< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

97/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حکومت /تعارض غیر مستقر /تعارض ادله

خلاصه مباحث گذشته:

ضابطه حکومتی که مستفاد از کلمات معروف است « نظارت » حاکم بر محکوم می باشد . بر همین اساس مرحوم آخوند رابطه میان امارات و اصول عملی را حکومت ندانستند چون پر واضح است که اگر اصول عملیه مورد تعبّد شرعی قرار نگیرند ، هیچ لغویتی از حجیت امارات لازم نمی آید . در مقابل ایشان عدّه ای از بزرگان حکومت را در دو قسم تعریف کردند و نظارت را تنها محقّق در قسمی از حکومت دانستند (حکومت شارحه) ، از نظر این گروه ملاک در قسم دیگر از حکومت نفی موضوع است ؛ حکومت امارات بر اصول هم از این قسم دوم است . [1]

 

1امارات : نافی تعبّدی موضوع اصول

مرحوم خویی فرموده اند مفاد جعل حجیت برای امارات ، نفی « شک » است که موضوع اصل می باشد ؛ پس شارع مکلفّان را متعبّد به نفی موضوع اصول عملی کرده است و این حقیقت همان حکومت نوع دوّم است . در این حال دلیل اماره بر اصل مقدّم می شود بدون سنجش نسبت میان این دو و رعایت قوت دلالت آن ها ، مانند حکومت شارحه .[2]

2وجه تقدیم حکومت نافی موضوع : تفاوت ساحات

سوال اساسی این است که تقدّم دلیل حاکم در قسم اول به ملاک « شارحیت » است و عرف حکم به تقدّم شارح بر مشروح می کند ، اما در این قسم دوّم ملاک تقدیم چیست ؟ مرحوم خویی در پاسخ از این سوال بیانی اختصاصی دارند ؛ ایشان فرموده اند در این قسم اصلا تنافی وجود ندارد تا به دنبال وجهی برای تقدیم بگردیم ! در حکومت مذکور حاکم متعرّض حیطه ای شده که محکوم نسبت به آن ساکت است ، و این حیطه « خبر از عدم ثبوت موضوع دلیل محکوم » است . دلیل محکوم مانند هر دلیل دیگری که متضمّن بر حکم است ، نسبت به ثبوت یا عدم موضوع خود ساکت است و از بیان آن قاصر می باشد . مفاد چنین محکومی تنها قضیه شرطیه « ثبوت حکم در فرض تحقّق موضوع » است و دلیل حاکم خبر از عدم موضوع دلیل محکوم می دهد ، پس مفاد این دو در ساحت هایی متفاوت شکل گرفته و تنافی ندارند .

برای مثال مفاد ادله اصول ، بیان وظیفه مکلّف در ظرف شک است و ادله اعتبار امارات می گوید مکلّف به هنگام قیام اماره معتبره شک ندارد ! روشن است که این دو مفاد تنافی ندارند .[3] بله اگر مفاد دلیل حجیت اماره آن بود که « مکلّف در عین این که شاکّ است باید به مفاد اماره عمل کند » ، تنافی حاصل می شد .

3مناقشه : ثبوت تنافی به دلیل بقاء وجدانی موضوع محکوم

به نظر هر چند کبری بیان شده در کلام مرحوم خویی که « در قضیه حقیقیه هیچ دلیلی متکفّل تعرّض به تحقّق یا عدم موضوع خودش نمی باشد » صحیح است ؛ اما تطبیق آن در مقام نتیجه ای که ایشان گرفته اند را حاصل نمی کند . اگر دلیل حاکم حقیقتا موضوع محکوم را منتفی می کرد ، این امکان وجود داشت که ادعا کرد دو دلیل هیچ تنافی ندارند ؛ ولی دیگر امکان تصویر حکومت وجود نداشت زیرا «انتفاء حقیقی برآمده از تعبّد» اصطلاحا «ورود» است . اگرهم حاکم حقیقتا موضوع محکوم را منتفی نمی کند بلکه تنها نفی تعبّدی رخ می دهد ، که حقّ همین است ، دیگر رأی به تفاوت ساحات امکان ندارد .

در همان مثال که بیان شد ، دلیل اعتبار اصل تحقّق یا عدم « شک » در خارج را بیان نمی کند اما – مانند تمام ادله دیگر – سعه مفهومی و گستره مصداقی « شک » را که معیّن می کند! [4] و این شکّ ( که مفهوما در نفس دلیل تبیین گردیده و مصداقا به حکم وجدان تطبیق داده شده ) حقیقتا در موارد قیام اماره هم وجود دارد [5] ( پس چگونه بعد از این بیان توسّط شارع و تطبیق وجدانی آن می توان گفت دو دلیل هیچ منافاتی ندارند ؟ ) .

بنابراین تقدّم به ملاک نفی موضوع در صورتی که همراه با هیچ گونه شارحیتی نباشد ، به نظر ما مردود است و وجه تمامی ندارد . این که حکومت هم خوانده شده اگر تنها به جهت اصطلاح و نامگذاری است مانعی ندارد ، اما اگر ادعای حقیقتی برای آن شود مقبول نیست .


[1] مرحوم نایینی هم در تقسیم دیگری فرمودند حکومت یا ظاهری است که جعل طریقیت رخ می دهد و کشف خلاف ممکن است، یا واقعی که تصّرف در لوح رخ می دهد.
[2] مرحوم خویی حکومت قسم دوم را فقط در نفی موضوع طرح کرده اند در حالی که مرحوم اصفهانی اثبات موضوع را هم فرموده اند، این مطلب دلیلی دارد که بیان می کنیم.
[4] و الا دلیل مجمل است.
[5] مگر این که گفته شود « شک » یعنی « عدم حجت » ؛ در این حال موضوع حقیقتا منتفی می شود اما همانگونه که سابقا بیان شد رابطه دیگر ورود است نه حکومت . این که ایشان درعباراتی دیگر فرموده اند « علم تعبّدی » هم « علمی حقیقی » است معنایش چنین نیست که « علم تعبّدی »، « علم وجدانی » هم می باشد ؛ بلکه تنها بیان می کند علم حقیقی دو مصداق دارد که یکی وجدانی است و دیگری تعبّدی .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo