< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تنجیز /شروط العقد /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

عرض شد که تعلیق اختصاص به باب بیع ندارد مثلا در وقف و نکاح و دیگر ابواب فقه هم می آید و لذا باید تحلیل کرد در چه جایی تعلیق امکان دارد.

1امکان تعلیق در کجاست؟

در کلام متکلم، تعلیق نیست. اصل طبیعی کلامی که از شخص صادر می شود امرش دائر مدار بود و نبود است و علی تقدیر هست و علی تقدیر نیست معنا ندارد.

استعمال هم همچنین است که امرش دائر بین هست و نیست است. یا لفظ استعمال شده یا نشده. معنا ندارد که بگوییم استعمال علی تقدیر هست و علی تقدیر نیست بلکه استعمال امر دائر بین وجودو عدم است.

انشاء هم همین طور، چرا که انشاء ایجاد هست، ایجاد معلَّق اصلاً گفتنی نیست. ایجاد یا هست یا نیست.

مُنشَأ به وجود انشائی هم تفاوتش با انشاء، مثل تفاوت وجود و ایجاد هست و بالاعتبار است. همانطور که وجود از ایجاد جدا نیست، مُنشأ هم از انشاء جدا نیست، و در آن تعلیق معنا ندارد. مُنشَأ با انشاء متحد هست وجوداً، و اختلاف بینهما در اعتبار هست مثل ایجاد و وجود،پس تعلیق در این 4 امر معنا نداشت.

در ما عدای این 4 امر تعلیق می شود باشد. مثل مُنشَأ به وجود خارجی. (مُنشَأ به وجود انشائی قابل تعلیق نبود.)

1.1مراحل ثلاثه تعلیق

تارةً انشاء می کند مفهوم تعلیقی را و نمی داند که آیا این مفهوم خارجاً تحقق پیدا می کند یا نمی کند. مفهوم ملکیت را انشاء کرده است، ولی نمی داند که آیا این مفهوم در عرف عقلاء و شارع تحقق خارجی دارد یا ندارد.

صورت دوم این است که تعلیق در قصد جدی می باشد. مثلاً می گوید إن کنت صدیقی بعتک هذا. الآن اراده جدی بیع را معلق کرده است به صدیق بودن مشتری. یا مثلاً گوید: ان کنت طالبا، فبعتک هذا معنایش این است که در اراده جدی این بیع تعلیق ایجاد کرده به بودن این شخص طالب و اهل علم.

درمرحله سوم تعلیق در رابطه با ترتیب آثار است. مثل این که می گوید: انت وکیلی فی بیع متاعی و لیکن البیع فی وقت الرواج لا فی وقت الکساد. وکالت موجِب تصرف می شود و تصرف معلق می شود به رواج سوق پس تعلیق نه نسبت به مفهوم مُنشأ است و نه نسبت به قصد جدی، بلکه نسبت به ترتیب آثار است.

یا مثلاً می گوید وکلت زوجتی فی طلاقها، و لکن لا تعمل بها الا فی حالة عدم وصول النفقه. الآن توکیل است، اما معلق است به عدم ایصال نفقه به زوجه در مدت6 ماه. وقتی 6 ماه گذشت و نفقه نرسید، او می تواند وکالت را اجرایی بکند و اعمال نماید.

پس وکالت در این فرض منجز است، اعمال وکالت معلق شده است به 6 ماه.

یک وقت می گوید: وکلت زوجتی إن لم یصلها نفقتها ستة اشهر. این جا اصل وکالت معلق به 6 ماه است. فرق است بین این که اعمال وکالت معلق باشد، یا این که اصل وکالت معلق باشد. در مثال اخیر، اصل وکالت معلَّق شده است. این مورد بحث است که آیا می تواند اصل وکالت را معلَّق بسازد به عدم وصول نفقه در ستة اشهری که نمی داند آیا محقق می شود یا نمی شود پس تعلیق اصل وکالت با تعلیق در اعمال وکالت تفاوت دارند.

مرحوم شیخ رض تعلیق را در مکاسب به 8 قسم تقسیم فرمودند[1] :

می فرمایند معلَّقٌ علیه. (یعنی آن چیزی که مفهوم معامله را بر آن معلق کردید، یا اراده جدیه را معلق بر آن کردید، یا اثر را بر آن معلق کردید) یا معلوم التحقق است، مثل یوم الجمعه، یا محتمل التحقق است، مثل عدم انفاق ستة اشهر و در هر یک تحقق یا معلوم است در حال یا استقبال. و در دیگر احتمال یا محتمل است در حال یا استقبال و در هر یک معلق علیه یا از شرائط صحت عقد هست یا نیس که هشت قسم ضرب در سه می شود بیست و چهار قسم.

در تقسیم بهتر است نه تقسیم شیخ ره بگوییم:

معلق علیه یا معلوم التحقق است، یا مجهول التحقق و در هر یک یا حالیاً هست یا استقبالیاً در هر چهار صورت، معلق علیه یا مقوِّم ماهیت عقد است، یا دخالت در عنوان موضوع دارد و آن جایی که دخالت در عنوان موضوع هست تارةً مقوم موضوع است و گاهی به نظر متعاقدین است. و گاهی معلق علیه از شرائط صحت است.

 

2تفصیل تقسیم تعلیق در عقد

معلق علیه معلوم التحقق است مثل زمان و یا مجهول التحقق است مثل بعضی حوادث یه به اعتبار زمان حال است و یا زمان استقبال که در هر یک از 4 مورد: یا مقوِّم ماهیت عقد است، مثل بعتک إن قبلت، که واضح است که تا قبول نیاید، ماهیت عقد محقق نمی شود. معلق علیه قبول است. یا بعتک إن أجازه مالک، نیز واضح است که مؤثِّریت عقد را می آورد اگر اجازه مالک نیاید، این مصحِّح عقد است، و شرط صحت است. (این مثال دوم با شرط صحت بهتر می خورد.)

یا مثلاً مولایی به عبد می گوید دبرتک ان مت، تدبیر همان حریت بعد وفات است که مقوم ماهیت است.

یا معلق علیه دخیل است در تحقق موضوع، وقفت هذا للطلاب ان باتو فی المدرسه. وقف این مدرسه برای طلاب شب خواب هست. یا مثلاً بگوید: وقف کردیم برای طلابی که هم محصل باشند و هم مبلغ. اگر هر 2 جهت را نداشته باشد حق استفاده از مال را ندارد و موضوع طالبی که بیتوته در مدرسه دارد حق استفاده دارد که معلق علیه است.

یا مثلاً می گوید اگر ثمرة بدو صلاح پیدا کرد، این بیع را می کنم. معلق علیه در اینجا دخالت دارد در عنوان موضوع یا مثلاً می گوید اگر مرأة از عدة خارج شود، زوجتکها. این دخیل است به نظر شارع که در اینها دخالت در موضوع هست به اعتبار موضوع است و یا به اعتبار متعاقدین یا مثلاً می گوید: بعتک ان کنت صدیقی این صداقت به نظر متعاقدین است که باید صداقت را اثبات کند و این ربطی به شارع ندارد

گاهی هم شرط صحت است که 2 صورت دارد فردا إن شاء الله.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo