< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلف مبیع/ اقوال و ادله در مسئله پرداخت قیمت

یکی از اقوال در مسئله، قیمت یوم الاداء هست. و مقتضای این قول که ذمه ضامن مشتغل شده است به عین، تا زمان فراغ؛چون این یوم الاداء یوم تفریغ ذمه ضامن از ضمان است. فرق نمی کند که بگوییم عین در باب مقبوض به بیع فاسد بر عهده قابض هست بشخصها یا عین بر ذمه آمده است با خصوصیاتها ولیکن خصوصیات نوعیه نه شخصیه. یا مطلق خصوصیات اعم از این که دخیل در قیمت باشد یا نباشد، ولیکن خصوصیات نوعیه. یا این که گفته شود که عین بر عهده می آید مع خصوصیات نوعیه که در قیمت دخالت داشته باشد. و حتی بنا بر مبنای کسانی که گفته اند در باب قیمیات اولاً و بالذات مثل بر عهده می آید، چون پیدا نمی شود یا متعسر است، بنابرین باید قیمت داده بشود. بنابرین باید گفته شود باید معیار را همان قیمت یوم الاداء و الدفع بدانیم.

دلیل این است که اگر ذمه ضامن مشتغل به عین یا مثل شد باید از این عهده خارج بشود و تردیدی نیست. و خروج از عهده هم به اداء قیمت یوم الدفع و الاداء است. روزی که دارد ذمه اش را تفریغ می کند، باید این روز را حساب کند. بنابرین قیمت ایام قبل و بعد نقشی ندارد .

مرحوم محقق اصفهانی و هم چنین حضرت امام رض بر این مبنا اشکال دارند و این مبنا را مردود می دانند.

حاصل اشکال این است که وقتی در حدیث داریم »علی الید ما أخذت حتی تؤدیه« اداء غایت ضمان هست. اگر اداء غایت ضمان شد باید اداء مضمون ممکن باشد. چیزی که غیر ممکن است به عنوان غایت ضمان قرار نمی گیرد.

خود شیء تا زمانی که وجود دارد، خروج از ضمان را با بقاء شیء در خارج به رد خود شیء که امکان دارد حرف معقولی است و غایت ضمان را رد خود شیء قرار دادن معقول است، اما اگر تلف شد رد امکان ندارد لذا خود شیء معقول نیست که غایت ضمان قرار بگیرد، چون اداء خود او ممکن نیست.

در مواردی که خود شیء از بین رفته بگوییم باید خودش را برگرداند چون رد مستحیل است، باید ضمان از بین برود، چون قدرت بر تفریغ ذمه چیزی بر عهده او ندارد و تکلیف به غیر مقدور معقول نیست. گوسفند را گرگ برد خورد، امکان ندارد همان را برگرداند. لذا نمی شود خود شیء غایت ضمان قرار بگیرد. لذا غایت ضمان باید امری باشد ممکن، و چون خود شیء بعد از تلف امکان ردش نیست، معنایش این است که ضمان ساقط بشود.

روی این حساب گفته اند باید چیزی غایت قرار بگیرد که با تلف عین از بین نرود، که عبارت هست از قیمت.

این کلام را می شود خدشه کرد به این که رد شیء را تارةً بالدقه العقلیه به عنوان غایت قرار می دهیم، این همین طور است که شما می فرمایید. ولکن اگر رد شیء را تعمیم بدهیم به نظر عرف که شارع هم در این امور موضوع را موکول به فهم عرف کرده است، عرف می گوید: در مثلیات اگر مثل برگرداند و در قیمیات قیمت را برگرداند، می گویند شیءرا برگرداند. می گویند: خودش را چی؟ می گویند خسارتش را داد. ماشین که از بین رفت. صاحب ماشین چیزی نمی تواند بگوید پولش را گرفته است و بدل را که داد کافی است.

و همین مطلب را مرحوم حاج شیخ در جای دیگر آورده است. تعبیرشان این است که »اداء مأخوذ یعد اداءً عرفاً و عادةً بِردّ مثله او قیمته« با اداء مثل یا قیمت اداء خود شیء هم محسوب می شود. »کأنه لم یتلف منه شیء« از این مالک کأنه چیزی تلف نشده است «و یصدق انه هو الذی اخذه». صدق می کند که این همان چیزی است که این آقا گرفته بود. انما الکلام در این است که اصل ضمان ادله ضمان سازش ندارد که توضیح می آید.

0.0.1 -بررسی قول قیمت یوم الغصب یا قیمت یوم القبض در بیع فاسد

دلیلشان این است که قیمیات که ضمان به قیمت بر عهده آخذ هست و مثل در باب مثلیات که بر عهده آخذ می آید، در چه زمانی بر عهده این آقا آمده است، در روز قبض. و لو بالقوه و هنوز هم تلف نشده است، روز حدوث این عهده ولو بالقوه نه بالفعل، روزی است که قبض کرده است، لذا می گویند حتی در جایی که شیء موجود هست، گفته اند ضمان به مثل یا قیمت است. و این را که اگر شیء را برگرداند نه از این باب است که باید خود شیء را برگرداند، بلکه از این باب هست که مماثل هست با ما فی العهده. واین نه از این باب است که خود شِیء برعهده بوده و برگردانده شده، بلکه قیمت بر عهده بود و این شیء قیمت دارد.

این مبنا درست برعکس آنچه است که در فرض قبل است. با رد عین مماثل قیمت آن چیزی است که بر عهده این آقا آمده است. در مثلیات از اول مثل به عهده می آید و در قیمیات هم از همان ابتداء قیمت بر عهده می آید به مجرد قبض قیمی. و یوم قبض یا یوم غصب، یوم تعلق مثل یا قیمت هست بر عهده این آقا. این هم مبنای این قول.

0.0.2 -معیار یوم التلف است

مبنا بر حدیث «علی الید ما أخذت حتی تؤدیه» ضمان عین امری حاصل بالفعل نیست. ضمان عین امرٌ تعلیقیٌ. معنایش این است که اگر تلف بشود تدارک بر قابض یا غاصب لازم است. در مثلیات مثل ما به التدارک هست و در قیمیات قیمت ما به التدارک است. این قول از نظر عرفی و هم چنین با توجه به قاعده ید و اطلاقاتی که در باب ادله ضمان گفته شد، همین قول سوم که معیار را قیمت یوم التلف بدانیم، اقوی الاقوال خواهد بود. ولی با توجه به ادله خاصه در بحث باید ببینیم که مستفاد از آنها چیست؟

مبنای اعلی القیم این است که شیء را که شخص غصب کرد بر عهده شخص هست، اوصاف هم بر عهده شخص هست، قیمت هم از اوصاف هست. و مسلماً ارتفاع قیمت بر عهده ضامن است. اگر شیئی به معامله فاسد گرفت وتلف شد و قیمت می خواهد بدهد، باید پول همان موقع را بدهد یا قیمت الآن، باید قیمت الآن را بدهد پس معلوم می شود باید اعلی القیم بدهد.

البته این بسیار واضح است که این مصادره به مطلوب است، می خواهیم بگوییم اعلی القیم بر عهده این آقاست، دلیل این است که اگر ارتفاع قیمت پیدا کرد اعلی القیم بر عهده این آقا هست. بلکه مدعا را دلیل قرار دادید.

از چند جهت این مبنا و حرف صحیح نیست. آنچه بر عهده شخص می آید از ناحیه اخذ یا غصب می آید، استیلاء این آقا بر شیء و أخذ این آقا مال مردم را به بیع فاسد یا غصب سبب شده است که این آقا ضامن باشد. و «أخذت» هم عبارةٌ أخرای همان استیلاء است. چون استیلاء نوعاً وسیله ید هست. استیلاء بر خانه این است که کلید را به او بدهند. استیلاء حیوان به این است که حیوان در اختیار او باشد،. لذا این حدیث منشأ ضمان را اخذ و استیلاء قرار می دهد.

اگر بگوییم نه چون آنچه را گرفته است بر عهده آمده است، این بر عهده آمدن سبب شده است که ارتفاع قیمت هم به عهده بیاورد. این معنایش این است که عهده عهده بیاورد. بلکه اخذ عهده می آورد. خلاصه مبنای این قول به این بر می گردد که خود حکم موضوع درست کند، با این که حکم نسبت به موضوع عرض است، و پس از موضوع می آید، نه این که محقِّق موضوع باشد. و حال این که اگر گفتیم ارتفاع قیمت به واسطه بر عهده بودن او باشد، معنایش این است که حکم که عبارت از بر عهده بودن محقق موضوع که عبارت که بر عهده او بیاید و این واضح است که خلاف فهم عرف است. و ضمان از احکام مأخوذ است، نه این که از احکام مضمون باشد. مضمون یعنی آنچه بر عهده آمده است. آنچه أخذ شد، مضمون می شود. نه آنچه که بر عهده ما آمد بر عهده ما باشد و ارتفاع قیمت را بر عهده ما بیاورد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo