< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمرات مشتق/ مشتق/ مقدمه علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در رابطه با ثمرات مشتق بود که بیان شد ثمرات آن در تمام فقه موجود است و منحصر در امثله ای مانند ماء مسخن بالشمس و شجره مثمره و مرضعه نیست؛ بلکه در سراسر فقه، بحث مشتق و صدق آن بر غیر متلبس بالفعل مثمر خواهد بود.

ثمرات بحث مشتق

مواردی ذکر می شود که حکم در آن قطعی نباشد و احتمال نظر مخالف و وضع برای اعم از متلبس بالفعل، شرعا محتمل باشد.

۱۳- در مبحث زکات، نقدین _ یعنی درهم و دیناری که رواج معاملی داشته و ثمن معامله قرار میگیرد_ باید زکات داده شود ولی وجوب زکات در مطلق طلا و نقره ثابت نیست و زیور آلات، زکات ندارند؛ با توجه به این مطلب اگر درهم و دیناری از رواج معاملی ساقط شده باشد و ثمن معاملات قرار نگیرد؛ مانند سکه های قدیمی یا سکه ای که توسط حکومت از رواج ساقط شود (هرچند که ارزشمندتر از پول باشند ولی ثمن معاملات نباشد) در حال حاضر نقد محسوب نمی شوند و قوام خویش که نقدیت است را از دست داده اند؛ در حالی که نقد بودن درهم و دینار مهم است و اگر کسی قرض درهم گرفته باید همان را ادا کند و نمی تواند چیز دیگری را در مقام اداء دین پرداخت کند و لذا اگر کسی گوسفندی بدهکار است نمی تواند به جای آن شتر بدهد؛ بنابر این اگر قرض درهم گرفته و آن نقد، از رواج ساقط شده باشد، حکم در مساله اختلافی است و برخی از فقها پرداخت نقد قدیمی را لازم می دانند؛ زیرا در برخی روایات آمده« کَتَبَ یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِلَى الرِّضَا ع أَنَّهُ کَانَ لِی عَلَى رَجُلٍ عَشَرَهُ دَرَاهِمَ وَ إِنَّ السُّلْطَانَ أَسْقَطَ تِلْکَ الدَّرَاهِمَ وَ جَاءَ بِدَرَاهِمَ أَعْلَى مِنْ تِلْکَ الدَّرَاهِمِ وَ فِی تِلْکَ الدَّرَاهِمِ الْأُولَى الْیَوْمَ وَضِیعَهٌ فَأَیُّ شَیْ‌ءٍ لِی عَلَیْهِ الدَّرَاهِمُ الْأُولَى الَّتِی أَسْقَطَهَا السُّلْطَانُ أَوِ الدَّرَاهِمُ الَّتِی أَجَازَهَا السُّلْطَانُ فَکَتَبَ لَکَ الدَّرَاهِمُ الْأُولَى‌»[۱]

البته به نظر ما مفاد این روایت این است که از حیث وزن و مقدار باید دراهم قبلی لحاظ شود؛ ولی پرداخت دراهم رائج لازم است؛ زیرا در برخی روایات دیگر آمده است باید نقد رایج پرداخت شود.

در بحث زکات، در هم و دینار زکات دارد؛ ولی اگر درهم و دیناری _با حفظ حالت شکلی و مسکوک_ از رواج ساقط شده و فعلا نقد محسوب نشده و ارزش طلا و نقره دارد؛ آیا زکات آن _به جهت صدق عنوان نقد با توجه به حالت سابقه_ لازم است یا حالت فعلی لحاظ می شود و زکات آن لازم نیست؟

به عبارت دیگر همان ذات طلای مسکوک سابقا متصف به دیناریت بوده و در حال حاضر متصف به عنوان دیناریت نیست؛ یعنی ذات واحد است و وصف آن تغییر کرده است؛ بنابر این اگر مشتق به لحاظ منقضی عنه المبدأ حقیقی باشد، بر طلای مسکوک فعلی، دینار صادق است ولی اگر مشتق بر غیر متلبس بالفعل صادق نباشد، عنوان دینار در آن ثابت نبوده و زکات آن لازم نیست؛ مثلا اگر کسی بیست دینار را در زمان رواج تملک نمود و بعد از یکسال، دینار ها رواج نداشتند؛ آیا بر آنها صدق دینار می شود یا اینکه دینار بر آن صادق نیست؛ در روایت آمده است:« لَیْسَ فِی التِّبْرِ زَکَاهٌ إِنَّمَا هِیَ عَلَى الدَّنَانِیرِ وَ الدَّرَاهِم‌»[۲] یعنی اگر صدق درهم و دینار بر آن نشود، زکات آن واجب نیست.

حکم در این مساله روشن نیست و اجماعی نیز بر آن وجود ندارد؛ بر خلاف فرضی که دینار ذوب شود و از مسکوک بودن خارج شود که در آن صورت، روایاتی دلالت بر عدم وجوب زکات دارند؛ اما اگر حالت سکه باقی مانده و تنها از رواج خارج شود؛ وجوب یا عدم وجوب زکات محتمل است.

توجه به این نکته لازم است که در این مساله، ذات تغییری نکرده است تا گفته شود بحث مشتق در مواردی مطرح است که ذات باقی مانده و وصف تغییر کند؛ چرا که ذات دینار که طلای مسکوک است ثابت مانده و صرفا رواجش را از دست داده است و به همین جهت، ذات آن باقی بوده و استصحاب در آن ممکن خواهد بود.

بله اگر ذات از بین برود مثل اینکه نجس تبدیل به خاک شود در این صورت بحث مشتق مطرح نبوده همانگونه که استصحاب آن صحیح نیست.

۱۴- در برخی روایات آمده است که به شارب الخمر فقیر زکات تعلق نمی گیرد؛ زیرا در روایات آمده است که: « سَأَلْتُهُ عَنْ شَارِبِ الْخَمْرِ یُعْطَى مِنَ الزَّکَاهِ شَیْئاً قَالَ لا»[۳] البته مراد کسی است که عادت به شرب خمر دارد نه اینکه اگر یکبار شرب خمر کرده باشد، شارب الخمر محسوب شود؛ یعنی ملاک، اعتیاد به شرب است؛ حال اگر کسی سابقا معتاد به شرب خمر بوده و الآن تارک آن است به او صدق شارب الخمر شده و زکات از او منع می شود یا این گونه نیست.

۱۵- بر هر کسی لازم است که فطره خود و عیال خویش را پرداخت کند در روایت آمده است:« صَدَقَهُ الْفِطْرَهِ عَلَى کُلِّ رَأْسٍ مِنْ أَهْلِکَ الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکِ وَ الْغَنِیِّ وَ الْفَقِیر»[۴]یعنی زکات فطره عیال واجب است حتی اگر عیال ثروتمند بوده و نفقه او واجب نباشد؛ حال اگر کسی سابقا عیال فردی بوده اما در حال حاضر خرج آنها را نمی دهد؛ آیا زکات فطره آنها بر فرد لازم است یا خیر؛ یعنی تلبس به عیال در سابق، در صدق فعلی عیال کافی است یا عیال بر صدق نمی کند در نتیجه فطره برای او واجب نیست و اگر هم شک شود، استصحاب وجوب زکات جاری است؛ زیرا ذات واحدی است که شک درباره وصف شده است.

در مورد زکات فطره مملوک نیز همین مطلب است و تعلق زکات فطره بر عبدی که آزاد شده منوط به بحث مشتق خواهد بود.

در روایت آمده است: «قَالَ الْعِیَالُ الْوَلَدُ وَ الْمَمْلُوکُ وَ الزَّوْجَهُ وَ أُمُّ الْوَلَدِ.»[۵]

[۱] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۱۹۱٫

[۲] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۳، ص۵۱۹٫

[۳] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۳، ص۵۶۳٫

[۴] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۷۵٫

[۵] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۱۸۱٫

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo