< فهرست دروس

درس تفسیر استاد گرايلي

90/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: معناي شناخت ائمه(ع)
 بنابر آيه«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‌»(مائده، 35) سه چيز عامل رستگاري است: اول: تقوا(زندگی گفتار و رفتار و همه حالات طوری که خدا می پسندد، باشد) تقوا را معنی کرده اند به (لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ وَ لَا يَفْقِدُكَ مِنْ حَيْثُ أَمَرَک) (بحار الانوار، ج75، ص241) جایی که خدا امر کرده، خداوند جایت را خالی نبیند و جایی که نهی کرده آنجا تو را نبیند. دوم: ابتغاء وسیله در آیه شریفه (.ابتغوا) امر است از باب افتعل است سوم: جهاد در راه خدا این سه عامل عامل رستگاری است ما فعلا در دو عامل اول سخنی نداریم
 ابتغاء وسيله چيست؟
  (إبتغوا الیه الوسیله) یعنی چه؟ مراد از وسیله و ابتغاء وسیله چیست آیا پیامبرو ائمه چیزی در این باره بياني داشته‌اند‌ در حالی که ائمه(ع) مامور به هدایت هستند؟ بله، در پایان زیارت جامعه (وابتغوا الیه الوسیله) را امام هادی معنی کرده‌اند:( اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي » خدا یا دستور دادی وسیله بیاور و من کسی نزدیکتر و معتبرتر از پیامبر(ص) و اهل بیت پاکش پیدا نکردم و اینها را شفیع قرار می دهم.« فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ) امام (ع) در این دعا می فرماید خدا یا از اینها عزیز تر نیافریدی و نخواهی آفرید . فبحق هم الذی اوجبت لهم الیک- امام گفت سه چیز عنایت کن ( اسئلک ان تدخلنی فی جمله عارفین بهم(امام شناسی ) اگر بخواهیم عاقبت به خیر شویم باید امام را بشناسیم(و بحقهم) حق امام را بشناسی که چه حقی به گردن ما دارند(وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ) بشفاعت این دودمان مورد رحمت خدا واقع شویم.( عیون اخبار رضا(ع)، ج2، ص276)
 چند سؤال
 بنابر آنچه در دعاي جامعه کبيره خوانديم چند سوال براي ما مطرح مي‌شود که مي‌خواهيم اينها را جواب بدهيم. 1. چرا اولین خواسته ما معرفت و شناخت امام است؟ جواب بخاطر اینکه:بنابر روایت(من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه)( کمال الدین، ج2، ص512) واجب است که امام زمان خود را بشناسیم. پس اولین خواسته ما شناخت ائمه است و ما میخواهیم مسلمان بمیریم و عاقبت بخیر شویم. 2. اینکه ما این آیات را میخوانیم پیامیر را همین آیات شامل می شد آنها به کی متوسل می شوند ؟3. راه های شناخت ائمه چیست؟ علم گسترده، معجزه، تنصيص، و...4. معنی شناخت ائمه چیست؟
 معناي شناخت امام(ع)
 حضرت باقر(ع) در يک روايت مفصلي دربارة شناخت امام فرمودند(َ مَنِ ائْتَمَّ مِنْكُمْ بِعَبْدٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِ) (الکافی، ج8، ص212)کسی که به کسی اقتدا می‌کند و او را مقتدای خودش قرار می‌دهد باید کارهیش را با او هماهنگ کند. امام را الگو قرار بدهيم و اعمال و رفتار را با او هماهنگ کنيم البته در حدي که مقدور است زيرا امام علي(ع) در خطبه عثمان بن حنيف فرمودند:( إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ) خداوند که تکليف به ما لا يطاق نمي‌کند ولي امام در دادمه فرمودند:( وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد) وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْحُطَامِ). امام در ادامه مي‌فرمايند:( وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا)(نهج البلاغه، 346) چگونه ظلم کنم به کسي در حالي که نفسم با شتاب حرکت مي‌کند به سوي نابودي و بايد به مدت طولاني در دل خاک بمانم.
 چگونه امام را الگو قرار دهيم؟
 روايت امام حسن عسگري‌(ع) درباره تقوا که بهترين الگو است: (يَا ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَمْ تَزَلْ فِي هَدْمِ عُمُرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّكَ فَخُذْ مِمَّا فِي يَدَيْكَ لِمَا بَيْنَ يَدَيْكَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ يَتَزَوَّدُ وَ الْكَافِرَ يَتَمَتَّعُ وَ كَانَ ع يَتْلُو بَعْدَ هَذِهِ الْمَوْعِظَةِ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‌( بحار‌الانوار، ج75، ص116، باب19) اي بچه آدم تو دائما در حال تباهي عمرت هستي از آن لحظه‌اي که از شکم مادر سقوط کردي آنچه که در اينجا در اختيار داري در دست بگير براي جايي که نياز داري آن کسي که مؤمن است لحظه به لظه زاد و توشه براي آخرت بر‌مي‌دارد و عمر انسان قيمت بالايي دارد و کافر بدنبال خوشي و تمطع دنيا است و موقع مرگ منادي ندا مي‌دهد که ذات و توشه برداريد و همانا بهترين توشه تقوا است. امام علي(ع) مي‌فرمايند:(أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا)(نهج البلاغه، ص556) نفس‌هاي انسان قيمتي جز بهشت ندارد و کمتر از آنهم انسان حق فروش ندارد. از بهلول سؤال کردند که: در اين شهر چند تا ديوانه و سفيه هستند؟ گفت: اينجا همه ديوانه ‌اند و شما سؤال کن چند تا عاقلند.تاييد بر اين سخن بهلول مطلبي است که در فقه شيعه وجود دارد( يکي از کساني که از تصرف در اعمالش منع شده سفيه است و سفيه کسي است که خير و ضررش را نداند) و عمر انسان در اين دنيا داراي قيمت بسيار بالايي است ولي ما آن را هدر مي‌دهيم و هيچ نفعي از آن نمي‌بريم و هميشه در حال ضرر هستيم(عاقل کسي است که لحظه به لحظه عمرش را حساب مي کند و براي رضاي خدا آن را استفاده مي‌کند و به قيمت بالايي‌عمرش را مي‌فروشد. امانتداري و ترس از خداوند در خبه نهج البلاغه از امير المؤمنين. داستان عقيل و علي (ع) و داستان معجوني که خدمت حضرت آوردند. در نهج‌البلاغه خطبه‌اي به نام (حديد) حضرت در آن خطبه مي‌فرمايند:( وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا) بخدا سوگند اگر بيتوته کنم من روي خانه‌هاي مغيلان اون براي من محبوبتر است از اينکه خدا را ملاقات کنم در حالي که به بنده‌اي از بندگان خدا ظلم کرده باشم و چيزي از دنيا را غاصبانه گرفته باشم، چگونه ستم کنم به حق ديگران در حالي که اين لحظه به لحظه رو به کهنگي با سرعت تمام پيش مي‌رود و با سرعت به جايي مي‌رود که بايد سال‌هاي سال در آنجا بايد بخوابد (وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى) و به خدا قسممي ديدم عقيل را که اگر عقيل از گندم شما يک من خواست و مي‌ديدم بچه‌هاي عقيل را که از فقر و نداري پوست صورتشان سياه شده بود و عقيل مکررا مي‌آمد پيش من و از من مي‌خواست تا به او از بيت‌المال کمک کنم يک بار که داشت درخواستش را مي‌گفت و اصرار هم مي‌ورزيد من ساکت شدم خيال کرد که من دينم را به او مي‌فروشم و فکر کرد که آه و ناله اش اثر گذاشته و علي(ع) به حرفش عمل مي‌کند. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: يک آهني را داغ کردم و نزديک دستش بردم و دستش سوخت و زجه زد از درد سوختن، و سکوتم را شکستنم و گفتم:اي عقيل تو مينالي از آهني که در آتش گرمش کردم و آنوقت مي‌خواهي مرا بفرستي به سوي آتشي که از درون و بدون فاصله مي‌سوزاند تو از اذيت مي‌نالي ولي من از آتش جهنم ننالم. (نهج‌البلاغه، ص346). در ادامه همين روايت امام علي(ع) مي فرمايند:( وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ) عجيب‌تر از آن اين است که، يک کسي پيش من آمد و معجوني درست کرده را آورد، ولي منِ علي که اين معجون را برايم آوردند گويا از زهر مار اين را خميرش کرده‌اند. امام(ع) ميفرمايند: به اين آقايي که اين معجون را برايم آوردند گفتم: اين صله، صدقه يا زکات است؟ و صدقه که بر ما اهل بيت پيامبر(ص) حرام است(فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ) اين نه صدقه، نه ذکات است و نه صله است ولکن اين هديه است، حضرت فرمودند(هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ) گريه کنندگان بر تو بگريند(أَ عَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ) آيا از طريق دين خدا آمده‌اي مرا فريب بدهي و همينجا دارد که حضرت فرمودند:( وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى) (نهج‌البلاغه، ص347) اين در راستاي روايت امام باقر(ع) (من اعتم منکم باحد) است که وقتي مقتداي ما علي(ع) است و اين هم سيره علي(ع) است، ما بايد طبق سيره علي(ع) عمل کنيم. ايجاست که اگر بناست ما هر کس را امام قرار داديم کار‌ها را با او ميزان کنيم امام علي(ع) مي‌فرمايد(وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ) (نه جالبلاغه، ص346)بخدا سوگند اگر هفت اقليم را در دست علي قرار دهند و بگويند يک دانه‌اي را از دهان مورچه به زور بکشم اين کار را نمي‌کنم. در زمان امام صادق(ع) کسي بود که خيلي معروف شده بود به اينکه انسان خدوم و نيکوکاري است، حضرت اين شخص را زير نظر گرفتند و ديدند که داخل نانوايي اين شخص با زرنگي دو تا نان را دزديد و در مغازه ميوه فروشي دو تا انار را و اين‌ها را به فقرا داد و حضرت(ع) که ناظر بر اعمال اين شخص بودند به اين شخص گفتند: اين چه کاري بود که انجام دادي؟ آن شخص با زرنگي تمام گفت:(انت جعفر بن محمد الصادق) شما امام صادق(ع) هستيد؟ حضرت فرمودند: بله. شخص گفت: آيا به دين جدت آشنا نيستي؟ فرمودند: بله آشنايم. گفت: مگر نخواندي که پيامبر فرمودند:( َّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‌ إِلَّا مِثْلَها) (انعام، 160) و من دو تا نان دزديدم دو تا گناه مي‌نويسند و آنها‌را در راه خدا دادم باي هر کدام ده تا ثواب نوشتند، دو تا گناه را که براي صاحب اصلي کم کنند هيجده تا ثواب برايم باقي مي‌ماند. حضرت فرمودند:(لا يحل احدا عن يتصرف في مال غيره الا باذنه) شما بي اجازه دست به مال مردم برده‌اي يک گناه مي‌نويسند و با ديگري را بر مال مردم مسلط کردي، گناه ديگري برايت مي‌نويسند(وسائل الشيعه، ج9، ص466)
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo