درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی
96/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی پنج وجه عدم جریان استصحابِ حادثان مجهولی التاریخ نسبت به مقام1
عدم تصویر وجه اول1
عدم تصویر وجه دوم2
تصویر وجه سوم3
تصویر وجه چهارم4
تصویر وجه پنجم5
موضوع: شک در تقدم و تأخر /تنبیه یازدهم /استصحاب
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در جریان استصحاب در حادثینی بود که تاریخ یکی از آن ها معلوم است.
مرحوم آخوند در صورت چهارمِ حادثان معلوم التاریخ احدهما، تفصیل دادند. ایشان استصحاب را در موردِ حادث مجهول التاریخ جاری دانسته اند، ولی در جانب حادث معلوم التاریخ، جاری ندانسته اند.
بررسی پنج وجه عدم جریان استصحابِ حادثان مجهولی التاریخ نسبت به مقام
به نظر ما برخی از وجوه مذکور در عدم جریان استصحاب در موردِ حادث های مجهولَی التاریخ، در مورد بحث کنونی قابل تصویر نیست و برخی هم اگر چه قابل تصویر است، لکن جوابش همان جواب سابق در مجهولی التاریخ است. وجه اول (کلام مرحوم نائینی) و وجه دوم (مختار مرحوم آقا ضیاء)، در مورد بحث، اصلا تصویر ندارد.
عدم تصویر وجه اول
تصویر وجه اول (کلام محقق نائینی) در حادثان مجهولَی التاریخ، این بود که ساعت اول و سوم دارای اتصال نمی باشند. شاید استصحاب عدم احد حادثین تا زمان حادث دیگر، منتهی به این شود که عدم آن حادث از ساعت اول به ساعت سوم، استصحاب شود، در حالی که این دو ساعت به هم متصل نبوده و ساعت دوم، بین آن ها متخلل است و در واقع یک جهش و پَرشی انجام شده است. برای مثال، عدم کریتی که از ساعت اول تا زمان ملاقات استصحاب می شود، در صورتی که ملاقات در ساعت سوم بوده باشد، از ساعت اول به ساعت سوم استصحاب شده است که این دو ساعت، به یکدیگر متصل نیستند.
این وجه در مورد بحث به این دلیل تصویر ندارد که حادث دیگر، زمانش مشخص است. برای مثال در مورد حادث های مجهولی التاریخ، منشأ اشکال، این بود که زمان ملاقات، مردد بین ساعت دوم و سوم است، در حالی که در مورد بحث، ساعت ملاقات، به شکل متعین در زمان زوال، می باشد و این ساعت، متصل به ساعت متیقنه است.
ملاقات مردد بود و این تردد، منشا شک دراتصال شد. اگر ملاقات در ساعت دوم باشد ساعت متیقن و مشکوک، متصل اند و إلّا متصل نیستند.
در فرض تعین زمان حادث دیگر _کما هو المفروض_ دیگر شکی به این شکل باقی نمی ماند. عدم کریت تا ساعت ملاقات مردده استصحاب نمی شود، بلکه تا ساعت زوال استصحاب می شود. ساعت زوال، تعین دارد و به ساعت قبل از زوال، اتصال دارد.
تذکر: زوال، ظرف استصحاب است، نه قید مستصحب؛ یعنی عدم کریتِ مقید به زوال، استصحاب نمی شود، بلکه خودمان را در نقطه زوال، ایستاده در نظر می گیریم و عدم کریتِ مطلق را استصحاب می کنیم.
بنا براین وجه اول مذکور توسطِ محقق نائینی، در مورد استصحاب عدم حادث مجهول التاریخ در فرض حادثین معلوم التاریخ احدهما نمی آید.
عدم تصویر وجه دوم
همچنین تصویر وجه دوم که از سوی بزرگانی چون مرحوم آقا ضیاء و محقق داماد و بعضی از محققین ذکر شده است، در مورد بحث، تصویر ندارد.
وجه دوم عدم جریان استصحاب در حادث های مجهولی التاریخ این بود که به خاطر تردد زمان ملاقات، شاید زمانی که استصحاب عدم کریت تا آن زمان جاری می شود، ساعت سوم باشد که ساعت سوم، ساعتِ علم به انتقاض عدم کریت است، نه ساعت مفصوله به ساعت دوم (که تقریب قبلی بود.).
استصحاب عدم کریت، در ساعت سوم جاری می شود، در حالی که در این ساعت، علم به کریت و ملاقات وجود دارد و فقط در تقدم و تأخرشان شک وجود دارد.[1]
این بیان هم در مورد بحث نمی آید؛ چون که استصحاب در این جا، تا ساعت زوال که ساعت متوسطه بین دو ساعت مردده (بین ساعتِ قبل از زوال و ساعتِ بعد از زوال) است، جاری می شود، در حالی که استصحاب در مجهولی التاریخ تا زمانی جاری می شد که مردد بین ساعت دوم و سوم بود.
اما سه وجه دیگرِ عدم جریان استصحاب، در محل بحث، قابل تصویر است.
تصویر وجه سوم
وجه سوم، کلام مرحوم آقا ضیاء در تقریب کلام مرحوم آخوند بود که در مجهولی التاریخ، ملاقات، مردد بین ساعت دوم و سوم است و به تبع، علم اجمالی وجود دارد که کریت یا ساعت دوم است یا سوم، پس عدم کریت چه بسا تا ساعت سوم استصحاب می شود که در این صورت، علم به کریت در ساعت دوم داریم و نقض یقین به یقین، محقق شده است. یقین به عدم کریت، نقض شده است به کریت در ساعت دوم.
تصویر این وجه در مورد بحث، این است که استصحاب عدم کریت تا ساعت ملاقاتی جاری می شود که در ساعت زوال است و کریت هم ممکن است قبل از زوال باشد که در این صورت، علم به کریت قبل از زوال وجود دارد و در نتیجه عدم کریت به واسطه یقین به کریت، نقض شده است.
پس این بیان از عدم جریان استصحاب در مجهولی التاریخ، در مانحن فیه تصویر دارد.
تنها فرقی که وجود دارد، این است که در آن جا تردید بین ساعت دوم و سوم بود، ولی در ما نحن فیه، تردید بین قبل و بعد از زوال است که البته تاثیری در ملاک استدلال ندارد.
پاسخ به این وجه نیز همان پاسخی است که خود مرحوم آقا ضیاء فرمودند که استصحاب نسبت به زمان اجمالی جاری میشود و نسبت به زمان اجمالی، علم تفصیلی وجود ندارد. علم اجمالی یجتمع مع الشک، بل یتقوم مع الشک فی الاطراف. آن چیزی که ناقض استصحاب است، علم تفصیلی است، نه اجمالی.
پس اولا علم به نقض وجود ندارد و ثانیا به فرض، علمی هم باشد، لکن شک هم وجود دارد. پس نسبت به کریت قبل از زوال، شک وجود دارد و ارکان استصحاب تمام است.
تصویر وجه چهارم
وجه چهارم از وجوه منع جریان استصحاب در مجهولی التاریخ، قیدیت بود. طبق این وجه، استصحاب عدم یک حادث، که این عدم، مقید به حادث دیگر است، به خاطر عدم یقین سابق جاری نیست. برای مثال، عدم کریتِ مقید به زمان ملاقات، اصلا دارای یقین سابق هم نیست، نه این که صرفا اتصال زمان یقین به شک وجود نداشته باشد.
این وجه در مورد بحث، تصویر دارد. استصحاب عدم کریتِ مقید به ملاقات (که در موقع زوال محقق شده است.) دارای حالت سابقه متیقنه نیست و لذا جاری نیست.
به این وجه، این گونه پاسخ داده می شود که فرض بحث، این است که موضوع حکم شرعی، مرکب است، نه مقید. موضوع اثر، عبارتست از عدم کریت در واقع زمان ملاقات، نه عدم کریتِ مقید به حال ملاقات.
تصویر وجه پنجم[2]
بیان پنجم در عدم جریان استصحاب در مورد حادثان مجهولی التاریخ این بود که علم اجمالی به واقع خارجی تعلق می گیرد. علم اجمالی به کریت ساعت دوم یا سوم تعلق گرفته است و در صورت تحقق ملاقات در ساعت سوم، عدم کریت به واسطه کریت ساعت دوم که متعلق علم اجمالی است، نقض شده است.
تصویر این وجه در مورد بحث به این شکل است که علم اجمالی به واقع خارجی تعلق می گیرد و لذا اگر کریت قبل از زوال محقق شده باشد، همان کریت خارجی، معلوم ما خواهد بود و در نتیجه به خاطر نقض عدم کریت به کریت، نمی توان عدم کریت را تا زمان ملاقات (ساعت زوال) استصحاب کرد.
جواب این وجه، همان جواب متقدم است که
اولا علم اجمالی به عنون اجمالی تعلق می گیرد، نه تفصیلی، پس به فرد تفصیلیِ خارجی منطبق نمی شود. معلوم در علم اجمالی، جامع است که مجمل می باشد، نه فرد تفصیلی.
ثانیا بالاخره در ضمنِ این علم، شک هم وجود دارد و شک، مجرای استصحاب است.
فقد تحصل الی هنا که مرحوم آخوند در مورد بحث، استصحاب را در حادث مجهول التاریخ جاری دانستند و از میان وجوه مذکور در عدم جریان استصحاب در حادثان مجهولَی التاریخ، دو وجه اول اصلا قابل تصویر در مقام نیست و وجوه دیگر هم اگر چه قابل تصویر است، ولی تمام نیست.