< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

97/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام مقبوض به عقد فاسد

نقد کلام مشهور و صاحب کفایه ره

این بحث ها در جایی است که اختلاف در قیمت باشد، اگر قیمت ثابت باشد، این بحث ها معنا ندارد. و بناء را بر این بگذاریم که خود عین بر عهده شخص است و تلف شدن عین موجب نمی شود که عین از عهده او خارج بشود. چون عین بر عهده اوست، جای این است که بگوییم قیمت را قبل التلف قرار بدهید، و یا حین التلف یا بعد التلف. چون باز عین بر عهده است. گرفتن کتاب موجب اشتغال ذمه او نسبت به کتاب است. تقصیر کرد و کتاب را نداد تا تلف شد، قبل التلف حال التلف بعد التلف این کتاب بر عهده شخص گیرنده است؛ مالیتی که به اعتبار قبل التلف هست، یک مالیتی است که در حقیقت ثابت است، برای عینی که وجود دارد. مالیت و ارزش خود آن عین است. این مالیت تا زمانی که عین وجود دارد، نباید تدارک بشود، چون تا زمانی که عین هست باید خود عین را برگرداند. به ردّ عین مالیت عین هم ردّ شده است. تدارک یعنی جبران. سخن از تدارک از زمانی به میان می آید که این عین تلف بشود. حالا می گویند جبران بکنید و خسارت بپردازید. و چون عین وجود دارد، مالیت قائمه به آن عین هم موجود است.

مالیت به لحاظ بعد التلف یک مالیتی است که اولاً هنوز تحقق پیدا نکرده، چون مالیت جدای از اعیان نیست، حتی اگر درهم و دینار هم بخواهد بدهد، مالیت موقعی محقق می شود که پولی وجود داشته باشد. پول بر ذمه شخص، مالیت شیء نیست. چون کلی است و کلی تحقق ندارد بدون فرد در خارج. پس آن مالیت متقومه به عین به تلف عین از بین رفته است. مالیت متدارکه به وسیله او مالیت خود عین، این مالیت هم هنوز وجود پیدا نکرده است. یا به واسطه سائر اجناس است که لها مالیةٌ یا سائر اشیاء که ممحض در مالیت است که پول رایج کشور است.فقط می گویند باید مالیتش تدارک بشود، یک کلی است. نه به عین متقوم است، چون عین تلف شده است. و نه به چیزی که ممحض در مالیت است که پول هست تشخص پیدا کرده است.

حالا اگر بگویند مالیت عین را تدارک بکنید، عین که از بین رفت، مالیت او هم از بین رفت. سائر حیثیات او هم از بین رفته است. لذا می گویند مالیت عین، یعنی اگر عین وجود می داشت، مالیتش چقدر بود. اگر این کتاب الآن می بود چقدر ارزش می داشت. مالیت خود آن عین، به تلف عین از بین رفت، الآن که مالیتی هست به این معنا که اگر می بود چقدر می ارزید. قیمتش به پول امروز این قدر بود. لذا اشیائی که تلف می شود اگر سخن از مالیت آنها به میان می آید معنایش این نیست که مالیت همان شیء است و وجود دارد. مالیت موضوعی می خواهد که به آن متقوم بشود. ما آن عین را مفروضة الوجود فرض می کنیم و می گوییم: اگر می بود این قدر ارزش داشت. لذا تعیین مالیت شده است. با چی مقایسه می شود؟ میزان چیزهایی است که ممحض در مالیت اند که اسمش را پول می گذارند.

اگر بخواهیم تدارک به نحو حقیقی کنیم، فقط نسبت به مالیتی که تحقق به وجود عین پیدا کرده بود، باید بگوییم به آن تدراک حقیقی شده است. ولی مالیتی که برای شیء تالف فرض وجودش را می کنیم و مالیت را در نظر می گیریم، تدارک حقیقی نیست. این مالیت، مالیت واجب التدارکی است که شارع بر عهده شخص به عنوان ضمان قرار داده است.این مالیت که الآن به عنوان تدارک هست، تدارک حقیقی که نیست، این مالیت فرق نمی کند، می خواهد به عنوان مالیت خود عین باشد که از قیمیات است یا مالیت عین تالفه ای باشد که از مثلیات است و مثلش متعذر شده است. یعنی فرق نمی کند که خود عین از قیمیات باشد یا مثلی باشد که مثل متعذر شده است.عرض شد که قیمت به عنوان تدارک مالیت عین هست در مرتبه متأخره از تدارک به مثل. ترتیب قضیه این بود که اول برای شیء که اخذ می شود واجب است بر مکلف و ضامن که خود شیء را برگرداند. به رد خود شیء رد جمیع حیثیات قائمه به آن شیء هم شده است. اگر تلف شد، ابتداءً باید رد مثل کند اگر له مثلٌ. چرا؟ چون به رد مثل هم رد مالیت شده است و هم ردّ صفات نوعیه ای که در آن شیء بوده است، البته نه خود آن صفات. مماثل آن صفات. کلی طبیعی نسبت به آن فرد، به رفتن آن فرد، آن ها هم می رود.اگر مثل متعذر شد، فقط می ماند تدارک مالیت شیء.

فرق نمی کند که شیء از مثلیات باشد که مثل متعذر شد یا از قیمیات باشد از اول. پس تدارک مالیت به عنوان قیمت تدارک خود مالیت خود شیئ نیست بر خلاف اذهان عرفی که فکر می کنند این تدارک خود مالیت عین است.البته در موضوعاتی که برای احکام هست، این دقت هایی که گذاشته می شود خیلی لازم نیست. همانی که مشهور فرمودند که مالیت را مالیت خود آن شیء می بینیم که عرف می گوید، خالی از لطف نیست. خود کلمه تدارک ما را به این جا می رساند که قائل به این حرف بشویم که مالیت متدارکه به وسیله او برای تدارک مالیت عین، مالیتٌ أخری غیر قائمة به خود عین. بلکه قوام او به چیزی که ممحض در مالیت است که پول رایج کشور است یا به چیزی که از نظر ارزش به مقدار آن عین تالفه است.

حالا قیمت مثل باشد یا قیمت عین؟

اگر عین بر عهده باشد، قیمت مثل دیگر معنا ندارد. باید قیمت العین بدهیم. چون مثل متدارکٌ به بود نه متدارک. اگر متدراکٌ به بود، قیمت در عرض اوست. یعنی عنوان ما به التدراک هم بر مثل اطلاق می شود و هم بر قیمت. پس باید قیمت خود عین را در نظر بگیریم. کما این که اگر می خواستیم مثل پرداخت بکند، می گفتیم مماثل با عین. حالا هم می گوییم قیمت خود عین. این بنا بر مبنای این است که عین بر عهده باشد. اما اگر گفتیم انقلاب عهده از عین به مثل می شود بعد التلف، در اینجا با وجود مثل باید مثل بدهد. چون ما فی الذمه مثل است. مثل به عنوان ما یجب دفعه الی المالک است. ما به التدراک به مثل اطلاق نمی کنیم اگر مثل متعذر شد و انقلاب ذمه از مثل به قیمت نشود، فقط انتقال ذمه از عین به مثل بعد التلف عین، این جور اگر گفتیم، باید قیمت مثل باشد. یعنی مثل جای عین می نشیند.ولی اگر گفتیم که قیمت خودش واجب است، ما به التدارک نیست، بلکه خودش واجب است، لذا باید قیمت خود شیء را در نظر بگیریم. قیمت العین.اما اگر گفتیم که خیر، مثل به عنوان ما به التدارک باشد، قیمت هم به عنوان ما به التدارک است. همانطور که مثل مثل عین بود، قیمت هم قیمت العین می شود.پس این مطالبی که سابق گفتیم که انقلاب ذمه از عین به مثل هست یا نیست، از مثل به قیمت هست یا نیست، دیگر نمی آییم بگوییم که یوم الاداء. یوم الأداء یا تلف میزان نیست. باید ببینیم که چی بر عهده این آقا آمده است. اگر انتقال ذمه از عین به مثل شده است، فرق دارد با آنجایی که خود عین از اول تا آخر بر عهده شخص است. ما حصل اگر خود عین بر عهده است، می خواهد در قیمیات باشد یا در مثلی متعذر باشد، میزان قیمت العین است. چون قیمت به عنوان ما به التدارک است. و عین بر عهده شخص است. اما اگر گفتیم که خیر، انتقال ذمه از عین به مثل است، و به قیمت است اگر از قیمیات باشد، یا به قیمت است اگر مثلی باشد و مثل متعذر است. این جا باید بگوییم که قیمت المثل. در صورتی که از مثلیات باشد.و اگر گفتیم انتقال از مثل به قیمت است، خود قیمت شیء را باید در نظر بگیرد. می خواهد قیمت المثل باشد یا نباشد. این به مقتضای مبانی ثلاثه ای است که می شود گفت.

اما آیه شریفه که اگر گفتیم مربوط به بحث ما است، مورد را مخصِّص ندانستیم که اعتداء را اعم از اعتداء بر نفس یا در امور مالی بدانیم، این شخصی که اخذ به غیر حق کرده است، معتدی نسبت به مالک می باشد. اخذٌ به نا حق، لذا اخذ او اخذ ضمانی می شود. پس در حقیقت معتدی نسبت به مالک است. اگر گفتیم تعمیم دارد، قضیه فرق می کند. در مثلیات دارد که مثل باید بدهد، در قیمیات باید قیمت بدهد. مقتضای مماثل در مالیت، زمانی است که عنوان اعتداء بر این آقا صدق کرد. یوم الاعتداء کی هست؟ عبارت از زمان اخذ. اخذ او و قبض او، قبض عدوانی است. در نتیجه باید ببینیم قیمت آن زمان، چه در قیمیات، چه مثلی متعذر المثل، قیمت آن زمانی که این آقا قبض کرده است، چقدر بوده است. که این می شود قیمت یوم الاعتداء. حالا تلف بشود واضح است. اگر اتلاف هم بکند،در جمیع صوری که وظیفه این آقا قیمت دادن است، باید قیمت روز صدق اعتداء را قرار بدهند. مطالبه و اعلی القیم و هیچی به میان نمی آید. به مجرد عقد اعتداء نیست. باید متلبس بشود به قبضی که به نا حق بوده است. فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم. اخذی نشده است عنوان اعتداء صدق نمی کند.

اعتداء عرض کردم باید به یک چیزی، چون اعتدا معتدا و معتدا به می خواهد. در حقیقت اعتداء به خود آن عین دارد. عین تلف شده است. بعد از آن اگر بنا باشد تدارک نکند، در حقیقت اعتداء به عین بدون تدارک است. ولی وقتی تدارک بشود، شارع او را بعد از تدارک معتدی نمی بیند. حالا که می خواهد تدارک بکند، باید تدارک آن چه را که اعتدا کرده است، مالیت شیء را در روز اعتداء از بین برده است. آن 2 که قابل تدارک نیست، باقی می ماند تدارک به حسب مالیت. که مالیت در روز صدق عنوان اعتداء است.و الله العالم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo