< فهرست دروس

درس تفسیر مرحوم استاد حسین گرایلی(ره)

89/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره آل عمران آیه 159-تذکرات

 

آیه 159 آل عمران ﴿فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوُا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ﴾ ما در بحث و تذکراتمان به این محور رسیدیم که به پیغمبر آخرالزمان خطاب شد وَاستَغفر لَهُم به مناسبت روز 22 بهمن که فرداست به ذهنم رسید که دو سه جمله ای راجع به 22 بهمن و تظاهرات فردا تذکر دهیم بعد دنباله وَاستَغفر لَهُم روایاتی بخوانیم، اگر یاد مبارکتان باشد در ادبیّات البته اینها به درد منبرهایتان هم می خورد گفته بودند بین موضوع ومحمول باید اتحاد باشد فلانٌ سیّدٌ سیادت باخود این آقا دوتا وجود جدا ندارد یک وجود است.اگرموضوع ومحمول متباعنین باشند آنجا را می گویند تشبیه است فلانٌ حاتمٌ هرجا بین موضوع ومحمول تبایُن بود آنجا ازهراوصاف مشبه به برای مشبه اثبات می کنند اگر گفتیم زیدٌ اَسدٌ مظهر اوصاف اسد شجاعتش است می خواهیم برای زید آنرا اثبات کنیم نمی دانم اصل مثل را توانستم به عرضتان برسانم.درلسان دین داریم ﴿یا اَیُّها النَّبی اِنا اَرسَلناکَ شاهِداً و مُبشِّراً و نَظیراً وَ داعیاً اِلی الله بِاذنهِ و َسِراجاً مُنیرا﴾ مظهر اوصاف سراج را می خواهیم برای پیغمبر اثبات کنیم. فرمایشات کلامُکم نور اگر این نکته کوتاه را دقت کرده باشید در لسان امیرالمؤمنین حکومت به دو بخش تقسیم شده؛ حکومت نور و حکومت ظلمت با اینکه حکومت یک حاکمی می خواهد یک سلسله مقرّراتی می خواهد،نور اینها را می گویند که اطراف را روشن می کند. درلسان علی بن ابیطالب در خطبۀ 152 نهج البلاغه این حکومت چند ساله را که حضرت قدرت را در اختیار گرفتند تعبیر حضرت این است آخرهای خطبه 152 این « قَد طَلَعَ طالِعٌ» اولاً کلمه طلوع به چه نسبت داده می شود. یا به فجر داده می شود و یا به شمس، طلوع خورشید طلوع فجر که در درجه اول طلوع به فجر نسبت داده می شود. حالا فجر چیست؟ فجر یک سپیده ای است که در افق پیدا می شود و چند پیام دارد. پیام اولش این است که من مصبوب به ظلمت هستم طلوع فجر سپیده دم، فجر صادق در دل تاریکی می آید بیرون پس آن سپیده که وظیفه داریم پرستش خدا بکنیم به عنوان تکلیف واجب نماز صبح واجب است پس پیام اولش بالوجدان خارجاً و تکویناً هم می بینم که مصبوب به ظلمت است. پیام دوم این است که آن سپیده که در افق پیدا شد می گوید من به این حال نمی مانم اگرهمه سیاهی ها و ظلمت ها اعتصاب کنند بگویند آن سپیده را نگه می داریم نمی توانند مگر اینکه ابری را بفرستند جلویش را بگیرند وگرنه او لحظه به لحظه گسترش پیدا می کند نکته سومی که دارد و به ضمیمه علم ما و به تجربه ما اینکه آن سپیده که در افق پیدا شده به تدریج گسترش پیدا می کند می شود جهان شمول ولی می گوید من اصالت ندارم، من طلوع خورشید در پی دارم این دهه را دهه فجر گفتند به چه مناسبت اما اینکه حضرت علی (ع) همین قدرت ظاهریه را که در اختیار گرفته این خطبه را ایراد فرمودند به کنایه حکومت خلفاء را می گوید حکومت خلفا حکومت ظلمت است. حکومت علی حکومت نور است ولی درخطبه سوم نهج البلاغه حضرت توفنده ترصحبت فرمودند؛ خطبه سوم اسمش خطبه ثقشقی است با این جمله شروع می شود به خدا سوگند ابوقافع این پیراهن خلافت را به تن می دید به هیکلش هم نمی خورد.حضرت علی(ع) بعضی ها می گویند همه کاره دومی بوده ولی حضرت علی می فرمود: از ویژگی های اولی این است که علی شناس بود عبارت این است؛ « وَاِنَّهُ لِیعلَمُ اَنَّ مَحلّی مِنها مَحلُّ القُطبِ مِنَ الرِّها» او می داند دقیقاً که نسبت علی بن ابیطالب نسبت به پیراهن خلافت نسبت قطب به سنگ آسیاب حالا قطب چیست؟ سنگ آسیاب چیست؟ قدیم ها آسیاب آبی بود بعد آتشی، یک سنگ بزرگی است، کار یک نفر دو نفر نیست این را حرکت دهند 15-10 نفر لازم است. عده ای را دعوت می کردند سنگ زیری ثابت است،وسط این سنگ زیر یک میله آهنی فولادی هست بعد آن سنگ بالایی که خیلی هم سنگینه پره هایش وصل است به آبی می چرخد گندم را بین این دو سنگ می ریزند آرد شود آن موقع که آسیاب دارد کار می کند آن سنگ به سرعت می چرخد اگر میله وسط را بکشند شاید آن سنگ در برود آسیابان را بُکشد آسیاب خانه را خراب کند حضرت علی (ع) فرمودند: نسبت من به پیراهن خلافت نسبت قطب است، میله آهنی به سنگ آسیاب یعنی خلافت یک لحظه بدون علی درست نمی چرخد این را می داند بعد حضرت چرا اینجوری چرا نسبت من این است. اولین جمله ای که روی آن تکیه کردند می فرماید: سیل علوم ومعارف از علی است سرازیرو فروزان است این علی است که پیغمبر فرمود: أنا مَدینةُ العلم و علیٌ بابُها . این علی است که می فرماید سعد بلند شد گفت هرکی هر چه سؤال دارد، بگو موهای سرم چندتاست ؟ میدانم ولی بگویم می گویی بیا بشمار ولی من موی سرتان را نمی شمارم ولی شما که می دانی من میدانم خدا یک پسری به تو عنایت کرد قاتل پسرم حسین،که عمربن سعد دنیا آمد. حضرت علی(ع) است که می فرماید درهمین خطبه است فکرکنم؛ من راههای آسمان را از راههای زمین بهتر بلدم با اینکه آن زمانها می گفتند آسمان راه ندارد.هیچ پروازکننده ای به گرد پای علی نمی رسد. پیراهن خلافت کجاست، پیش اولی دیگه حالا حضرت علی باید ساکت بنشیند حضرت می فرماید:رأی ام، فکرم را جمع کردم که خلافت را بگیرم پس قابل وصول بود ولی با دست قطع شده آدم وقتی دست ندارد مشکلات دارد دیگر حالا دست علی که بوده که آن زمان قطع بود مردم که اینها را بعد عرض می کنم. فکرم را جمع کردم که خلافت را بگیرم یا صبر کنم بر تاریکی نه تاریکی معمولی تاریکی شدید، کور کننده. آدم در بیابان شب تاریک دید دارد می آید پیش پایش را حالا یا مهتاب است از نور ماه استفاده می شود یا نه صاف است می بیند ولی زمان خلافت اولی حکومت، حکومت ظلمت است نه ظلمت معمولی ظلمتی که حق و باطل نتواند تشخیص دهد. طرف فرمود:« یَحرَبُ فیهَ الکبیر وَیَشیرُ فیهَ الصَّغیر و یَلدَحُ فیها مُومنٌ حتی یَلقی رَبَّه» به زحمت می افتد در او بزرگسال ها یک کم اگر می دیدند پا کج گذاشتند یا طرفداری کردند از غیر ترور می کردند می گفتند: اجنّه زدند« وَیَشیرُ فیهَ الصَّغیر» خردسالان به جوانی، پیری می رسیدند« وَ َیَلدَحُ فیها مُومنٌ» به زحمت می افتادند « مُومنٌ حتی یَلقی رَبَّه» این ادامه داشت تا زمانی که بمیرد خدا را ملاقات کند. حضرت علی فرمودند: من فکرهایم را جمع کردم مردد بین یکی از این دو کار بین محصول خلافت ولی ظلمت ولی نتیجه فکرم به اینجا رسید دیدند در مقابل این خلافت ربایی صبر به نفع اسلام و سزاوارتر است شما هم حتماً بالای منبرهایتان فرمودید در قضاوت های حضرت امیر دارد، زلزله ای آمده بود حادثه سنگینی یک بچه را دوتا خانم می گفتند این بچه مال من است هر دری زدند راهی برای کشف حقیقت نبود. گفتند اینها را ببرید پیش حلّال مشکلات علی، آوردند حضرت از خانم ها سؤال کرد جریان چیست؟ هر کدام حرف خود را زدند. قطعاً یک بچه از دو مادر که به دنیا نمی آید حضرت دستور دادند قنبر شمشیر را بیاور دادگاه هم علنی است حالا می خواهد حکم کند. شمشیر و حکم؟ انشای حکم است. زن گفت یا علی شمشیر چرا؟ حضرت فرمودند نصف می کنیم نصف مال شما نصف هم مال دیگری زن گفت یا علی من ادعایم دروغین بوده اگر شلّاق دارد من حاضرم بچه مال آن زن است.حضرت یک اللهُ اکبر گفتند و فرمودند بچه مال این زن است اصل نکته رسید یا نه همه گفتند زن خودش می گوید بچه مال من نیست می گوید ادعای دروغین کردم، گفت جان این بچه به خطر افتاد او مادر واقعی هست دلش می سوزد بگذار بچه ام زنده بماند ولی دست این آدم ربا باشد گفت این مادر است.حضرت علی (ع) فرمودند: فکر کردم با دست قطع شده بگیرم خلافت را یا صبر کنم بر آن ظلمت این علی است که در جنگ احد در بین 90-60 زخم به پیکر مقدسش اصابت کرده این همه جنگ ها، مشکلات بعد هم بخواهد خلافت را بگیرد اختلافات داخلی شروع می شود. اسلام بخواهد بماند صبر کردند در حالی که توی چشمش خار بود گویا توی گلویم استخوان گیر کرده بود یک روزنه، یک ماه نه یک سال نه 25 سال چرا؟ دیدم حق مرا غارتگران به غارت بردند تا اینجا چه نتیجه گرفتیم هر جا مبتدا به خبر باشد باید اتحاد وجودی داشته باشند و اگر متباعنین باشند تشبیه است. از هر اوصاف مشبه به را برای مشبه اثبات می کنند در لسان دین از پیغمبر تعبیر شد به نور «اِنَّ الحسین مصباحُ الهدی» پیغمبر« اِنّا اَرسَلناکَ شاهداً وَ مُبشِّراً وَ نَظیراً وَ داعیاً اِلی الله بِاذنهِ و َسِراجاً مُنیرا» در لسان علی بن ابیطالب حکومت هم به دو بخش تقسیم شده، حکومت حضرت علی طلوع نور است.آنی که محل شاهد است حکومت حضرت علی حکومت نور است. پایه های حکومت نور چیست؟ در لسان خود امیرالمؤمنین بعد از 14 قرن هر آنچه پایه های حکومت علی بن ابیطالب بوده در این حکومت پایه ها همین است. الان خطبه را می خوانم ، آنوقت هرکس درهرلباسی بتواند در حکومت نور خلافت می کند بخواهد کوتاهی کند من روایت دارم مثل این است که دست امام حق را قطع کرده. پایه های حکومت علی چه بوده حضرت علی (ع) در همین خطبه شقشقیه در سه جمله بیان کرده در کجا آخر همین خطبه، علی(ع) قسم می خورد به خدای انسان ساز فرمود: لَو لا حضورٌ حاضر اگر مردم در صحنه نبودند « لِقیامٌ حُجةِ به وُجودٍ ناصر» پایه اول مردم بودند با اینکه مردم آمدند در خانه علی که نزدیک بود بچه ها زیر دست و پا بروند، حجت قائم شده فردای قیامت خدا بر او حجت دارد که یاور داشتی چرا قیام نکردی؟ « وَما أخَذَ الله علی العُلماء» ندارد علی بن ابیطالب اگر خدا پیمان نمی گرفت بر علما که در واقع او پایه اول، اساس کار است. حضور مردم در صحنه وقتی که مردم بیایند ما یاری ات می کنیم، یاور داری خدا در این شرایط پیمان گرفته برای آگاهان جامعه که حق نداری سکوت کنی در مقابل چپاول چپاولگران و گرسنگی مظلومان اگر این سه عامل نبود شما این همه بازار دیدید، دیده اید یک بازار باشد عطسه بُز بفروشد حضرت فرمود: این دنیا با همه عظمتش به خدا سوگند اگر تکلیف نبود خلافت را رها می کردم و دنیا پست تر از عطسه بُز است در نظر من . عین همین امام (ره) وقتی اسلام را در خطر دید دادش بلند شد و مردم ایران هم همه گفتند ما همه سرباز توایم راست گفتند خوب میدان آمدند که آثارش الان در مصر و تونس است. در خود این کشور دشمنان ما کسانی بودند که مهندسین وفرزندان ما را ترور می کنند اینها بر سرنوشت ما حاکم بودند، پایه های این حکومت پایه های حکومت علی است حضور مردم در صحنه با وجود یاور،حجت تمام شده و خدا پیمان گرفت اگر مطلب را اینجور تقریب کنیم اینجوری هست ممکن است خیلی ها بگویند حاج آقا حکومت علی کجا بود برو فلان اداره ببین چه خبره ولی هر حرفی که شما دارید نهج البلاغه جوابش را دارد.حضرت علی (ع) جوابش را فرموده. اگر حکومت، حکومت نوح شد پایه ها و اساس درست بود مردم معصوم می شوند، انقلاب شده کی در رادیو تلویزیون بود اینها را در خانه ها راه نمی دادیم. حضرت علی وقتی در رأس قدرت قرار گرفتند من یک دو سه تا را اشاره می کنم یک خطبه ای از حضرت امیرالمؤمنین، حضرت نامه نوشته اند به عثمان بن حُنیف انصاری فرماندار بصره، حضرت علی برای چه؟ نامه چه نوشتند؟ جز گله است؟ بشر آزاد است در زمان حضرت حجت گناه فروکش می کند، حضرت نوشتند پسر حنیف به من گزارش دادند که یکی اهل بصره شما را به یک سور دعوت کرده شما زود قبول کردی مسئول را دعوت می کنند می خواهند از گرده اش کار بکشند حضرت در این خطبه چند جمله دارد فرمودند غذاهای رنگارنگ خوش طعم برایت می آورند، کاسه های پُر محتوا پیش شما گذاشته می شود حضرت علی (ع) نوشتند من گمان نمی کردم توی استاندار علی بن ابیطالب اینجور دعوت را بپذیری که فقط اغنیاء در آن شرکت دارند ولی فقراء مورد ستم و جفا قرار بگیرند بعد حضرت نوشتند که از این سفره هر چه برمی داری رویش مطالعه کن شما ها هر جا روشن نیست لقمه را از دهانت دربیاور.اگر حکومت، حکومت حق شد پایه ها پایه های حکومت حق شد اینجورنیست که مسئولین و یا بندپِ الان می گویند اگر پارتی نداشته باشی مگر در زمان حضرت علی نبود. حکومت علی قطعاً حکومت نور است تردید نیاور اگر شیعه ای حضرت علی در آن خطبه چه فرمودند، آنجا صحبت یک مَن گندم بوده بچه ها در اثر گرسنگی صورتشان سیاه شده آقای عقیل هم برادر خلیفه یک مَن گندم اضافه می خواست شرایط هم ظاهراً طوری نبوده که این کار را بکنند خیلی که آمد و رفت حضرت علی (ع) فرمودند: پاشو برادر او گمان کرد که من دینم را به او می فروشم شاید همان موقع بود که نابینا هم بود آهن را داغ کرد آقای عقیل بگیر دست بُرد که بگیرد دستش نزدیک بود که بسوزد حضرت دیگر سکوت کرد، مرگ بر تو گریه کنندگان بر تو بگریند.

حضرت فرمود: از یک آهنی که داغ کردم ناله کردی ولی می خواهی منِ علی را بکشانی سمت جهنَّم بالاتر از این حالا این که برادر بود اینجور نیست که حکومت، حکومت حق باشد،بر پایه ولایت باشد دیگرمسئولین همه معصوم می شوند نه ، فرمودند که در زمان حکومت حضرت علی(ع) یک کسی آمد پیش ایشان معجونی آوردند ناراحت شدند از معجونی که برایشان آوردند زکات وصدقه اینها که بر ما اهل بیت حرام است، مرد گفت اینها که چیزی نیست هدیه ناقابلی است حضرت فرمود رشوه آوردید،که حضرت می فرماید این معجونی برای ما آوردند گویا با زهر مار خمیر کردند. نتیجه چه شد تا اینجا در لسان امیرالمؤمنین حکومت به دو بخش تقسیم شده حکومت نور و حکومت ظلمت با آن بیانی که خطبه اش را خواندیم حضرت حکومت خلفا را حکومت ظلمت دانستند در یک جا به کنایه در خطبه دیگر به صراحت حکومت علی حکومت نور است. در نهایت این حکومت بر پایه حکومت علی (ع) است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo