< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/01/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سرایت بیماری /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

گفتیم مشهور بین فقها این است که سرایت بیماری امر پذیرفته شده ای است و بر این اساس احکامی را مطرح کرده اند.

1سرایت بیماری در کلام صاحب عروه

مرحوم سید در عروه تصریح کرده است که فرار از وبا جایز است. این کلام مبتنی بر این است که ایشان سرایت را پذیرفته که فرموده فرار از وبا جایز است. ایشان فرموده است: «و يكره طول الأمل و أن يحسب الموت بعيدا عنه و يستحب ذكر الموت كثيرا و يجوز الفرار من الوباء و الطاعون و ما في بعض الأخبار من أن الفرار من الطاعون كالفرار من الجهاد مختص بمن كان في ثغر من الثغور لحفظه نعم لو كان في المسجد و وقع الطاعون في أهله يكره الفرار منه‌»[1] .

2معنای حدیث «عدم سرایت بیماری»

در روایت معتبره چنین آمده بود: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا النَّضْرُ بْنُ قِرْوَاشٍ الْجَمَّالُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْجِمَالِ يَكُونُ بِهَا الْجَرَبُ أَعْزِلُهَا مِنْ إِبِلِي مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَهَا جَرَبُهَا وَ الدَّابَّةُ رُبَّمَا صَفَرْتُ لَهَا حَتَّى تَشْرَبَ الْمَاءَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُصِيبُ الشَّاةَ وَ الْبَقَرَةَ وَ النَّاقَةَ بِالثَّمَنِ الْيَسِيرِ وَ بِهَا جَرَبٌ فَأَكْرَهُ شِرَاءَهَا مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَ ذَلِكَ الْجَرَبُ إِبِلِي وَ غَنَمِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَةٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّكَاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْكٍ وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاكٍ»[2]

برای عبارت «لَا عَدْوَى» در این حدیث پنج احتمال بیان شد. اما در مورد اینکه حضرت فرمودند «فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ» باید گفت که این کلام در حقیقت برهانی بر ابطال ادعای شخص اعرابی است. ممکن است کسی بگوید مگر اعرابی علت بیماری را منحصر در سرایت می دانست که حضرت این جمله را فرمودند. در پاسخ می گوییم حضرت با این کلام حجت اعرابی را بر ادعای سرایت ابطلال فرمودند. اگر بنا باشد بیماری جرب مسری نباشد، حضرت می فرماید سبب بیماری می تواند سرایت نباشد به دلیل اینکه در شتر اولی که مبتلا به بیماری سرایت نبود پس علت بیماری می تواند امری غیر از سرایت باشد و در فرض اختلاط اگر بیماری به وجود آمد، ممکن است به همان دلیلی باشد که اولین بار رخ داده است. پس به صرف اختلاط نمی توان حکم به سرایت بیماری کرد. در ذهن راوی سبب بیماری منحصر در سرایت است و حضرت می فرمایند سبب بیماری منحصر در سرایت نیست. پس معنای این جمله ابطلال برهان و استدلال بر سرایت بیماری در آن موارد است.

2.1مراد از بیماری مسری

«عدوی» به معنای مطلق بیماری مسری نیست بلکه مراد از آن خصوص بیماری هایی است که از طریق مباشرت سرایت کند. اینگونه نیست که هر نوع بیماری که از شخصی به شخص دیگر منتقل شود را عدوی گویند، در حالی که همه بیماری ها می توانند از راه انتقال خون و راه های دیگر منتقل شوند. مراد از بیماری های مسری بیماری هایی است که به وسیله معاشرت و مجاورت انتقال پیدا کند.

3روایات دال بر سرایت بیماری

روایاتی داریم که از لحاظ سندی معتبر هستند و حتی اگر کسی اصرار بر این داشته باشد که مراد از «لا عدوی» عدم سرایت بیماری است، به خاطر وجود چنین روایاتی، باید این روایت را به یکی از وجوهی که بیان شد توجیه شود.

در وسائل الشیعه بابی به عنوان «بَابُ جَوَازِ الْفِرَارِ مِنْ مَكَانِ الْوَبَاءِ وَ الطَّاعُونِ إِلَّا مَعَ وُجُوبِ الْإِقَامَةِ فِيهِ كَالْمُجَاهِدِ وَ الْمُرَابِطِ‌»[3] آمده است. ذیل همین باب در روایت صحیحه حلبی آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَبَاءِ يَكُونُ فِي نَاحِيَةِ الْمِصْرِ- فَيَتَحَوَّلُ الرَّجُلُ إِلَى نَاحِيَةٍ أُخْرَى- أَوْ يَكُونُ فِي مِصْرٍ فَيَخْرُجُ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ؟ فَقَالَ:‌ لَا بَأْسَ- إِنَّمَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ لِمَكَانِ رَبِيَّةٍ - كَانَتْ بِحِيَالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِيهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَارُّ مِنْهُ كَالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ- كَرَاهِيَةَ أَنْ تَخْلُوَ مَرَاكِزُهُمْ»[4] .

در جواز خروج از شهر به خاطر نهیی که در ارتکاز متشرعی آنها بوده، شبهه داشته اند و حضرت می فرمایند این نهی به خاطر این بود که در آن زمان صحنه جنگ بوده است و اگر فرار می کردند اسلام تضعیف می شده است. بنابران امکان سرایت بیماری بوده ولی مصلحت جهاد اعظم بوده است. همانطور که شخص در جهاد با شمشیر کشته می شود در این مورد نیز ممکن است با بیماری کشته شود. دلالت این روایت بر سرایت بیماری واضح است.

نظیر این روایت، روایتی است که مرحوم صدوق آورده است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْقَوْمُ يَكُونُونَ فِي الْبَلَدِ- فَيَقَعُ فِيهَا الْمَوْتُ- أَ لَهُمْ أَنْ يَتَحَوَّلُوا عَنْهَا إِلَى غَيْرِهَا قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَابَ قَوْماً بِذَلِكَ- فَقَالَ أُولَئِكَ كَانُوا رَبِيَّةً بِإِزَاءِ الْعَدُوِّ- فَأَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يَثْبُتُوا فِي مَوْضِعِهِمْ- وَ لَا يَتَحَوَّلُوا مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ- فَلَمَّا وَقَعَ فِيهِمُ الْمَوْتُ- تَحَوَّلُوا مِنْ ذَلِكَ الْمَكَانِ إِلَى غَيْرِهِ- فَكَانَ تَحْوِيلُهُمْ مِنْ ذَلِكَ الْمَكَانِ إِلَى غَيْرِهِ- كَالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ»[5]

مرحوم صدوق روایت دیگری نیز آورده است: «وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَالَ سَأَلَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الطَّاعُونِ- يَقَعُ فِي بَلْدَةٍ وَ أَنَا فِيهَا أَتَحَوَّلُ عَنْهَا قَالَ نَعَمْ- قَالَ فَفِي الْقَرْيَةِ وَ أَنَا فِيهَا- أَتَحَوَّلُ عَنْهَا قَالَ نَعَمْ- قَالَ فَفِي الدَّارِ وَ أَنَا فِيهَا أَتَحَوَّلُ عَنْهَا قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ فَإِنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ- الْفِرَارُ مِنَ الطَّاعُونِ كَالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ- قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّمَا قَالَ- هَذَا فِي قَوْمٍ كَانُوا يَكُونُونَ فِي الثُّغُورِ فِي نَحْوِ الْعَدُوِّ- فَيَقَعُ الطَّاعُونُ فَيُخَلُّونَ أَمَاكِنَهُمْ يَفِرُّونَ مِنْهَا- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِكَ فِيهِمْ»[6]

دلالت این روایت مانند روایت صحیحه حلبی است. در نتیجه از این روایات سرایت بیماری فهمیده می شود.

در روایت صحیحه علی بن جعفر آمده است: «عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْوَبَاءِ يَقَعُ فِي الْأَرْضِ- هَلْ يَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَهْرُبَ مِنْهُ- قَالَ يَهْرُبُ مِنْهُ- مَا لَمْ يَقَعْ فِي مَسْجِدِهِ الَّذِي يُصَلِّي فِيهِ- فَإِذَا وَقَعَ فِي أَهْلِ مَسْجِدِهِ الَّذِي يُصَلِّي فِيهِ- فَلَا يَصْلُحُ لَهُ الْهَرَبُ مِنْهُ»[7]

فرار از سرزمینی به خاطر وبا اگر واقعا فرار محسوب شود، مانعی ندارد. این روایت می خواهد بگوید اگر بیماری فراگیر شده به گونه ای که به همه جا حتی مسجد محل رسیده است، در این فرض در واقع فرار صدق نمی کند بلکه در حقیقت کسی که در حال فرار است، ناقل بیماری به اماکن دیگر است، در این صورت فرار جایز نیست؛ زیرا زمانی فرار صدق می کند که انسان ناقل بیماری نباشد اما اگر ناقل بیماری باشد، فرار محسوب نمی شود بلکه نقل بیماری از مکانی به مکان دیگر است.

با این روایت می توان روایات دیگری که دال بر جواز فرار از طاعون و وبا است را توجیه کرد. آن روایات فقط این مطلب را بیان می کرد که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، منع فرار از وبا و طاعون کردند، اما این روایت تحدید و تعیین می کند که فرار تا جایی جایز است که بیماری به صورت وسیع گسترده نشده تا به مسجد محل زندگی رسیده باشد.

با این روایت معنای روایتی که فرمود «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْقَوْمُ يَكُونُونَ فِي الْبَلَدِ- فَيَقَعُ فِيهَا الْمَوْتُ- أَ لَهُمْ أَنْ يَتَحَوَّلُوا عَنْهَا إِلَى غَيْرِهَا قَالَ نَعَمْ» معلوم می شود. معنای این روایت این است که اگر بیماری به نحو گسترده واقع نشده است می توان فرار کرد. بنابراین این روایت با روایت نهی از فرار نیز منافات و تعارضی ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo