< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سرایت بیماری /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد سرایت بیماری بود. گفتیم مسأله سرایت بیماری آثاری را در فقه به همراه دارد و تعدادی از آن آثار بیان شد.

1سرایت بیماری

اهمیت مسأله سرایت به گونه ای بوده است که بعضی از فقها در این مجال رساله مستقلی تدوین کرده اند. از جمله این رساله ها، رساله سید نعمت الله جزایری است. ایشان به مناسبت بیماری طاعون که در آن زمان اتفاق افتاده، این رساله را نوشته است. این مسأله در کلمات اهل سنت نیز آمده و نظر معروف بین آنها، حرمت فرار از بلاد مشتمل بر طاعون است و فرار از بیماری را منافی با رضای به قدر الهی می دانسته اند. سید نعمت الله جزائری در رساله ای به نام «مسکن الشجون فی حکم الفرار من الوباء و الطاعون» در این باره بحث کرده و نظر ایشان جواز فرار است. ایشان این رساله را به مناسبت وقوع طاعون در روم در سال 1102 هـ . ق نوشته است. مرحوم سید بحر العلوم نیز رساله ای به نام «رساله فی حکم الفرار من الطاعون» در این مجال دارد.

2عدم منافات ابتلا به بیماری مسری با اسلام و ایمان

نکته ای که باید توجه شود این است که ابتلا به بیماری های صعب و مسری، منافاتی با ایمان ندارد، یعنی اینگونه نیست که ابتلای به این گونه بیماری ها دلیل بر بی ایمانی شخص باشد. خصوص این مسأله در روایات ما مورد توجه قرار گرفته است. در صحیحه معاویه بن عمار آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَاجِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ الْمُغِيرَةَ يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُبْتَلَى بِالْجُذَامِ وَ لَا بِالْبَرَصِ وَ لَا بِكَذَا وَ لَا بِكَذَا فَقَالَ إِنْ كَانَ لَغَافِلًا عَنْ صَاحِبِ يَاسِينَ إِنَّهُ كَانَ مُكَنَّعاً ثُمَّ رُدَّ أَصَابِعُهُ فَقَالَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى تَكْنِيعِهِ أَتَاهُمْ فَأَنْذَرَهُمْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِمْ مِنَ الْغَدِ فَقَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ»[1] .

مراد از صاحب یاسین، شخصی است که در سوره یاسین به آن اشاره شده که دفاع از پیامبران الهی می کرد ولی مبتلا به بیماری شد. مؤمن به بیماری مبتلا می شود اما خودکشی نمی کند یعنی خودکشی با ایمان سازگاری ندارد.

در روایت موثقه ابن بکیر آمده است: «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَى الْمُؤْمِنِ»[2] . مستفاد از این روایت این است که گویا بلا، مخصوص مؤمن است و ایمان او در ابتلائات سنجیده می شود. هر چند ابتلاء امر عامی است لکن ابتلایی مخصوص مؤمن وجود دارد که موجب بروز قوت ایمان او می شود. این ابتلاء غیر از ابتلایی است که در قرآن آمده و اختصاص به مؤمن ندارد؛ ﴿أحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ﴾[3] .

در روایت معتبره سهل بن زیاد آمده است: « عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا يُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ- تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ لَا بَلِيَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَيْهِمْ»[4] ؛ یعنی برخی از بندگان خالص خدا هستند که نعمت های الهی شامل آنها نمی شود ولی بلای الهی شامل حال آنها می شود و در صبر و مصائب است که دینداری آنها ظهور و بروز می کند.

در صحیحه هشام بن سالم آمده است: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ»[5] ؛ یعنی هر مقدار شخص به مقامات عالی نزدیکتر باشد بیشتر به بلاها نزدیک می شود.

در صحیحه عبد الرحمن بن حجاج آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَلَاءُ وَ مَا يَخُصُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِي الدُّنْيَا فَقَالَ النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِيمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ»[6] ؛ مراتب ابتلاء به حسب مراتب ایمان اوست.

در صحیحه ذریح محاربی آمده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ يُعَافَى فِي الدُّنْيَا فَلَا يُصِيبَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْمَصَائِبِ»[7] . در موثقه سماعه آمده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْوَصِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ فَمَنْ صَحَّ دِينُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الدُّنْيَا ثَوَاباً لِمُؤْمِنٍ وَ لَا عُقُوبَةً لِكَافِرٍ وَ مَنْ سَخُفَ دِينُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أَنَّ الْبَلَاءَ أَسْرَعُ إِلَى الْمُؤْمِنِ التَّقِيِّ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى قَرَارِ الْأَرْضِ»[8] . در معتبره سلیمان بن خالد آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّهُ لَيَكُونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا يَنَالُهَا إِلَّا بِإِحْدَى خَصْلَتَيْنِ إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ أَوْ بِبَلِيَّةٍ فِي جَسَدِهِ»[9] .

این روایات برای دفع این شبهه است که ابتلای به بیماری و بلاها را نشان بر این باشد که شخص مبتلی، مؤمن نیست.

نکته دیگری که باید بررسی شود این است که جمع بین این روایات که بلا را مخصوص انبیاء و انسانهای خالص می داند و بین آیه ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِير﴾[10] چگونه است؟ مفاد این آیه به حسب ظاهر این است که اتفاقات ناگواری که برای شما اتفاق می افتد به خاطر اعمال ناشایست شما است. در رابطه با مفاد این آیه راویان از حضرات معصومین علیهم السلام سوال کرده اند، مثلا در روایت آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ قَالَ: فَقَالَ:«هُوَ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ». قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَا أَصَابَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ أَشْبَاهَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْ ذَلِكَ؟ قَالَ: فَقَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ»[11] . اینکه این پاسخ حضرت چگونه پاسخ سؤال راوی است و چگونه راه حل برای اشکال مطرح شده می باشد، مرحوم ملاصالح مازندارنی در شرح کافی فرموده است دو توجیه وجود دارد: یک احتمال مبتنی بر این است که این آیه نسبت به بلایای معصومین علیهم السلام مورد تخصیص قرار گرفته است؛ احتمال دیگر این است که آیه عمومیت دارد و تخصیص نخورده است. ان شاء الله توضیح این پاسخ ها خواهد آمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo