا یک پولی،امانتی چیزی می توانی ولی برای خودت مجاز نیست تصرف کنی خدا که دارد می بیند « لَقَد جَعَلتَ الله اَهوَنَاً ناظرینَ الله » پس خدا را پست ترین نگاه کننده ها قرار دادی در روایت راجع به این داستان شهید محراب آیت الله دستغیب را برایتان نقل کردم یا نه هنوز تو داستان شگفت در اخلاق واحکام دارد یک آقایی، البته خواب حجت نیست «دینُ اللهِ أَعَذ مِنَ الیَأخُذ فی المَنا» ولی بعضی خوابها پشتوانه صدق دارد یک کسی پدرش از دنیا رفته بود پسرش او را خواب دید،دید پدرش دهها غده در سر وصورتش در آمده وهمه هم چرکین به شدت متأثر شد وبعد هم یک سؤالی کرد سؤال اول این بود که بابا در دنیا به یاد شما هستیم فهمید همان جور در عالم رؤیا که پدرش مرده برای شما خیرات می کنیم آنجا به درد شما می خورد جواب داد گفت که پسر اگر کسی در حمام داغ افتاد قلبش گرفت دارد خفه می شود یک کسی بیاید این شیشه را بشکند در را باز کند هوای آزاد بیاید از مرگ نجات پیدا کند خوب خوشحال می شود وصف ناشدنی است آن خوشحالی گفت خیراتی که شما برای ما می گنید به درجاتی بالاتر از این در برزخ مایه خوشحالی ماست. سؤال دومی که مطرح کرد گفت شما تا زنده بودید در دنیا چهره نورانی داشتید حالا این غده ها چیست که در آوردید گفت اینها به بد اخلاقی من وآه دل مادرت است گفت اسمش سکینه بود البته مرحوم آیت الله دستغیب این را در مورد احترام به علویّات نقل می کند مادرت اسمش سکینه بود من صدایش می زدو سُکُو می دانستم ایشان ناراحت هم هست به تعبیر من،گفت در برزخ محکوم شدم به اینجوری که هر کس من را می بیند. شما وقتی یکی سرما خورده بینی اش آویزان باشد می گویی دیوانه است آدم عاقل خوب بگیر یک کارش یکن. گفت اینجوری محکوم شدم تا به قیامت کبری برسیم ببینیم مورد عفو قرار می گیرم یا نمی گیرم بقیه مادرتان .حالا بعداً از مادرش پرسید آنها بماند نمی دانم در نوار شنیدم یا جایی خواندم که مرحوم ناطق توانمند اسلام بحث فلسفی می گفت من راجع به حقوق زن وشوهر صحبت می کردم گفت یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی آن زمان شورای اسلامی خودمان نه گفت یکی از نماینده ها آمد ما را بقل گرفت وشروع کرد به بوسیدن خوب من فکر کردم که چه شده؟ گفت خیلی خوب صحبت کردی از این بهتر نمی شد گفتم حالا چه گفتیم گفت آقا خانمم به منبر شما خیلی علاقمند است ایشان آمد امشب پای منبرت بود شما بحث کردی که شوهرت را محترمانه صدا بزنید گفت اسم من ابوالحسن است خانمم پیش مهمانها همه مرا ابول صدا می زند گفت خوب گفتی آنوقت در روایت دارد که آدم وقتی می خواهد به زن وبچه سلام کند این نفس چیست حاضر نمی شود ریشه اش منیّت وتکبر است « فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم» آنوقت خدا چقدر سرمایه گذاری کرده در روایت دارد حضرت صادق(ع) فرمودند اگر کسی دچار زن بد اخلاق شود تحمل کند نگوید بچه ها را می گیرم طلاقت می دهم چرا در خانه مرد غیورغیرتمند اسم این حرفها را چرا می بری حضرت صادق فرمودند که اگر کسی دارای زن بداخلاق باشد هربار که این زن شوهرش را ناراحت کند صواب زندگی حضرت ایوب رابه این شوهر می دهند صبر کند کوتاه بیاید هیچی نگوید اصل خود آدم ساخته شود بتواند در مقابل ناراحتی ها تحمل کند وعکس العمل نشان ندهد حالت کنترل نفس در مقابل عکس العمل وعکس اش صلاصٌ مِنَ النّساءَ یَرفَعُ اللهَ عَنهُنَّ عذاب القبر وَیَکونُ مَحشَرُهُنَّ مَعَ فاطمَةَ بِنتَ مُحمدً(ص)

سه طایفه از زنها هستند که فشار قبر ندارند، حشرشان با حضرت فاطمه (س) خیلی ارزش بالایی است. آن سه طایفه از زنها چه کسانی هستند؟ اولش اِمرأةٌ صَبَرت عَلی سؤءٍ خُلقِ زُوجها زن شوهرش بداخلاق است به تعبیر خودمان ممکنه بد دهن هم باشد، داغ که می کند زن کوتاه بیاید آن پاداش آن چنانی که خیلی بالاست خدا به او می دهد البته طوایف دیگری هم هستند که باشد برای وقت دیگر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo